فرانسه در سال ۲۰۰۴ قانون «ممنوعیت استفاده از نشانههای مذهبی در مدارس فرانسه» را تصویب کرد. در ۱۵ مارس ۲۰۰۶ ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه قانونی را به تصویب رساند که در آن هرگونه علامت خاص دینی در مدارس عمومی ممنوع شد. این علامت شامل صلیب، حجاب اسلامی و کلاههای مخصوص است.
نگاه اولیه بر عنوان این قوانین نشان از این دارد که این قانونی کلی درباره همه ادیان است که دولت فرانسه تنها به دلیل اجرای قانون سکولار هرگونه نشانه مذهبی در مدارس فرانسه را ممنوع کرده است. حال برای بررسی جوانب اصلی این سیاست باشگاه خبرنگاران جوان در گفتگویی با الیجا مگنیه، تحلیلگر و استاد دانشگاه از بلژیک جوانب مختلف این سیاستها را تحلیل کرده است که در ذیل مشروح آن از نظر میگذرد.
-در اوضاع فعلی فرانسه و در آشفتگیهای سیاسی هدف دولت مکرون از محدود کردن مسلمانان چه بود؟
الیجا مگنیه: همان طور که در سوال هم اشاره شده بود در پس زمینهای از آشفتگیهای ملی و بین المللی، فرانسه به طور غیرعادی تمرکز خود را روی پوشش اسلامی و پوشیدن عبا گذاشته است. این پوشش سنتی مسلمانان که به نظر بسیار عادی میآید حالا به کانون توجهات در فرانسه تبدیل شده است.
این در حالیست که این کشور با چالشهای مهم دیگری دست و پنجه نرم میکند و دولت امانوئل مکرون از این طریق میخواهد کاستیهای دولتی خود را سرپوش بگذارد. بسیاری از منتقدان به درست سیاستهای دولت مکرون در قبال مسلمانان را پارادوکسی شدید و گیج کننده میان آزادی انتخاب پوشش و آزادیهای کلی در جامعه فرانسه میدانند.
نکته جالب، اما اینجاست که مکرون در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری خود قبلاً از طرفداران حذف عبا و پوشش اسلامی انتقاد کرده بود و چنین احساساتی را به اسلامهراسی نسبت میداد. این موضع اخیر او باعث ایجاد سؤالاتی در مورد اهداف واقعی در پشت پرده این تصمیم شده است.
یکی از مشکلات بزرگ وزارت آموزش و پرورش فرانسه در این سالها کمبود معلم است که در این سالها به دلیل مشکلات اقتصادی که با رویارویی با کووید تشدید هم شد استعفای معلمان نیز سرعت گرفت و حالا آموزش و پرورش فرانسه با مشکل جدی کمبود نیرو رو به رو است، ولی حالا به جای پرداختن به این مشکل و پیدا کردن راه حلی برای آن دولت فرانسه ترجیح داده نظرها را معطوف موضوع حاشیهای پوشش اسلامی کند تا شاید کاستیهایش کمتر به نظر بیاید.
فرانسویها در مورد سن بازنشستگی، ساعات کاری هفته و نقش سکولاریسم در مدارس بحث میکنند. این دومی، به ویژه، به اصول انقلاب فرانسه برمیگردد، که میخواست قدرت اشراف و بورژوازی را از بین ببرد و آن را محکم در دست مردم قرار دهد. سوال فعلی این است: آیا این بحثها واقعاً هویت در حال تحول فرانسه را منعکس میکنند یا یک حواس پرتی حساب شده از مسائل مهمتر دولتی است؟ به نظر من دومین گزینه خیلی محتملتر است، چون اوضاع فرانسه در حال حاضر اصلاً در عرصه داخلی و خارجی مطلوب نیست.
-به نظر شما آزادی به معنای واقعی که سیاستمداران دولتی ادعا میکنند در جامعه فرانسه حکمفرماست؟
الیجا مگنیه: در حالی که پرچم سه رنگ فرانسه نماد آزادی، برابری و برادری است، بسیاری استدلال میکنند که واقعیت این کشور تصویر متفاوتی را ترسیم میکند. اراده جمعی مردم فرانسه بر فرانسه حکومت نمیکند، بلکه توسط طبقه بالای نخبگان تحت حمایت ثروت و شرکتهای با نفوذ جهانی اداره میشود. ارتباط گذشته مکرون با خانواده ثروتمند روچیلد اغلب به عنوان شاهدی بر این نفوذ نخبگان ذکر میشود.
سبک حکومتی مکرون به این تصور دامن زده است. او در اقدامی جسورانه پارلمان فرانسه را دور زد و از اختیارات قانون اساسی خود برای تعیین سن بازنشستگی استفاده کرد. این تصمیم به دلیل نشانههای واضحی مبنی بر عدم کسب اکثریت پارلمانی لازم اتخاذ شد که حاکی از بیتوجهی به روند دموکراتیک است.
با این حال مردم فرانسه که از لحاظ تاریخی به روحیه انقلابی خود معروف هستند، تا حدودی حواس پرت به نظر میرسند. در حالی که ارزشهای سکولار به نظر در داخل طنینانداز میشوند، به نظر میرسد بسیاری از شهروندان فرانسوی کمتر به مسائل سیاسی داخلی و خارجی توجه دارند. اما دغدغه اصلی آنها چیست؟ مالیات، سن بازنشستگی، هزینههای دارو و تعطیلات تابستانی که مدتها در انتظار آن بوده اند. فرانسویها تمایل افراطی به رعایت قانون و توجه به همه جزئیات، بزرگ یا کوچک دارند. این دقت به این معنی است که آنها اغلب بر روی مسائل فوری و ملموس تمرکز میکنند و به طور بالقوه نگرانیهای سیستمی گستردهتر را نادیده میگیرند. بنابراین، در حالی که مکرون در چند جبهه با چالشهایی مواجه است، او توجه را به خود جلب میکند و روایت را در کشوری هدایت میکند که زمانی صدای مردم آن سلطنتها را سرنگون میکرد.
از طرفی هم بادهای تغییر در سراسر آفریقا با پیامی قوی برای فرانسه میوزد: دوران حکومت استعماری به پایان رسیده است. فرانسه با رد حضور نظامی خود در مالی و بورکینافاسو، اکنون با سرنوشت مشابهی در نیجر روبرو است. نیجر برای چندین دهه یک متحد استراتژیک برای فرانسه بوده است.
از نظر تاریخی، سیطره استعماری فرانسه بر آفریقا نیم هزاره را در بر میگرفت. اما تحولات اخیر نشان دهنده قارهای است که دیگر نمیخواهد تحت انقیاد باشد. در نیجر، ریسک فوق العاده بالاست. این کشور دارای سه پایگاه نظامی فرانسوی است.
-پس شما این تصمیم دولت فرانسه در مورد پوشش اسلامی را با سیاستهای خارجی دولت مکرون مرتبط میدانید؟
الیجا مگنیه: بله البته این اتفاق (اعلام جدایی کشورهای آفریقایی از استعمار فرانسه) فراتر از پیامدهای نظامی، یک بُعد اقتصادی حادتر وجود دارد. نیجر یک پنجم اورانیوم مورد نیاز فرانسه را تامین میکند که یک جزء حیاتی برای راکتورهای هستهای است که فرانسه و چندین کشور اروپایی را تامین میکند.
اما شرایط اقتصادی این ارتباط مدتهاست که منحرف شده است. فرانسه اورانیوم را از نیجر فقط ۰.۸۹ دلار به ازای هر کیلوگرم میخرد، در حالی که کانادا ۲۰۰ دلار به ازای هر کیلوگرم پرداخت میکند. این اختلاف به تفاوت سالانه بین ۲۵ تا ۴۵ میلیارد دلار تبدیل میشود. این یک شکست بزرگ برای رئیس جمهور فرانسه است. به نظر میرسد که سیاست او در آفریقا، که هدف آن تنظیم مجدد و مدرن کردن روابط فرانسه با این قاره بود، در حال فرو ریختن است. درک کشورهای آفریقایی از فرانسه به عنوان یادگاری ناخواسته از گذشته استعماری در حال افزایش است. علاوه بر این، تأثیر این تغییر به آفریقا محدود نمیشود. در اروپا، رهبری فرانسه متزلزل است. از دست دادن استحکامات آفریقایی، موقعیت فرانسه را تضعیف کرد، به ویژه در مواجهه با آمریکای مدعی. آمریکا، با دکترین "اول آمریکا"، ممکن است اروپای تکه تکه شده را به جای یک متحد، یک فرصت برای خود ببیند.
در این چشمانداز ژئوپلیتیکی در حال تحول، حرکات بعدی فرانسه توسط همتایان آفریقایی و قدرتهای جهانی که برای نفوذ در نظم جدید جهانی رقابت میکنند، بسیار مهم خواهد بود. صفحات تکتونیکی نفوذ اروپا در حال جابجایی هستند. از نظر تاریخی، وزن قدرت این قاره در سنگرهای غربی آن قرار داشته است: فرانسه، آلمان، ایتالیا و اسپانیا. این کشورها با تاریخ غنی و قدرت صنعتی خود، نقطه اتکای سیاست اروپا بودند. اما بادهای تغییر از سمت شرق میوزد. کشورهایی مانند لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی که زمانی به عنوان برادران ساکتتر در خانواده اروپایی شناخته میشدند، اکنون به عنوان بازیگران مهمی ظاهر میشوند که بیشتر مطیع اهداف آمریکا در سراسر جهان هستند. خیزش آنها برخلاف سیاستهای اروپای غربی است و احتمالاً ظرفیت اقتصادی و صنعتی منطقه را تضعیف میکند؛ و این نیز یکی از نگرانیهای مهم و اصلی فرانسه در شرایط فعلی است که موجب میشود برای انحراف اذهان عمومی دست به دامن موضوعات عادی و حاشیهای شود.
الیجا مگنیه، یک خبرنگار کهنه کار و تحلیلگر سیاسی با بیش از ۳۷ سال تجربه کاری در پوشش دهها سال جنگ در خاورمیانه و در شمال آفریقاست. وی در حال حاضر در دانشگاهای بروکسل به تدریس علوم سیاسی و اصول سیاستهای خارجی مشغول است.