در یک دهه اخیر رشد قیمت آثار هنرهای تجسمی ایرانی در بازارهای بین المللی باعث شده است تا بسیاری از مجموعه داران به آثار ایرانی توجه نشان دهند. حتی هنرمندان ایرانی که سالها در کشورهای اروپایی و آمریکایی مشغول فعالیت حرفهای هستند از این میزان توجه اظهار شگفتی کرده اند.
اگر بخواهیم اتفاقی را به عنوان نقطه شروع ماجرا مشخص کنیم باید به بخش خاورمیانه حراج کریستیز دبی برگردیم.
در سال ۱۳۸۷، «پرسپولیس» اثر پرویز تناولی به مبلغ ۲/۸ میلیون دلار در این حراج به فروش رسید؛ عددی که هنوز هم، در مقیاسهای جهانی شگفت انگیز محسوب میشود و پس از آن بود که حراجی ها، مجموعه داران و گالریهای بین المللی متوجه آثار هنرمندان ایرانی شدند.
چهار سال بعد در سال ۱۳۹۱، مجموعه حراج تهران به صورت نهادی مستقل و خصوصی شکل گرفت که نمونهای ایرانی از حراجهای بین المللی بود و این مجموعه خیلی زود توانست خود را به عنوان اتفاق تازهای در بازار هنرهای تجسمی خاورمیانه جا بیندازد و هنرمندان بسیاری را از طریق حراج تهران به بازارهای بین المللی معرفی کند. پس از موفقیت حراج تهران، بازار هنر و حراجهای دیگری نیز شکل گرفتند.
موضوع مهم این حراجیها ارزش گذاری و قیمت گذاشتن بر آثار هنری به ویژه آثار نقاشی در طول سالهای گذشته است که حواشی فراوانی به همراه داشته است؛ خرید و فروش میلیاردی برخی از آثار در قالب حراج تهران نه تنها در میان هنرمندان بلکه در میان مردم جامعه نیز موردنقد زیادی قرار گرفته است.
گاهی در برخی از گالریها و حراجهای معروف، آثار هنری نه چندان ممتازی با قیمتهایی به فروش میرسند که با هیچ منطقی جور در نمیآیند و در حالتی واقع بینانه، جزء آثار متوسط محسوب میشوند.
گاهی در این محافل، آثار خوبی هم دیده میشود، اما سیاست آنها به نوعی است که تعداد خاصی از آثار انتخاب میشوند و جریان نفوذ که سالها پیش از انقلاب اسلامی آغاز به کار کرده تمام همت خود را به کار گرفته است تا در بخش فرهنگی ریشه کند و خودش را حق به جانب نشان دهد. بنابراین، با برنامه ریزی طولانی مدت و صرف هزینههای گزاف، فرهنگ جامعه اسلامی را نشانه گرفته است و جبهههای مختلف فرهنگ جامعه را آلوده میکند.
متأسفانه، حتی در برخی از گالریها آثار غیر انسانی و گاهاً شیطان پرستانه دیده میشود که با ملاکهای تعریف شده غربی و قیمتهای نجومی به فروش میرسند. بنابراین، نباید فراموش کنیم که در چیدمان جریان نفوذ جایگاهی برای نگاه انسانی و انقلابی وجود ندارد. زیرا تفکر نفوذ زیر نظر صهیونیستها شکل گرفته است و میخواهد انسان را به درهی نابودی بکشاند. البته گاهی نقاشان انقلابی وارد این حراجیها شده اند یا چند تابلو از عکاسان دوران دفاع مقدس هم، در این رویدادها به فروش میرسند که چنین کاری چیزی جز مخفی شدن پشت عناوین مقدس و ملی برای فرار از تیررس حملات و نقدها و پرسشها نیست.
چند سالی از مرسوم شدن این حراجهای هنری میگذرد؛ آثاری با قیمتهای میلیاردی خرید و فروش میشوند که هیچ ملاک مشخصی بر ارزش گذاری آنها اعلام نمیشود و این مسئله مبنای اولیه قیمت گذاریها در حراج تهران را زیرسوال برده است تا جایی که امرداد سال جاری و بعد از هفدهمین حراج تهران، کاربران فضای مجازی با انتشار تصاویری از برخی آثار فروخته شده با قیمتهای پایه نجومی به زبان طنز به این موضوع واکنش نشان دادند.
قیمتهایی که کاملاً مشخص میکنند خط و مشی این حراج هیچ سنخیتی با سلیقه فرهنگ جاری جامعه ندارد و طرف حسابش افرادی هستند که در کنار نگاه تجاری به هنرهای تجسمی، این حوزه را تفریحی و سرگرم کننده تلقی میکنند و گویی در داد و ستد خود کمترین تأمل و نگرشی درمورد ابعاد هنری ندارند و هدف آنها برجسته کردن فرد و بزرگ نمایی آثار آن هاست تا جایی که هرچه حسابشان پُر پولتر باشد از این حراج دست پُرتر باز میگردند. بنابراین، با چشم غیر مسلح و عقل متعارف هم میتوان متوجه شد که این حراجی یک تجارت مالی کاملاً سالم نیست همچنان که معادلهای آن در دیگر نقاط دنیا وجود دارند که با شائبههای مالی گوناگونی همراه هستند.
شاید خود مسئله فروش آثار هنری به این دلیل که عدهای میخواهند موضوع معاش هنرمندان را حل کنند خوب باشد، اما در عمل، بیشترین توجه به سمت نوعی از آثار میرود که مقبولیت عمومی ندارند و سند این حرف آن جاست که تعداد زیادی هنرمند در تمام استانها وجود دارند که جزء چهرههای مطرح کشوری محسوب میشوند و آثارشان کیفیت بی نظیری از جنبه هنری دارد، اما هیچ گاه به حراجیهای هنری همچون حراج تهران راه پیدا نکرده اند. زیرا تفکری بر این حراجیها حاکم است که تلاش دارد از آثار هنرمندانی حمایت کند که هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی اسلامی و انقلابی ندارند و در عین حال، با قیمتهایی باورنکردنی فروخته میشوند و این موضوع تا جایی پیش رفته است که یکی از منتقدان با واکنش تندی به رقمهای میلیاردی حراج تهران آن را شروع یک فرهنگسازی غلط دانست. از اینرو، تا وقتی بر رویدادها و اتفاقاتی مثل حراج تهران نظارتی وجود نداشته باشد این گونه مسائل طبیعی هستند.
یکی دیگر از کارهایی که سالیان قبل در حوزه فرهنگ و هنر اتفاق افتاد اقبال و توجه سفارتخانهها به خریدن آثار ایرانی بود. البته همه چیز به این جا ختم نمیشد؛ به طوری که این سفارتخانهها در گام بعدی قدم بلندتری برداشته و برخی از آنها مانند کشور فرانسه نشان شوالیه که یک نشان نظامی است را به هنرمندان ایرانی اعطا کرده اند و گاهی در برخی از گالریهای داخلی که با جریانهای غربی در ارتباط هستند کاتالوگهای بزرگ به صورت رایگان به مخاطب ارائه میشود که به زبان فرانسوی و انگلیسی نوشته شده است و به بخشی از هنر میپردازد که هیچ نسبتی با فرهنگ ایرانی اسلامی ندارد. حتی در این زمینه، برخی از نشریهها که هیچ نظارتی بر محتوای آنها صورت نمیگیرد و کاملاً به جریان نفوذ فرهنگی دامن میزنند نگاه هنری خود را معطوف به هنر قبل از انقلاب اسلامی کردند و تنها از اماکنی مانند لاله زار یاد میکنند.
این جریان سعی دارد بگوید بعد از انقلاب اسلامی در حوزه هنر هیچ پیشرفتی صورت نگرفته است که این بدون شک، عمدی، برنامه ریزی شده و خیلی دقیق برای حذف جریان هنر انقلابی است. در حالی که در دوران بعد از انقلاب شاهد ظهور و بروز هنرمندان با استعداد و بی نظیری هستیم که چهرههای شاخص کشور به شمار میآیند.
میتوان گفت متولیان فرهنگ کشور مسیر درستی را پیش روی جوانان مشتاق به هنر قرار نداده اند و بستری مناسب برای فعالیتهای این قشر فراهم نکرده اند.
به طور معمول، شیوه قیمت گذاری در حراجیها نگاه بخشی از جامعه را به خود معطوف کرده است تا در زیر لایههای خود تفکر خاصی را القاء کنند و نازلترین آثار از لحاظ مفهوم و ارزش انسانی را همراه با تقدیرهای مکرر به عنوان بهترین آثار معرفی کنند در شرایطی که اصلیترین نگرانی کشور نفوذ در حوزه سبک زندگی است و مسئولان کشور به تکرار، نگرانی خود از این موضوع را عنوان کرده اند و در این میان، شاهد هستیم که یک سنت غربی بدون هیچ توجیه اقتصادی وارد کشور شده است و با شفافیت حداقلی فعالیت میکند. در واقع، در طول این سالها آن قدر برنامه ریزی اصولی و دقیقی از سوی جریان نفوذ شکل گرفته است که اگر کسی بخواهد خلاف آن حرکت کند به شدت موردنقد روشنفکران غربی قرار میگیرد.
متأسفانه، هنر کشور در بحث تفکر نقصان دارد و همین نقصان و خلأ باعث شده است تا جریان نفوذ جای خالی را با تفکر الحادی پُر کند به طوری که امروزه، براحتی میتوان نتیجه پیشرفت جریان نفوذ در هنر را در برخی نمایشگاهها و گالریها مشاهده کرد.
محمد کلهر، روزنامه نگار فرهنگی افزایش تعداد گالریها را دلیلی بر شکل گیری حراج آثار هنری میداند و میگوید: چند سالی است که بحث فروش اثر هنری داغ شده است. تا چند سال قبل، تعداد گالریها خیلی محدود بود و به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسید. به همین دلیل، به این معنا بازخوردی نداشتیم، اما یک دهه میشود که حراجهای هنری رونق گرفته اند و خرید و فروش انجام میشود.
او در پاسخ به این ابهام که چرا برخی از آثار با قیمتهای میلیاردی به فروش میرسند، ادامه می دهد: تابلوی نقاشی که تکنیک آن رئال نیست چرا باید با قیمت میلیاردی به فروش برسد؟ تا جایی که حتی در این رابطه به شوخی گفته میشود این تابلو را ما هم میتوانیم بکِشیم. در صورتی که فرآیندی رخ داده است تا این اثر به چنین قیمت فروشی میرسد. البته همیشه این فرآیند سالم نیست و امکان دارد غیر سالم باشد و بازار گرمی باشد و روی یک هنرمند کارهای رسانهای انجام شده باشد که این عدد فروش اثر هنری، عدد غیرقابل باور برای توده مردم میشود.
این روزنامه نگار فرهنگی تصریح می کند: معمولاً آثاری که در حراجیها به فروش گذاشته میشوند آثار مدرن هستند. البته حراجیهایی داشته ایم که صرفاً به هنر سنتی اختصاص داشته اند و ریشه دار نبوده و ماندگار هم نشده اند. بنابراین، حراج تهران از این جهت که فکر میکنم ۱۷ دوره برگزار شده به نوعی، در مانایی و پیوستگی رکورددار است و اگرچه طبیعتاً آثاری که در آن قرار میگیرد دو بخش هستند، اما اقبال به هنر و آثار مدرن است. البته حراج تهران از دی ماه سال ۹۶، بحثی را شروع کرد و آن هم ورود آثار عکاسان انقلاب و دفاع مقدس بود و هنرمندانی که به هنرمندان انقلابی شناخته میشوند. به نظر میرسد اتفاق خوبی است از این جهت که این هنرمندان هم در حراج تهران دیده میشوند و از طرفی هم، ممکن است باعث مطرح شدن این سوال و شائبه نشود که این هنرمندان فقط آثاری از طیف خاصی را در معرض فروش میگذارند و میتوانند بگویند که برای بازار هنرمندان انقلابی هم، کار میکنند.
او درمورد شفافیت اطلاعات حراج تهران مطرح می کند: حراج تهران سعی کرده است در عین حال که اطلاعات نمیدهد، ولی یک شفافیت نمادی هم داشته باشد. مثلاً میگوید فروشنده و خریدار آثار چه کسانی هستند و اسامی را به نهادهای نظارتی اعلام میکند ولی رسانهای نمیشود، چون خریدار اثر در همه حراجهای دنیا نامشخص است و نمیتوان توقعی داشت که چه کسی اثر را خریده است، اما توقع این است فرآیندی که انجام میشود به شکل سالم صورت بگیرد نه به صورت گلخانه ای. مثلاً یک خانم هنرمندی است که از ۳۱ سالگی آثاری را در حراج تهران داشته و ۶ دوره در این حراج شرکت کرده است در صورتی که کیفیت کار او خیلی معمولی است و فکر میکنم اگر روابط با حراج نبود این خانم هیچ زمانی نمیتوانست فرصت حضور در حراج تهران را پیدا کند.
کلهر ادامه می دهد: باید از نهادهایی که متولی حوزه هنر هستند مثل حوزه هنری، بنیاد فرهنگی روایت فتح، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی موزه هنرهای معاصر تهران پرسید که آنها برای یک اثر هنرمند به اصطلاح انقلابی چه بستری را فراهم کرده اند؟ و فکر نمیکنم این که گفته شود چرا فقط آثار هنرمندان مدرن در حراج تهران فروخته میشود و توجه چندانی به هنرمندان انقلابی و متعهد ما نمیشود دردی را دوا کند.
او یادآور می شود:در حراج دوازدهم در سال ۹۸، حسن روح الامین از نظر جهش قیمت رکورددار بود؛ به طوری که فکر میکنم نقاشی او حدود ۶۰-۴۰ میلیون تومان قیمت گذاری شده بود و به مبلغ ۲۸۰ میلیون تومان فروخته شد که از آن زمان به بعد نرخ کلی آثار حسن روح الامین بالا رفت. اما نباید فراموش کرد که در حراج تهران بازارگرمی هم وجود داشته است.