در دوران حکومت پهلوی اول و دوم، دین اسلام به عنوان دین رسمی کشور در قالب یک مزاحم برای خودکامگی پدر و پسر پهلوی قلمداد شده و روحانیون به عنوان نماد عیان تبلیغ و تبیین دین خاتم، در جامعه مورد اقبال و در نظر حکومت در مقام منتقد، قلمداد میشدند. سیاست دین سازی و فرقه پروری، از پلیدترین سیاستهای دول استعماری شرق و غرب در قبال دین مبین اسلام است که تاریخچهای به قدمت چندین و چند قرن دارد. در دوران پهلوی نیز این سیاست نخ نما که بذر خویش را در زمین جهل و فقر میکارد، تداوم داشته و حتی به اوج خود رسید. دستگاه دین سازی استعمار برای ایجاد موج اسلام هراسی، در جهت جلوگیری از توسعه قلمرو اسلامی و تجزیه آن به ممالک خرد و حکومتهای ضعیف با حاکمان وابسته و بهره کشی اقتصادی و برده داری نوین از ممالک اسلامی اقدام به فرقه سازی در این کشورها نمود. فرقه ضاله بهائیت با حمایتهای بی مانند حکومت پهلوی نه تنها در ایران زمین، بلکه در سایر ممالک نیز در این دوران ۵۳ ساله به اوج آمال و اهداف خود و پدرخواندههایش رسید.
دوران ماه عسل بهائیت در زمان حکومت استبدادی پهلوی به بهترین صورت ممکن در حال طی شدن بود. ولی در کنار تمامی این خوشیها، انتقادهای مکرر مراجع و روحانیون و نهادهای مذهبی مردمی، تلخکامی برای بهائیت را به وجود میآورد. آیت الله سیدحسین بروجردی تا زمان حیات خویش مخالفتهای مکرر و علنی خویش بر ضد بهائیت را بروز داده و طلاب و متدینین را به تبلیغ و نگارش آثار بر علیه بهائیت دعوت مینمود. اما چتر حمایتی شاه بر سر بهائیت مستدام بوده و تا آخرین لحظه از حکومت استبدادی پهلوی، ذرهای از این حمایت دستوری که جز اوامر دول استعماری به شاه ایران بود کاسته نشد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی همه امید بهائیان ناامید شد.
امید رضایی کارشناس فرق و جریان ظهور در خصوص تلاش برای رواج دین بهائیت در روستاها میگوید: بهائیت تلاش زیادی داشت در این مناطق نفوذ کند و هر بار که مبلغ میفرستادند، ناموفق بودند. در یکی از این مأموریتها فردی به نام عباسعلی پورمهدی در پوشش پیله ور به منطقهای برای تبلیغ اعزام میشود و فعالیتهایی در این منطقه انجام میداد.
وی همچنین اضافه کرد: یک اصطکاکی بین گروه مبلغ بهائیت و بخشی از خانوادههای روستا پیش میآید که در ضمن آن بهائیت تصمیم میگیرد به مردم منطقه ضرب شست خود را نشان دهند.
نقشه بهائیت برای خارج کردن مرجعیت از ایران
این کارشناس فرق و جریان ظهور ادامه میدهد: به قدری فشار مراجع و مردم به رژیم زیاد بود که آنان مجبور میشوند که چند نفر هم بازداشت کرده و حتی تحت پیگرد قرار بدهند. با این حال بعد از واقعه و درگیریهایی که رخ میدهد، تعدادی از مسلمانان به خاطر آن وقایع بازداشت میشوند. در این قضیه آیت الله بروجردی ساکت نمینشینند و امام را به عنوان نماینده خودشان میفرستند تا با محمدرضا پهلوی صحبت کند. امام به صورت مشخص به محمدرضا پهلوی میگویند شما باید مسلمانانی که در این قضیه دستگیر شدند را آزاد کنید؛ و این درخواست و صحبت آیت الله بروجردی است. محمدرضا پهلوی مخالفت خود را در این قضیه ابراز میکند و امام باز هم سخن خود را تکرار میکنند و میگویند مسلمانان دستگیر شده باید آزاد شوند و همان جا امام جلسه را ترک میکنند. ایشان درواقع آن عظمت روحانیت را به رخ میکشند و چند روز بعد مسلمانان آزاد میشوند.
پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ با درگذشت آیت الله بروجردی سوالی که در ذهن عامه مردم پدید آمد، مسئله مرجعیت بود اینکه از این پس مسئولیت مرجعیت را چه کسی به عهده میگیرد.
سران بهائیت که فکر میکردند میتوانند با یک حرکت از پیش تعیین شده مرجعیت را برای همیشه از ایران خارج کنند برای همین بلافاصله به پیشنهاد آنان محمدرضا پهلوی تلگرام تسلیتی برای آیت الله محسن حکیم در عراق مخابره کرد در همین زمان بلافاصله قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی که تا آن زمان مسکوت مانده بود توسط اسدالله اعلم مطرح شد. امام خمینی طی دو تلگرام از شاه خواست تا از قبول آن صرف نظر کند. در نهایت این قانون با شکست رو به رو شد. در مرحله بعد بحث انقلاب سفید مطرح شد.
امام خمینی با هشیاری تمام آن را برای مردم توضیح داده و هدف اصلی این انقلاب را مطرح و مردم را از توطئه سران غرب آگاه میکند. کم کم امام خمینی ناخودآگاه به عنوان مرجعیت شیعه بعد از آیت الله بروجردی مطرح میشود.
حجت الاسلام محرابی مدیر مؤسسه فرق و ادیان درباره نفوذ برخی از شخصیتهای مهم بهائیت در ارکان رژیم سابق میگوید: عین الملک بهایی که آتاتورک را با رضا پهلوی پیوند میدهد، سرمایه گذاری ویژهای در ایران میکند، ۳۴ سال بعد فرزند عین الملک به عنوان نخست وزیر ایران منصوب میشود. فرزند عین الملک امیرعباس هویدا بود. ببینید آنان چگونه چنین سرمایه گذاری دقیقی را در ایران انجام میدهند که فرزندانشان علاوه بر خودشان در رژیم پهلوی صاحب مقام شوند. هویدا بعدها که پدرش به ترکیه مهاجرت میکند به استخدام سفارت ایران در ترکیه در آمد و بعد از آن در بخش اطلاعات وزارت امور خارجه مشغول به کار شد و کم کم رشد کرد و با سفارش اسرائیلیها و سفارش بهائیان و انگلیسیها به نخست وزیری ایران منصوب شد.
بدون شک برجستهترین شخص در ساختار حکومت پهلوی امیرعباس هویدا است. شخصی که به مدت ۱۳ سال نخست وزیری ایران را در دست داشت و رکورد این منصب را در دوران پهلوی شکست. هویدا با اسرائیل الفتی دیرینه داشت، چون این رژیم تنها کشوری بود که بهائیت را به عنوان یک دین به رسمیت شناخت. هویدا در دوران نخست وزیری خود دولت اسرائیل را بیشتر از هر دولت دیگری مورد توجه قرار داد. از جمله فروش نفت به این کشور که با مخالفت امام خمینی رو به شد.
در زمان نخست وزیری هویدا اوضاع بهائیان به اوج قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی خود رسید.
حجت الاسلام محرابی مدیر مؤسسه فرق و ادیان درباره دوران نخست وزیری هویدا میگوید: در دوران هویدا وقتی نگاه میکنید، وزارت خانههای کلیدی در دست بهائیان است. اگر به وزارت آموزش و پرورش توجه شود مشاهده میشود که تربیت دانش آموزان در دستان بهائیان است همچنین وزارت خانه کشاورزی در دست بهائیان بود و منصور روحانی وزیر کشاورزی بود. اسدالله صنیعی وزارت دفاع بود؛ اسدالله صنیعی در دورانی که هنوز سپهبد نشده نبود و به او سرگرد صنیعی میگفتند آجودان مخصوص فرزند رضاشاه بود آنها از اول در تربیت پهلویها، در مدیریت پهلویها و در دولت پهلویها نقش بسیار زیادی را داشتند.
حمایت هویدا از بهائیان باعث شد بهائیان قدرت زیادی در ایران به دست بیاورند و در این میان از حمایت موساد بهره کافی برد. ارتباط هویدا با نشریات که هزینههای هنگفتی را برای آنان در نظر میگرفت موجب تبلیغ کامل از عملکرد خود در بین مردم بود.
درآمد هنگفت نفت در آن دوران به بالای ۲۰ میلیارد دلار میرسید، خرج جشنها و میهمانیهای شاه و اطرافیان او میشد و همچنین ترویج فساد و بی بند و باری در بین جوانان از اهداف اصلی او محسوب میشد. با اینکه اسناد زیادی در خصوص بهایی بودن او وجود داشت وی هیچگاه در ظاهر از بهایی بودن خود صحبت نکرد و خود را مسلمان شیعه قلمداد میکرد.
امیر عباس هویدا و بسط بهائیت در ایران
حجت الاسلام محرابی مدیر مؤسسه فرق و ادیان در خصوص هویدا بیان میکند. زمانی که هویدا نخست وزیر ایران شد، ایران رسماً به دست بهائیان افتاد. عدهای فکر میکنند محمدرضا شاه پهلوی واقعاً حکومت را در دست داشته و مقتدر بوده است. به زندگی محمدرضا شاه توجه شود مشاهده میشود که از اول تا آخر حکومت دست بهائیان بوده است. وقتی به پزشک او نگاه میشود میبینیم که عبدالکریم ایادی تمام مقامها را داشته مثلاً فرمانده بهداری ارتش بود، مسئول فروشگاه زنجیرهای اتکا بود، واردات دارو انجام میداد و مقامهای این چنینی در ارتش و بقیه مقامها در دولت را داشته است.
بهائیان سرمست از رسیدن به قدرت و حاکمیت نه چندان دور بهائیت، ایران را کشوری نو پا یافته بودند که تمام تاریخ پر فراز و نشیبش، با تولد دین جدید تحریف میشود و تاریخی نو در آموزههای درسی اش ورود خواهد کرد. چرا که ایران تنها کشوری است که مذهب تشیع در آن ریشه دارد و با خشکاندن آن و نابودی علما و حتی در صورت لزوم قتل عام مسلمانان به زودی بر کرسی صدارت این کشور تکیه خواهند زد و همراه با اسرائیل تشکیل سرزمین موعود را به خود و صهیونیستهای جهان نوید خواهند داد.
حجت الاسلام محرابی مدیر مؤسسه فرق و ادیان میگوید: حضرت امام در دورهای که با شاه مبارزه میکرد معمولاً بر دو نکته بسیار تاکید داشت نخست اسرائیل و دیگر بهائیت بود. ایشان همواره به جریاناتی که با بهائیت مبارزه میکردند کمک میکرد و زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد امام خمینی، چون خطر بهائیت را میدانست اولین کاری که انجام داد مبارزه با این جریان انحرافی و مخوف بود. واقعاً اگر انقلاب اسلامی پیروز نمیشد و حکومت پادشاهی ادامه پیدا میکرد، قطعاً پادشاه بعدی یک بهایی و حکومت ایران یک حکومت کاملاً بهایی بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ سران بهایی نه تنها رسیدن به آرزوهایشان غیرممکن شد بلکه این فرقه در ایران منزوی گشت. هرچند که مردم مسلمان و شیعه مردم ایران اسلامی هیچگاه این فرقه را به رسمیت نشناختند، اما این حرکت عظیم اسلامی ضربه مهلکی به پیکره آنان به حساب میآمد. سران بهایی که آینده برایشان تیره و تار شده بود، کینه سختی از انقلاب اسلامی ایران به دل گرفتند و از هر تلاشی برای ضربه زدن به آن دریغ نکردند. اسناد نشان میدهد که آنان در تمامی اتفاقات بعد از انقلاب نقش مستقیم داشته و با هزینههای هنگفت با ایجاد شبکههای تلویزیونی و ساخت برنامههای مختلف در رسانهها و شبکههای اجتماعی سعی در تخریب دین در بین مردم ایران به خصوص جوانان داشته و دارند.
منبع: مهر