تابستان سال ۱۴۰۰ بود که پسر جوانی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن مادرش خبر داد. با شکایت مرد جوان به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای یافتن زن میانسال به نام حمیده آغاز شد.
در نخستین گام کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف خانه زن ۵۰ ساله پرداختند. دوربینها خروج زن میانسال را نشان میداد و بعد از آن ناپدید شده بود.
در حالی که بررسیها در این پرونده ادامه داشت، کارآگاهان مطلع شدند از حساب بانکی حمیده پول برداشت شده است. تحقیقات نشان میداد که پول برداشتشده از حساب وی به حساب مردی به نام سیروس واریز شده است.
سیروس بعد از دستگیری مدعی شد که کارتها را یکی از دوستانش به نام امیر در اختیار او قرار داده است. بررسیهای پلیسی نشان میداد امیر یکی از آشنایان حمیده است.
بدین ترتیب امیر بازداشت شد، هرچند ابتدا منکر جنایت بود، اما در برابر مدارک پلیسی لب به اعتراف گشود و گفت: حمیده از اقوام دورمان است و به خانه ما رفتوآمد داشت. او بعد از مرگ شوهرش بهتنهایی زندگی میکرد و با حقوق بازنشستگی زندگیاش را میگذراند و وضع مالی خوبی داشت. در یکی از این رفتوآمدها، من که اوضاع مالی خوبی نداشتم، از او درخواست پول کردم. حمیده هم به خاطر آشنایی و فامیلبودنمان به من ۱۵ میلیون تومان قرض داد.
متهم جوان گفت: پس از گذشت مدتی حمیده طلبش را خواست، اما من که پول را خرج کرده بودم برای پسدادنش مدام بهانه میآوردم. بهانهها ادامه داشت تا اینکه روز حادثه برای صحبت درباره بدهی با من قرار گذاشت. بهدنبالش رفتم و او را سوار خودروام کردم. بین راه بر سر پسدادن پول درگیر شدیم. تهدید کرد که اگر پول مرا ندهی، به همه میگویم که از من دزدی کردهای. من هم که ترسیده بودم، با آبمیوهای که داخلش داروی بیهوشی بود، او را بیهوش کردم. بعد بهسمت شمال حرکت کردم و به خانه ویلایی یکی از آشنایان رفتم. آنجا با روسری او را خفه کردم و جسدش را داخل چاهی در ویلا انداختم. البته قبل از انداختن جسد داخل چاه، طلاها و کارت عابربانک او را هم سرقت کردم.
با اعتراف مرد جوان، تیم جنایی پس از هماهنگیهای قضایی راهی شمال شده و جسد زن میانسال، داخل چاه بعد از یک ماه کشف شد. متهم همزمان به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و با تکمیل تحقیقات، پرونده او برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد.
با درخواست فرزندان مقتول برای قصاص قاتل مادرشان، اعترافات متهم به جنایت، بازسازی صحنه قتل و مدارک و شواهد موجود در پرونده، قضات رأی بر قصاص را صادر کردند.
این حکم مدتی بعد در دیوانعالی کشور تأیید شد و متهم مدتی قبل پای چوبه دار رفت.
اما با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران موفق شد از اولیایدم مهلت بگیرد. با پایان تاریخ مهلت، بار دیگر اولیایدم خواستار قصاص امیر شدند، اما در حالی که تنها چند ساعت به اجرای حکم مانده بود، این بار فرزندان مقتول برای رضای خدا از خون مادرشان گذشت کردند و امیر را بخشیدند.
بدین ترتیب پرونده بهزودی به دادگاه کیفری ارجاع خواهد شد تا مرد جوان از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
روزنامه ایران