در هفتههای گذشته به کرات در تحلیلهای خبری، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی رسانههای جمعی رسمی و مجازی خوانده و شنیدهایم که ستم و کینهورزی اسرائیل نسبت به فلسطینیان نه پیشینهای ۷۰ ساله که ریشه در نفرتی دیرینه و هزارهای دارد، شاید به عمر دین یهود و تاکید بر اینکه تاریخ این نفرت آغشته به بغض و حسد و ننگی بر چهره خاورمیانه بوده است.
صهیونیستها براساس روایات کتاب عهد عتیق، خونخواری امروز خود را در قالب راهبرد رقم میزنند. در نوشته پیش رو، برای نشان دادن عمق نفرت و حرص و کینه بخش نفرینشده بنی اسرائیل، بالاخص جماعتی که برای تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی گردهم آمدند، داستانهای افسانهای از باورهای یهود را ورق زدهایم؛ افسانهای پیرامون مشهورترین قهرمان یهود، که خداوندِ «یهوه» به او قدرت فراوان داد و او را با کشتن فلسطینیان و انباشتن اجسادشان بر یکدیگر مفتخر کرد! ازجمله «سامسون» که از قهرمانان یهودیت و از شخصیتهای عهد عتیق و داوران بنیاسرائیل معرفی میشود! نقاشان بزرگی از افسانه سامسون نقاشیهای بسیاری کشیدهاند و حتی اشعار وترانههایی در مورد او سروده و خوانده شده است، دنیای نمایش و سینما نیز دردستان یهودیان به تبلیغ و ترویج این خرافات پرداخته است، اما دراین تورق که هر گوشهاش مصداقی از کینه و دشمنی بیمارگونه یهود به مردمان دیگر ادیان است، زمینههای ضداخلاقی، خشونتآمیز و نژادپرستانه آیین یهود را میبینیم.
ریشههای خشونت و ظلم یهود در تورات
امروز وقتی از خود میپرسیم دلیل نفرت و دشمنی بنیاسرائیل در قالب تفکر صهیونیسم با مردم سرزمین فلسطین چیست و چه چیز آنان را در برپایی مصیبتهای بزرگ در خاورمیانه مصمم میکند؟ تحلیلگران این حوزه به ما میگویند، پیشینه و علل تاریخی مفصل دارد، باوجود این نیاز است که فرض این سؤال را مقداری اصلاح کنیم چرا که چشم دشمنی و طمع صهیونیسم تنها محدود به سرزمین فلسطین نیست! بلکه به تمام دنیاست و منظور ازتمام دنیا، همه سرزمینهای غیریهودی است که ازتبعیت و خدمتگزاری در جهت اهداف صهیونیسم سر باز زنند.
چنانچه در متن عهد عتیق که ریشههای باورهای صهیونیسم و یهود را آبیاری میکند آمده: «زیرا همه این سرزمینی را که میبینی، به تو بخشیدم تا الیالابد در آن سلوک نمایی.» تکوین، ج ۱۳، ص ۱۵.
«آنگاه خداوند جمیع امتها را از حضور شما اخراج خواهد نمود و شما امتهای بزرگتر و قویتر از خود را تسخیر خواهید نمود. هرجایی که کف پای شما بر آن گذارده شود، از آن شما خواهد بود. از بیابان و لبنان و از نهر فرات تا دریای غربی، مرزهای شما خواهد بود.»
از اینرو میتوان گفت، این دشمنی و جنگافروزی از یک خود برتربینی دینی، نژادی و مذهبی در باورهای کهن این قوم نشأت میگیرد که مصادیق آن را در تورات و عهد عتیق مشاهده میکنیم. برای درک بهتر موضوع باید به آیاتی از متن تورات رجوع کنیم، در تورات مثالهای گوناگونی از متون سفرها را میبینیم که یهودیان را به عنوان «قوم برگزیده خدا» خطاب قرار میدهد و همین اندیشه برگزیده بودن است که سبب بسیاری خرافات دیگر، از جمله تقدس نبرد و دشمنی با دیگر مردمان شده است. این توهم «قوم برگزیده» تا جایی در ضمیر یهود نفوذ کرده که بسیاری از یهودیان فرزندانشان را از دوران کودکی با آن پرورش میدهند؛ چنانچه در تورات میگوید: «زیرا تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدس هستی و خداوند تو را برای خود برگزیده است تا از جمیع امتهایی که بر روی زمیناند به جهت او، قوم خاص باشی.» تثنیه، ۱۴:۲
بیشتربخوانید
برتری از جنس نژادپرستی
«من یهوه قدوس هستم و شما را از امتها ممتاز کردهام تا از آنِ من باشید.» لاویان، ۲۰:۲۶
این برتریجویی را میتوان گونهای نژادپرستی افراطی دانست. این اندیشه ارتجاعی بنا بر تمام مکاتب اخلاقی امروزی اندیشهای نادرست و غیرانسانی و نکوهش شده است؛ حال آنکه بنا بر آیین یهود، برتریجویی بر دیگر ملتها، چنان که در تورات آمده، یک عمل عبادی دانسته شده است: «غریبان برپاشده، غلّههای شما راخواهند چرانید وشما کاهنان خداوند نامیده خواهید شد، دولت امتها را میبلعید و در جلال ایشان فخر خواهید نمود.» روحیه دشمنی یهود در سخن به اصطلاح خدایشان، یهوه کاملا هویداست: «پس شما با ساکنان ایشان عهد مبندید.» داوران، ۲:۲
همچنین آنان را چنین بشارت میدهد: «هیچ انسانی رودرروی شما نمیایستد؛ چون یهوه، خدای شما، چنان که وعده داده است، ترس و وحشت شما را بر هر سرزمینی که وارد آن میشوید، افکنده است.» اشعیا، ۶۱:۵
بنابر این باورهای خرافی، آنان خود را قوم مقدسی میدانند که دشمنی با آنان دشمنی با خداست: «در میان شما خواهم خرامید و خدای شما خواهم بود و شما قوم من خواهید بود.» لاویان: ۲۶:۱۲
مجوزی برای نزدیک شدن به جهنم
بهزعم یهود، این وعدههای تورات همان مجوزی است که اشغال سرزمینهای همسایه را برای قوم بنیاسرائیل صادر کرده است: «موسی بنده من از دنیا رفت. هم اکنون برخیز و به همراه این قوم از نهر اردن بهسوی سرزمینی که آن را به بنیاسرائیل عطا نمودم، عبور کن. هرجا که کف پای شما به آنجا رسید آن را به شما بخشیدم؛ چنانکه به موسی گفتم.» یوشع، ج ۱، ص ۲ و۳
از دیرباز، بسیاری از فرهنگها و ادیان در باب سرزمین موعود و خیزشی آرمانی علیه تیرهبختیها و ظلماتی که بشریت را دامنگیر کرده، سخن گفتهاند، خیزشی که شاید بهزعم هرکدام منجر به بهوجود آمدن آرمانشهری باشد که بهشتی روی زمین است، اما خیزش یهود و بنیاسرائیل بیش از آنکه به بهشت نزدیک باشد، جهنم است! «چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا بکن و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازهها از برای تو بگشاید، آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند و اگر با تو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کن و، چون یهوه، خدایت، آن را بهدست تو بسپارد، جمیع ذکورانشان را به دم شمشیر بکش، لیکن زنان و اطفال و چهارپایانشان و آنچه در شهر باشد یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهوه، خدایت، به تو دهد، بخور.» تثنیه، ۲۰:۱۰
ترسیم پیامبرانی سنگدل!
حتی پیامبران که همیشه مظهری از مهر و بردباری برای مردم بودهاند درمتن یهود باخشونت و سنگدلی عجیبی ترسیم میشوند، در متن تورات آمده که موسی (ع) چنین فرمان میدهد: «پس الان هر ذکوری از اطفال را بکشید وهر زنی را که مرد را شناخته و با او همبستر شده باشد، بکشید و از زنان، هردختری راکه مرد را نشناخته و با اوهمبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید.» اعداد، ۳:۱۷
و خداوند هم به موسی اینگونه امر میکند: «جمیع ساکنان زمین را از پیش روی خود اخراج نمایید و تمام شمایل مقدس ایشان را خراب کنید و تمامی بتهای ریخته شده ایشان را بشکنید و همه مکانهای بلند ایشان را منهدم نمایید.» اعداد، ۲۳:۵۲
یوشع بن نون، از دیگر انبیای یهود، زمانی که به شهر اریحا (واقع درسوریه امروزی) میرسد دست به کشتار وحشیانهای میزند؛ «و هرآنچه درشهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند.» یوشع: ۶:۲۰ و ۲۱
در بسیاری از ادیان و اقوام دیگر، اقدام به گسترانیدن قلمرو و اشغال کشورهای همسایه امری طبیعی بوده است، این منش البته مدتهاست از جهان روابط بینالملل رخت بر بسته، اینکه درمتن عهد عتیق با خشونت تمام و بدون هیچ مسامحتی از آن سخن میگوید، تعجبی ندارد، اما تلختر آن است که همین امروز رژیمصهیونیسم آن را درحضور جامعه به اصطلاح مترقی جهانی به اجرا درمیآورد.
قومی سرگردان در برابر یک سرزمین مقدس!
از نگاه سازمان ملل متحد، فلسطین و اسرائیل کشورهایی تازه تاسیس به شمار میآیند که در قرن پیشین، در این سازمان اعلام استقلال کردند. اما زمانی که از فلسطین سخن میگوییم باید بدانیم در مورد سرزمینی کهن در جوار دریای مدیترانه حرف میزنیم؛ سرزمینی پر ماجرا، سرزمینی که در آن عیسی به پیامبری برگزیده شد و او را مسیح نامیدند، سرزمینی که شهر بیتالمقدس را در قلب خود دارد؛ مکانی که برای تمام باورمندان به ادیان ابراهیمی تقدسی ویژه دارد. درکتاب مقدس یهودی در دوره پیش از اسرائیل برای اشاره به این ناحیه، کنعان به کار رفته و پس از آن از اسرائیل (ئیسرائیل) استفاده شدهاست. اما مکانی که یهودیان آن را سرزمینشان میخواندند، یعنی اسرائیل، عنوانی است که هیچ وقت چیزی بیشتر از نام یک قوم متشکل از باورمندان یهود نبوده است، قومی سرگردان که هرگز حتی نتوانسته بود ملتی تشکیل دهد دائما در فشار دیگر حکومتها، پراکنده و در سایه بودند تا اینکه اواخر قرن نوزدهم جنبشی شکل گرفت. این جنبش به ظاهر ملیگرایانه در بطنش نژادپرستی و خشونت را حمل میکرد، جنبشی که یهودیت را نه فقط به مثابه یکی از ادیان ابراهیمی بلکه ملیت و اصالتی مطرح میکرد که باید استقلال یابد. مسأله آنها یهودیت به مثابه مذهب الهی نبود، چنانچه بسیاری از اشخاص مهم این جنبش را افرادی تشکیل میدادند که به ظاهر سکولار مینمودند. مسأله آنها سرزمین یهودیت بود، به این شکل جنبشی شکل گرفت که یهودیان سراسر جهان را با هرگونه اعتقادی به سرزمین موعود، یعنی اسرائیل دعوت میکرد؛ صهیونیسم! به این ترتیب نیروی اشغالگری که آن را اسرائیل میشناسیم، رسما شکل گرفت و دراین اشغال رنج وتیرهبختی را برساکنان سرزمین فلسطین روانه کرد.
اعتقاد راستین یهود به افسانهها
اما پیش از اینکه این نیرو رسما وحدت یابد، در چه حال بود؟ و داستانش در چه ماجرایی روایت میشد؟ به راستی ایده اسرائیل، این سرزمین موعود یهودیان از کجا نشات گرفتهاست؟ ادعای مالکیت بر سرزمینی که آن را اسرائیل مینامند از کجا میآید؟
اگر به دنبال پاسخ سر راستی باشیم، میتوانیم به داستانی در تورات و معاملهای که (به زعم باور یهودیت) یعقوب پیامبر با خداوند «یهُوهَ» انجام داد، اشاره داشته باشیم.
بله... طبق باور یهودیان و برابر با متن عهد عتیق، شبی در فلسطین امروزی یعقوب پیامبر با خداوند یهوه مبارزه میکند و در یک کشتی، یعقوب او را مغلوب ساخته، گیر میاندازد. درعوض این شکست، یهوه به او و قومش برتری بر دیگر مردم و مالکیت جهان را ارزانی میدارد.
«و یعقوب تنها ماند و مردی با او تا طلوع خورشید کشتی میگرفت و، چون او دید که بر وی غلبه نمییابد، کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد، سپس گفت: مرا رها کن؛ زیرا که خورشید در حال طلوع است (و یعقوب گفت) تا مرا برکت ندهی، تو را رها نکنم؛ به وی گفت: نام تو چیست؟ گفت: یعقوب. از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود، بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا و انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی و یعقوب گفت: مرا از نام خود آگاه ساز. گفت: چرا اسم مرا میپرسی و او را در آنجا برکت داد و یعقوب آن مکان را فنئیل (به معنای شمایل خدا) نامیده و گفت:، زیرا خدا را در روبهرو دیدم و جانم رستگار شد.» تورات، سفر پیدایش، باب ۳۲، بند ۲۴-۳۰
شاید امروز چهرههای شاخص یهودیت و سیاستمداران صهیونیست با آن نفوذ وشهرتشان، سخنی از داستانها و افسانههای تورات به میان نیاورند، اما باید بدانیم ادعایی که امروز بر مالکیت سرزمین فلسطین و بیتالمقدس دارند و رسالتشان برای اشغال و تصرف فلسطین ریشهای عمیق در خرافه و خدایی ساختگی و دروغین دارد؛ خرافهای که مستقیم و غیرمستقیم مسبب کشتارها، جنگها و فجایع بسیاری در خاورمیانه بوده و ننگی بر چهره این گاهواره تمدن بشری شدهاست.
کینه «یهوه» نسبت به فلسطینیان
امروزه رژیم صهیونیسم با حمایت نیروهای بزرگ جهان ظلم و خشونت بیسابقهای را علیه مردمان فلسطین روانه داشته، اما همانطور که اشاره شد، زمانی هم که بنیاسرائیل این نیرو و حمایت را نداشتند و در انحطاط بهسر میبردند نیز به دور از این کینه و دشمنی نبودند، مصداق بارز دشمنی، کینه و حرص ایشان نسبت به مردم فلسطین را میتوانیم در صفحات بسیاری از تورات ببینیم، در تورات کینه بیمارگونهای را از سوی پیامبران و قهرمانان دین یهود و درراس آنها خدایشان «یهوه» نسبت به مردم فلسطین میبینیم، کینهای است که از سر ناتوانی و استیصال دست به افسانهپردازی میزند و درداستانهایش عقدهگشایی میکند، عقدهگشایی جنونآمیز و درعین حال کودکانه. در تشریح بهتر آنچه گفته شد، در ادامه ماجرای یکی ازمشهورترین قهرمانان یهود را در چند حکایت از تورات دنبال میکنیم.
ماجرای سامسون (شمشون)
قوم اسرائیل کاری کردند که در نظر خداوند گناه بود، پس خداوند آنها را برای مدت ۴۰سال زیرسلطه فلسطینیان برد، در شهر صرعه مردی زندگی میکرد که ازطایفه دان و نام او مانوح بود. زن او نازا بود و نمیتوانست فرزندی داشته باشد. روزی فرشته خداوند نزد آن زن آمد و گفت: «تو نازا هستی و طفلی نداری، اما حامله میشوی و پسری به دنیا میآوری. باید از خوردن شراب و هر نوع مسکرات خودداری کنی و چیزهای حرام نخوری. موی سر پسری را که به دنیا میآوری، نباید تراشید، چون پسرت از ابتدای تولد، نذر خداوند است. او قوم اسرائیل را از فلسطینیان رها میکند.»
به این ترتیب گفته میشود که زادروز سامسون در زمان سلطه فلسطینیان بر بنیاسرائیل بود و اینکه نفرت و کینه بسیاری از فلسطینیان داشت و سرانجام هم بهدست ایشان مغلوب شد. سامسون که از اعضای قبایل بنیاسرائیل از قهرمانان یهودیت، یکی از شخصیتهای عهد عتیق و داوران بنیاسرائیل است، قبل از تولد نذیره خداوند شده، قدرت فراوان داشت، چنانچه در تورات میخوانیم: «وقتی سامسون به تاکستانهای تمنه رسید، شیری غران به طرفش آمد. روح «یهوه» به سامسون قدرت داد و او شیر را مثل یک بزغاله با دست دو تکه کرد. » داوران، ۱۴: ۵-۶
تپه بزرگ استخوان فک
در حکایتی سامسون دلباخته زنی از قبیله تمنه میشود، اما بزرگان قبیله معشوق او را به مرد دیگری سپردند و سامسون درصدد انتقام، غلات و باغات آنها را به آتش کشید. اهالی تمنه او را اسیر کرده و به فلسطینیان تحویل دادند، این قطعه از تورات روایتگر زمانی است که برای دستگیری سامسون میرسند: «و سامسون گفت: «پس قسم بخورید که خودتان دست روی من بلند نکنید.» آنها گفتند: «نه، ما فقط دستهایت را میبندیم و تو را به دست فلسطینیها میدهیم، ، ولی تو را نمیکشیم. »
بعد او را با دو طناب نو بستند و از آنجا بردند. وقتی به لحی رسیدند، فلسطینیها با دیدن سامسون از شادی فریاد زدند. آنوقت روح یهوه به سامسون قدرت داد و طنابهایی که به دستانش بسته شده بود، مثل نخ کتان که با آتش سوخته شده باشد، پاره شد و به زمین افتاد. او در آنجا یک استخوان فک الاغ دید و آن را برداشت و ۱۰۰۰ نفر را با آن کشت. بعد گفت: «با استخوان فک یک الاغ، کشتم! و روی هم انباشتم! با استخوان فک یک الاغ، هزار نفر را کشتم!» بعد، آن استخوان را دور انداخت و اسم آنجا را رامتلحی (به معنای تپه بلند استخوان فک) گذاشت. » داوران، ۱۵: ۱۲-۱۷
سرانجام کار سامسون
سرانجام زنی از اهالی غزه که سامسون دلباخته او بود به راز نیروی خارقالعادهاش پی برد، او متوجه شد که منشأ نیروی او موهای پیشانیاش است و اگر آنها را بتراشند به یکباره قدرتش را از دست میدهند، او این راز را با فلسطینیان در میان گذاشت و زمانی که سامسون در خواب عمیق به سر میبرد ایشان را خبر کرد تا او را دستگیر کنند، فلسطینیان موهایش را تراشیدند و او را با طناب بستند و به زندان بردند، در روز محاکمه در دادگاه، از آنجا که موهای تراشیده او دوباره رشد کرده بود او دوباره قدرت خود را بازیافت و ستونهای ساختمان دادگاه را ویران کرد و خودش را همراه تمام حضار در مراسم محاکمهاش به کام مرگ برد.
«دلیله سر او را بالای زانوی خود نهاده خوابش داد و فلسطینیها را صدا کرد که بیایند و آنها هفت حلقه موی سر او را تراشیدند. آنگاه دلیله به زدن او شروع کرد و دید که بهراستی او قدرت خود را از دست داده است. به او گفت: «ای سامسون، فلسطینیها برای دستگیریات آمدهاند!» سامسون از خواب بیدار شد و گفت: «مثل پیشتر با یک تکان خود را آزاد میسازم.»، اما خبر نداشت که خداوند او را ترک کرده بود. فلسطینیها او را دستگیر کردند. چشمانش را از کاسه سر کشیدند و او را به غزه بردند. در آنجا او را به زنجیرهای برنجی بستند و در زندان بالای او دستاس میکردند.» داوران، ۱۶:۱۹
«سپس شمشون را از زندان فراخواندند و او ایشان را سرگرم کرد و او را واداشتند تا در میان ستونها بایستد. آنگاه شمشون به پسری که دستش را گرفته بود، گفت: «بگذار ستونهایی را که معبد بر آنها استوار است لمس کرده، بر آنها تکیه زنم.» معبد پر از مردان و زنان بود و سروران فلسطینیان همگی آنجا بودند و نزدیک به ۳۰۰۰مرد و زن بر فراز بام، نمایش شمشون را تماشا میکردند. آنگاه شمشون نزد خداوند دعا کرده، گفت: «ای خداوندگار یهوه، تمنا اینکه مرا بهیادآوری. خدایا، استدعا میکنم فقط این یکبار مرا نیرو ببخشی تا انتقام دو چشم خود را به یک ضربت از فلسطینیان بستانم.» آنگاه شمشون دستان خود را بر دو ستون میانی که معبد بر آنها استوار بود نهاد و به دست راست خود بر یکی و به دست چپ خود بر دیگری تکیه زد و شمشون گفت: «بگذار همراه فلسطینیان بمیرم!» سپس با تمام نیروی خود زور آورد و معبد بر سروران و بر همه کسانی که در آن بودند فروریخت. پس شمار کشتگانی که شمشون در مرگ خود کشت بیش از کشتگانی بود که درزمان حیات خود کشته بود.» داوران، ۱۶: ۲۳-۳۰
ازآنچه که گذشت بهعینه درمییابیم که ریشه باورهای خودآگاه و ناخودآگاه یهودیت و رژیمصهیونیستی از باورهایی کاملا ارتجاعی و غیرانسانی نشأت میگیرد، اینکه در متونی خرافی که از هزارههای دور بهجا مانده، به اندیشههایی ظالمانه و خشونتآمیز برخورد کنیم، شگفتانگیز نیست اینکه در جهان امروز و در حضور ملتها، با این حجم از توحش که از باورهای ارتجاعی نشأت میگیرد روبهرو میشویم جای تاسف و بسی حیرت است. این عادت و خصلت بشریت است که همواره میل دارد مسیر حرکتش در تاریخ را مسیری خطی و در مقیاس بزرگ، رو به جلو انگارد. درجهان غرب قرونوسطی را قرون تاریک نامگذاری کردهاند حال آنکه بزرگترین جنایات بشری درهمین عصرحاضر که لابد عصر روشنایی است رخ داده و همچنان در جریان است.
تغییر چهره ظالم به مظلوم
زندهیاد مجتبی حبیبی از روزنامهنگاران باسابقه در تحلیلهای سینمایی خود به تحریف یهودیان از داستانهای ساختگی پرداخته است در یک نمونه آن او فیلم سامسون و دلیله را یکی از این جعلیات دانسته و آورده است: «سیسیل بی دومیل، کارگردانی است که مسیر سینمایی خود را از میان داستانهای تورات برگزید. در میان یهودیان فیلمساز نسل اول هالیوود، بیشک او با ساخت ده فرمان، ملکه صبا، کلئوپاترا، سامسون و دلیله و... پرکارترین کارگردان است. تولید صدها فیلم سینمایی در هالیوود، ایتالیا، سوئد، فرانسه، انگلستان و... درباره داستانهای تورات دارای دوکاربرد مکمل هم است. اول این بازسازی تاریخ دلخواه و جاانداختن آن در اذهان عمومی ملتها حاصل میشود، تا صهیون بتواند فلسطین، مصر و خاورمیانه را موطن یهودیان جلوه دهد. دوم اینکه اشغال سرزمینهای فلسطین، اردن، سوریه و مصر به نوعی با پیشینه تاریخی توجیه شود.»
داستان فیلم «سامسون و دلیله» در این دسته قرار میگیرد. این داستان دهها بار توسط کارگردانان مختلف یهودی به تصویر کشیده شده است و سیسیل بی دومیل در سال۱۹۴۹ آن را به نمایش گذاشت تا به سهم خود سالهای آغازین جنایت صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی تحت تاثیر قرار گیرد، زیرا سوژه انتخاب شده کاملا همسو با موقعیت صهیونیستها بود. «سامسون و دلیله» محصول پارامونت با بازی هدی لامار (دلیله)، ویکتور ماتیور (سامسون) و آنجلا لانس بوری، جورج سندری و... روانه بازار جهانی شد. در فیلم سامسون و دلیله، فلسطینیهای بتپرست به خانههای یهودیان یورش میبرند. آنها را غارت میکنند و زنها و بچههایشان را میکشند. سامسون، قهرمان یهودیان به اصطلاح مظلوم است که با نیرو گرفتن از خداوند محافظ مردم قومش است. بعد از دفع یورش فلسطینیان، سامسون از پدر دلیله، دخترش را خواستگاری میکند، اما آن مرد دو رو، دلیله را که نسبت به سامسون عشق آتشینی دارد به نامزدی آرتور، فرمانده لشکر در میآورد و در مقابل، خواهر دیگر دلیله را به سامسون میدهد.
در این فیلم هرچه راستی، ایمان، مردانگی، یکرنگی در عشق و وفاداری به قوم و دین دیده میشود از آن سامسون قهرمان یهودیان است و هر چه نیرنگ و فریبکاری، ناجوانمردانه، مکر زنانه، آشوبگری، بتپرستی و جهل و نادانی است از آن فلسطینیهاست. سیسیل بی دومیل که این تاریخ تراشی و توجیه رفتار امروزی یهودیان را در تمام فیلمهایش به نمایش میگذارد. صحنههای پر تجمل و بدیع و استفاده دست و دلبازانه از عوامل انسانی و حیوانات، موسیقی، نور، رنگ، دکور و در نتیجه کسب موفقیت در بازار فیلم باعث میشود که دیگر فیلمسازان یهودی در آمریکا و کشورهای دیگر فیلمهای انبوهی در این زمینه بسازند. این شیوه همچنان ادامه دارد. صرف هزینههای سرسامآور علاوه بر چرخه بازار فیلمسازی برای صهیونیستها تحریف تاریخ و تبارسازی را تامین میکند. هنر سینما با قدرت تاثیرگذاری که دارد، میتواند مخاطب را به موضع انفعال سوق داده و داستانپردازی آن بهعنوان واقعیت تاریخی در ذهن او رسوب کند.
همانطور که اشاره شد با توجه به ویژگی سینما و اهمیت تداوم بهرهگیری از سینما مضمون سامسون و دلیله از سال۱۹۰۲ تاکنون دهها بار ساخته شده است با این تفاوت که هربار براساس ضرورتهای روز نکاتی را به داستان اضافه یا کم کردهاند. امکانات یهودیان در هالیوود و دیگر شرکتها کارگردان بسیاری از کشورهای مختلف دنیا را به ساخت فیلمهای زنجیرهای جذب کرد. این امکان یک حلقه از زنجیر قدرت صهیون است.۱۴۰روزنامه با تیراژ حدود چهار میلیون نسخه۷۰ درصد نشریات دائمی و ۸۰درصد برنامههای تلویزیونی در اختیار یهودیان است. این وضعیت در اروپا نیز دیده میشود و حدود ۸۰ درصد سینماهای فرانسه و انگلیس دراختیـار اسرائیلیان است.
منبع: روزنامه جام جم