در این مطلب، برایتان توضیح می‌دهیم که رسانه‌ها با بازنمایی تصاویری که از مرگ و خشونت حکایت می‌کنند، چطور بر روان و زندگی شما تأثیر می‌گذارند.

«بیش از ۲۰۰ نفر در کودتای ترکیه کشته شدند.» و... با خواندن این اخبار چه احساسی پیدا می‌کنید؟ می‌ترسید؟ غمگین می‌شوید یا این‌که صفحه را می‌بندید و کارتان را از سر می‌گیرید؟ واکنش شما به خواندن این اخبار هر یک از این سه رویکرد که باشد، طبیعی است. وقتی با یک خبر فجیع روبه‌رو می‌شوید، ترس و غم می‌تواند اولین پاسخ شما باشد و اگر مدام با این خبر‌ها درگیر شوید، بی‌حسی و بی‌تفاوتی می‌تواند جای این دو حس را بگیرد. شاید تجربه‌ی چنین احساسات متضادی به نظرتان عجیب باشد، اما اگر در ادامه‌ی این مطلب با ما باشید، برایتان توضیح می‌دهیم که رسانه‌ها با بازنمایی تصاویری که از مرگ و خشونت حکایت می‌کنند، چطور بر روان و زندگی شما تأثیر می‌گذارند.

شما خودآزار نیستید
با وجود همه‌ی احساسات منفی که در پی خواندن این اخبار سراغتان می‌آید، چرا باز هم آن‌ها را دنبال می‌کنید؟ توضیح این مسئله دشوار نیست؛ وقتی اصولی مثل تضاد و درگیری و مجاورت و ... را به‌عنوان ارزش‌های خبری مطرح می‌کنیم، به این دلیل آن‌ها را ارزش می‌دانیم که گوشه‌ای از ذهن آدم‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند و افراد در درون ذهن خود به آن‌ها فکر می‌کنند. همه‌ی آدم‌ها در پسِ ذهنشان دوست دارند همیشه همه‌چیز آرام و ساکن نباشد و اتفاق‌های غیرمعمولی در زندگی رخ دهد و خبر‌هایی که عجیب، غیرمنتظره یا از نظر آماری غیرعادی هستند، به همین دلیل مخاطبان بیشتری دارند؛ اما امروزه در سراسر دنیا ما هر روز با خبر‌هایی روبه‌رو هستیم که باید جای تازه و ویژه‌ای در دسته‌بندی اخبار را به خود اختصاص دهند. درواقع اصحاب رسانه‌ها در دسته‌بندی اخبار باید تجدیدنظر کنند و رده‌ی تازه‌ای از خبر‌ها را با عنوان «اخبار فجیع» ایجاد کنند.

این اخبار اطلاعاتی را در مورد اتفاق‌هایی که بسیار غیرمعمول هستند به مخاطب می‌دهند. خبر‌هایی که می‌گویند کسی را که کامیونی را روی انسان‌ها می‌راند، مردی را که اعضای خانواده‌اش را سال‌ها در خانه زندانی می‌کند و به فرزندان خودش تجاوز می‌کند و نوجوانی را که سر یک انسان بی‌گناه را می‌برد، نمی‌توان در گروه‌بندی‌های خبری جا داد و شاید بهتر باشد که نام اخبار فجیع را روی آن‌ها گذاشت؛ چراکه ماهیتشان از زندگی طبیعی انسان‌ها و فضای واقعی زندگی‌شان فاصله‌ی زیادی دارد.

به این اخبار عادت می‌کنیم
تکرار اخبار فجیع چند پیامد دارد که یکی از آن‌ها، از دست رفتن اهمیت اعداد است. با انتشار مداوم این اخبار، ارقام، بسته به جغرافیایی که از آن می‌آیند، بزرگی‌شان را از دست می‌دهند. خبری که می‌گوید ۲۰۰ نفر انسان بی‌گناه کشته شده‌اند، خبری فجیع و عجیب است که نباید با تکرار شدن، مرگ انسان‌ها را به‌عنوان اتفاقی عادی و طبیعی جلوه دهد؛ اما این خبر به‌سادگی دهان‌به‌دهان می‌چرخد و در پی انتشارش، مرگ ۲۰۰ انسان، در اذهان به اتفاقی عادی تبدیل می‌شود. درواقع تکرار اخبار فجیع در روزنامه‌ها، تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی، آرام‌آرام دردناک بودن این اخبار را از بین می‌برد و آن‌ها را به‌عنوان اتفاق‌هایی طبیعی و شایع جلوه می‌دهد.

وقتی اعداد بی‌ارزش می‌شوند
من تعجب می‌کنم که تولیدکنندگان این اخبار، بدون ارائه‌ی هرگونه پیش‌زمینه‌ای به مخاطب، تن‌ها در چند خط، از کشته شدن صد‌ها نفر صحبت می‌کنند. وقتی اعداد در ذهن مخاطبان بی‌ارزش شوند، آدم‌ها به آن‌ها واکنش نشان نمی‌دهند و میزان واکنش اجتماعی پایین می‌آید. البته معنای این حرف، این نیست که نباید این اخبار را پوشش دهیم، بلکه باید رویکردمان را در پوشش چنین خبر‌هایی تغییر دهیم و از خبر به سمت گزارش و تحلیل برویم. درواقع هنگام انتشار این اخبار، باید مدام به مخاطب یادآوری کنیم که کشته شدن حتی یک انسان بی‌گناه، اتفاقی غیرعادی و فجیع است.

هرروز تنهاتر می‌شویم
جامعه‌ی ما روزبه‌روز به سمت فردیت‌گرایی می‌رود و مادی‌گرایی و تفکر مادی در آن بیشتر می‌شود. وقتی تفکر مادی به همه‌چیز وارد شد، انسان پای خود را روی زمین می‌بیند و فکر کردن به مرگ برایش دغدغه می‌شود؛ چراکه مرگ را با نیستی مساوی می‌بیند. به‌عبارت‌دیگر وقتی اخبار مرگ پی‌درپی منتشر می‌شوند، آدم‌ها به نوعی مرگ‌اندیشی می‌رسند که آن‌ها را به سمت افسردگی و تنش‌های درونی پیش می‌برد.

در چنین شرایطی فرد تصور می‌کند که هرروز یک‌گوشه از وجودش زخم می‌خورد و این جهان را صرفاً پر از زشتی و بدی می‌بیند. انسان‌ها در این شرایط از زندگی اجتماعی به سمت تنهایی رانده می‌شوند و به‌نوعی ترس از زندگی اجتماعی دچار می‌شوند. دایره‌ی ارتباط چنین آدم‌هایی هرروز تنگ‌تر می‌شود، چراکه جهان را پر از خشونت و کشتار و مرگ تصور می‌کنند و نگاهشان به جهان، نگاهی دردآلود می‌شود. نمی‌توان انکار کرد که مرگ اتفاقی است که هرچقدر درباره‌اش صحبت کنیم، عادی نمی‌شود، اما هرچقدر که اخبار بیشتری در مورد آن شنیده شود و هرچقدر آدم‌ها آن را بیشتر در میان دوستان، همسالان و جامعه‌شان ببینند، بیشتر به آن می‌اندیشند.

با مرده‌ها زندگی می‌کنیم!
گذشته از همه این‌ها، رویکرد متفاوتی که در جامعه‌ی ما نسبت به مرگ وجود دارد، با این واقعیت بیشتر درگیرمان می‌کند؛ ما به مرده‌ها بسیار می‌پردازیم. مرگ یک اسطوره کافی است تا همه‌جا در موردش صحبت شود. در این شرایط و در مورد فرد معروفی که شناخت دقیقی از او وجود ندارد، همه‌ی افراد جامعه در موردش اظهارنظر می‌کنند، خاطره نقل می‌کنند و عکس‌هایش را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند. نگاهی که ما به مرگ داریم، باعث می‌شود که اسطوره‌هایی که پایگاه‌های خبری مدت‌ها فراموششان کرده بودند، بعد از مرگ در رأس اخبار جا بگیرند و همه در رثای او که تا همین دیروز حتی نامش را از یاد برده بودیم، سخن‌ها بگویند.

مخاطب آگاه می‌شود
اما آیا با وجود همه‌ی آنچه گفته شد، باید رسانه‌ها را به خاطر انتشار اخبار مرتبط با مرگ، کشتار و فجایع متهم کنیم؟ قطعاً خیر! این روز‌ها آدم‌ها بیشتر از سال‌های قبل با اخبار درگیر هستند. حتی آدم‌هایی که هرگز روزنامه نمی‌خواندند و اخبار تلویزیون را دنبال نمی‌کردند، با گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی، در کانال‌های خبری متعددی عضو شده‌اند و اخبار مختلف را پیگیری می‌کنند. این اتفاق بیشتر از آن‌که یک تهدید باشد و ما را از درگیر شدن این افراد با اخبار تلخ بترساند، نوعی فرصت به شمار می‌آید. اولین تأثیری که درگیر شدن افراد با کانال‌های خبری ایجاد می‌کند، این است که صدا‌های بیشتری شنیده می‌شود.

درست است که هنوز هم خیلی‌ها روزنامه نمی‌خوانند، اما این روز‌ها روزنامه‌ها تنها انتشاردهنده اخبار نیستند. حالا از نظرگاه و تریبون‌های مختلف، صدا‌های مختلف بیرون می‌آید. درواقع می‌توان گفت این‌که آدم‌ها در معرض اخبار فراوان و مختلف باشند، یک دوره‌ی گذار است؛ چراکه این مخاطبان بعد از مدتی شروع به گزینشگری می‌کنند و سواد رسانه‌ای‌شان بالا می‌رود. در این شرایط، مخاطب کمتر شایعات را باور می‌کند و خودش به تحلیلگر اخبار و نقدکننده‌شان تبدیل می‌شود. درواقع مخاطبی که در معرض اخبار و تحلیل‌های مختلف قرار می‌گیرد، خودش هم متخصص اخبار می‌شود و به‌سادگی تحت تأثیر هر خبری قرار نمی‌گیرد.

چرا با شنیدن اخبار بیماری، مرگ و کشتار، بیشتر نگران زندگی‌تان می‌شوید؟
تقریباً بعید است که بعد از روشن کردن تلویزیون، مرور سایت‌های خبری یا سر زدن به یک کانال خبری، از وقوع یک فاجعه تازه در جهان باخبر نشوید. شبکه‌های خبری، تلخی‌هایی را که در گوشه و کنار جهان رخ می‌دهند، با سرعت تمام به گوشتان می‌رسانند و می‌گویند که با وجود این همه جنایت، نقض حقوق بشر و تخریبی که در سرتاسر جهان رخ می‌دهد، دنیا جای ناامن‌تری برای زندگی می‌شود.

جهان در معرض فروپاشی نیست؛ مطمئن باشید! اما اگر سری به اخبار بزنید، بعید نیست که چنین تهدیدی را احساس کنید. درواقع اخباری که باری از نگرانی، خشونت و افسردگی را به شما تحمیل می‌کنند، می‌توانند چنین احساسی را هم در شما ایجاد کنند.

وقایعی که از «تروریسم» حکایت می‌کنند، ارزش خبری دارند. این را یکی از استادان علوم سیاسی به نشریه‌ی واشنگتن‌پست گفته است. او معتقد است که روزنامه‌ها و سردبیران، در جریان رقابت رسانه‌ها برای جذب مخاطب، دست به دامان چنین اخباری می‌شوند و از دل این وقایع داستان‌های هیجان‌انگیزی را برای مخاطبشان می‌سازند. درواقع برای آن‌ها نوع هیجانی که مخاطب با آگاه شدن از این اخبار پیدا می‌کند، اهمیت زیادی ندارد و آن‌ها بیش از هر چیز، به افزایش آمار بازدید‌هایی که از اخبارشان می‌شود، فکر می‌کنند.

آگاهی از اخبار منفی و اطلاع از حوادثی که ما را تهدید می‌کند، در طبیعت ماست. ما به‌طور ذاتی، می‌خواهیم از آنچه ممکن است خطرناک یا تهدیدکننده باشد باخبر شویم تا با آگاهی بیشتری از خود محافظت کنیم؛ اما در این میان، تکلیف روانمان چه می‌شود؟

به گفته‌ی برخی از روان‌شناسان، قرار گرفتن در معرض اخبار منفی و خشونت‌آمیز رسانه‌ها ممکن است اثرات روانی جدی و طولانی‌مدتی را بر مخاطبان این اخبار ایجاد کند. اثراتی که فراتر از احساس‌های ساده‌ای مثل بدبینی یا خشم هستند. دکتر «گراهام دیوی» (Graham Davey)، روان‌شناس انگلیسی می‌گوید قرار گرفتن در معرض رسانه‌های خشونت‌آمیز، در درازمدت باعث افزایش اضطراب، افسردگی و ترس می‌شود و حتی می‌تواند افراد را به اختلال‌های روانی مثل اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) دچار کند. برخی از تحقیقات نشان می‌دهد که حتی مشاهده‌ی تصاویر مربوط به حملات تروریستی در رسانه‌ها، باعث ایجاد اختلال استرس پس از سانحه و نیز ایجاد نگرانی در مورد حملات تروریستی آینده و کاهش اعتمادبه‌نفس در بینندگانی که بیشترین زمان را صرف مشاهده این اخبار می‌کنند، می‌شود.

این روان‌شناس می‌گوید اخبار منفی تنها بر احساسات مخاطب تأثیر نمی‌گذارد و تغییراتی را در خلق‌وخوی او هم ایجاد می‌کند. شیوه‌ی تعامل مخاطب این خبر‌ها با جهان و نگرش و تفسیری که از اتفاق‌های پیرامونش دارد هم به شکل محسوسی تغییر می‌کند. در پی انتشار مداوم این روایت‌ها، افراد بعد از روبه‌رو شدن با وقایع مبهم و حتی خنثی هم واکنشی منفی نشان می‌دهند و هر رویداد بی‌اهمیتی را تهدیدآمیز و منفی تفسیر می‌کنند. یکی دیگر از تأثیر‌های رویارویی مداوم با تصاویر و خبر‌های حاوی خشونت، تغییر کردن شیوه‌ی ارزیابی افراد در مورد محرک‌های محیطی است. فردی که مدام با خبر‌های خشونت‌آمیز درگیر است، به‌مرور محرک‌های خنثی را به‌عنوان محرکی منفی و تهدیدکننده ارزیابی می‌کند و نسبت به محیط زندگی‌اش نگرشی منفی پیدا می‌کند.

این‌گونه اخبار آرام‌آرام خلق‌وخوی افراد را تغییر می‌دهد و آن‌ها را نسبت به گذشته غمگین‌تر یا مضطرب‌تر می‌کند و به‌مرورزمان، چرخه‌ی معیوبی را ایجاد می‌کند و این احساسات و واکنش‌های منفی را به‌عنوان واکنش‌های طبیعی افراد ایجاد می‌کند.

محققان یک تأثیر دیگر را هم که به خاطر انتشار چنین خبر‌هایی ایجاد می‌شود، ثابت کرده‌اند. آن‌ها می‌گویند افرادی که در طول زمان، در معرض خبر‌های حاکی از خشونت قرار می‌گیرند، از نظر روانی دچار نوعی بی‌حسی می‌شوند و مغزشان به محرک‌های نگران‌کننده، پاسخ‌های عاطفی کمتری نشان می‌دهد. چه انتشار مداوم این اخبار ما را مضطرب‌تر کند و چه از هرگونه احساس منفی خالی‌مان کند، واقعیت این است که رسانه‌ها، با انتشار خبر‌هایی ازاین‌دست، خشونت را به شکلی واضح‌تر از آنچه هست، در زندگی‌مان بازنمایی می‌کنند و تأثیری منفی و انکارناپذیر بر روانمان باقی می‌گذارند.

منبع: همشهری آنلاین

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.