چند روز قبل، رهگذران خیابانی در شرق تهران گزارش یک درگیری شدید را به پلیس اعلام کردند. بدنبال این خبر مأموران راهی محل شده و با مرد جوانی به نام امین مواجه شدند که با قمه مجروح شده بود.
امین به بیمارستان منتقل شد و پس از درمان گفت: در یک مغازه خواربار فروشی کار میکردم، اما چون صاحبکارم حقوق کمی به من میداد چند باراعتراض کردم و در نهایت با هم درگیر شدیم و او هم مرا اخراج کرد.
روز گذشته از خانهام خارج شدم که ناگهان صاحبکارم را مقابل خودم دیدم.
او یک قمه در دست داشت و در حالیکه ناسزا میگفت به من حمله کرد وقتی مرا مجروح کرد سوئیچ خودروام را به زور گرفت و بعد هم خودروی پرایدم را سرقت کرد و رهگذران با دیدن این صحنه با پلیس تماس گرفتند.
با شکایت مرد جوان؛ تحقیقات به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد و در ادامه بررسیها مرد قمه به دست بازداشت شد. اما با انتقال وی به دادسرا، مرد جوان ادعایی متفاوت را مطرح کرد: امین دوستم بود و در بازار کار میکرد، اما بعد از مدتی ورشکسته و بیکار شد.
چند وقت قبل او را در خیابان دیدم و وقتی ماجرای بیکاریاش را شنیدم از او خواستم که در مغازه من کار کند.
من دو مغازه خواربارفروشی داشتم از او خواستم در اداره مغازهها به من کمک کند در قبالش هم حقوق خوبی دریافت میکرد کم کم وضع مالیاش خوب شد، اما بعد از مدتی احساس کردم با همسرم روابط نامتعارفی دارد با اینحال تصور نمیکردم که او به من خیانت کند.
مرد جوان ادامه داد: در این مدت همسرم شهناز رفتارش خیلی تغییر کرده بود هر روز دعوا راه میانداخت و درنهایت هم گفت طلاق میخواهد و مهریهاش را اجرا گذاشت و طلاقش را گرفت.
بعد از طلاق همسرم به امین بدبین شده بودم و تصورم این بود که او باعث بهم خوردن زندگیام شده به همین خاطر او را اخراج کردم. اما فکر اینکه به من خیانت کرده باشند مثل خوره به جانم افتاده بود، ولی نمیخواستم باور کنم تا اینکه روز حادثه خیلی اتفاقی امین را مقابل خانهاش دیدم در حالیکه همسر سابقم نیز سوار خودروی پراید او بود.
امین در مقابل خانهاش توقف کرد و وارد خانه شد، اما همسر سابقم همچنان داخل ماشین بود. با دیدن این صحنه، مطمئن شدم که او در ماجرای ازهم پاشیدن زندگیام نقش داشته و زنم را فریب داده و حالا هم قصد ازدواج با شهناز را دارد.
دیگر دیوانه شده بودم به همین دلیل با قمه به سمت زنم رفتم، اما نتوانستم به او آسیب برسانم، ولی امین را مجروح کردم.
با شنیدن صدای دعوای ما و درگیری با قمه؛ شاهدان پلیس را خبر کردند و من سوار خودروی پراید امین شده و فرار کردم. میخواستم خودروی او را آتش بزنم، اما چون پلیس در تعقیبم بود ترسیدم و خودرو را رها کردم. به دستور بازپرس علیرضا بهشتی، مرد جوان بازداشت شد و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
خلایق هرچه لایق.
این همه موقعیت مالی داشتی،خدا یکی بهترش روبهت عنایت می کرد.اصلا کارت دلیل عقلایی نداشته وباعث شدکه دوستان و آشنایان
هم دیگه روی توحساب نکنند وآینده ی خودت را خراب کردی.