نویسندگان مجموعه کتابهای خودآگاهی یا خودیاری از مثبتاندیشی تعبیرِ توسعه حال خوش، بخشش، دریافت انرژی از منابع مختلف و معنایابی در رنجهای زندگی دارند. این گروه باور دارند حال خوش ناشی از مثبتاندیشی و دیدنِ نیمه پر لیوان، مانع از تفکر منفی و ناامیدیِ بازدارنده میشود. در مقابل پژهشگران و روانشناسانی نیز هستند که معتقدند افراط شاخ و برگ دادن به فانتزیهای ذهنی چندان به سود ما نیست.
چرا که تفکر مثبت فقط در کوتاهمدت باعت میشود که احساس بهتری داشته باشیم. در حالی که در بلندمدت، ریشه انگیزه و واقعنگری ما را میخشکاند. به طوری که از رسیدن به اهداف و آرزوهایمان بازخواهیم ماند. این گروه از روانشناسان همچنین معتقدند تفکر مثبت مانع عملکردهای به موقع و مناسب در امور میشود. حتما میپرسید چطور؟ بدین صورت که با آرام کردن ما (کاهش فشار خون، ضربان قلب)، سطح انرژیمان را کاهش میدهد! از سویی آنقدر غرق در اندیشههای مثبت و شاد میشویم که مغز، تصور میکند به اهداف و آرزوهای مشخص شده در پس زمینه مثبتاندیشیهایمان رسیدهایم!
اینجاست که گویی با فرآیندی موسوم به «دستیابی ذهنی» فریب خوردهایم! در پی این خودفریبی، افسردگی نیز حاصل میشود. چون با گذر زمان و در دنیای واقعی شاهد این خواهیم بود که به هیچ یک از خواستههایمان نرسیدهایم. این همان ارتباط یا همبستگی بین رؤیاپردازی درباره آینده و ابتلا به افسردگی با طیفهای گوناگون است. با توجه به تعاریف متفاوت و دیدگاههای متقابل نسبت به مثبتاندیشی و خوشخیالی که بیان کردیم، پس مرز باریک این ۲ کجاست؟ این مرز باریک و حساس درست آنجاست که رویا (خیال، فانتزی و اندیشههای مثبت) و واقعیت در هم به درستی تلفیق میشوند.
به عبارتی ساده، باید مهارتِ قرار دادنِ تفکر و اندیشههای مثبت در کنار تجسم واقعی چالشهایی پیشبینی شده یا نشده را که در مسیر دستیابی به اهدافمان قرار دارند، بیاموزیم و به کار بندیم. توصیه میکنیم در این مرزپیمایی (!) از استراتژیهای شناختی مانند تضاد ذهنی (مواجهه با موانع واقعی در راه رسیدن به اهدافی که در خیالمان تعیین کردهایم) و اجرای اهداف (شامل اهداف فردی، خانوادگی، اجتماعی و حتی مذهبی و انسانی) نیز استفاده کنید تا شما را به جای مثبتاندیشِ موفق، خوشخیالِ تنبل خطالب نکنند.
منبع: همشهری آنلاین