وقتی رژیم صهیونیستی در جدیدترین موج حملات خود با بمبهای چندتنی به سراغ بزرگترین زندان روباز جهان در غزه رفت بار دیگر این سوال مطرح شد که چرا این جغرافیای کوچک باید هدف مرگبارترین انفجارها قرار بگیرد. هدف قرار دادن بیمارستان المعمدانی و شهادت صدها مجروح و آوارهای که در محوطه این بیمارستان پناه گرفته بودند یک جنایت آشکار جنگی بود؛ با این حال چیزی در نهانخانه این جنایت آشکار کمتر به چشم میآمد و آن هم جاری بودن یک اشغال نامرئی در جغرافیای تحمیل شده به غزه بود.
معماری غزه بعنوان متراکمترین نقطه جغرافیایی جهان شباهتی به هیچ مکان دیگری ندارد. این معماری منحصر به فرد نه حاصل یک سلیقه و سبک شهرسازی که برآمده از یک تاریخ اشغالگری بود. انباشت محدودهای کمنظیر در پوشش دیوارهای بتنی روی زمین، محاصره دریایی، نظارت هوایی و پهپادی و کنترل شدید تنها گذرگاه زمینی در جنوب این منطقه باعث شده تا حیات و زندگی در نقطهای دیگر امکان پیدا کند: تونلها.
مجموعه این شرایط مطالعه زیست انسانی مردم غزه را بدون توجه به معماری تحمیل شده به آنها ناممکن کرده است. وجه آشکار تجاوزات اشغالگران مانع از آن شده است تا ناظران بیرونی به ابعاد اشغال نامرئی غزه و مناسبات عجیبی که برای ساکنانش به ارمغان آورده است توجه کنند، اشغالی که انواع مرزها را به این جمعیت انبوه در گسترهای کوچک تحمیل کرده است.
غزه، بزرگترین زندان روباز جهان
در پی حملات رژیم اشغالگر اسرائیل (اکتبر۲۰۲۳) به غزه و ویرانی و تنگتر کردن حلقه حصر غزه با قطع راههای ورود آب و غذا و انرژی و اعتراضات سازمانهای حقوق بشری، «آنتونیو گوترش» دبیر کل سازمان ملل در سخنرانی خود گفت:
«اگرچه حملات ۷اکتبر حماس به اسرائیل را محکوم میکنم، اما باید دانست که حملات حماس از خلا به وجود نیامدهاند. مردم فلسطین ۵۶سال اشغال خفقان آور را تجربه کردهاند، شاهد خشونت بودهاند، خانههایشان ویران شده، کوچانده شدهاند و امیدشان به راه چاره سیاسی نابود شده است».
دبیرکل سازمان ملل در اشاره به وضعیت مردم غزه، این آوارگی و اشغال را که در حقیقت از سال «نکبت» ۱۹۴۸، در کل فلسطین شروع شده و قریب به ۷۵ سال است ادامه دارد را از سال ۱۹۶۷ میلادی محاسبه کرده است. غزه از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ تحت سرپرستی مصر بود و سپس در سال ۱۹۶۷ در جریان جنگ دوم رژیم صهیونیستی با اعراب و فلسطینیان، به اشغال نیروهای ارتش این رژیم درآمد.
باریکه غزه (به عربی: قطاع غزة)، ناحیهای است نوار گونه در کرانه شرقی دریای مدیترانه که از جنوب غربی با مصر و از شمال و شرق با فلسطین اشغالی هممرز است. نوار غزه با طول ۴۱ کیلومتر و پهنای ۶ تا ۱۲ کیلومتر، مساحتی برابر ۳۶۰ کیلومتر مربع دارد و نامش را از شهر غزه که بزرگترین شهر در منطقه نوار غزه است، میگیرد. مهم ترین بخش نوار غزه، شهر غزه است که به «غزة الهاشم» نیز معروف است و حدود ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد و از نظر تراکم جمعیتی متراکمترین شهر جهان است رفح و خان یونس از دیگر شهرهای مهم این منطقه است. بناها و محوطههای تاریخی زیادی از دورههای مختلف در این باریکه وجود دارد که مجموع آنها، کرانهٔ غزه را تبدیل به موزهای از تمدنها کرده است. وزارت کشور فلسطین آمار جمعیت نوار غزه تا پایان سال ۲۰۲۲ میلادی را دو میلیون و ۳۷۵ هزار نفر اعلام کرده است.
در ابتدای قرن بیستم میلادی و پس از سقوط امپراتوری عثمانی، نیروهای انگلیسی وارد باریکه غزه شدند و تا پس از جنگ جهانی دوم و تاسیس رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین، در این منطقه باقی ماندند. باریکه غزه از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ تحت سرپرستی مصر بود و در همین سال یعنی در جریان جنگ دوم رژیم صهیونیستی با اعراب و فلسطینیان، به اشغال نیروهای ارتش این رژیم درآمد.
حصر غزه در سال ۲۰۰۷ و در پی پیروزی حماس در انتخاباتی که نام «آزادترین آزمون دموکراسی» را در سرزمینهای اشغالی به آن دادند، شکست جنبش فتح و توافق امنیتی مصر و اسرائیل شروع شد. از زمان محاصره نوار غزه، مرزهای نوار غزه به روی سازمانهای بینالملی امداد و خبرنگاران خارجی نیز بستهشد. جلوگیری از ورود خبرنگاران به باریکه غزه، اعتراض شدید سردبیران و رؤسای رسانههای بینالمللی را علیه دولت اسرائیل برانگیخت. آنها در نامهای که روز ۲۰ نوامبر در واشنگتن پست منتشر شد خطاب به ایهود اولمرت، نخستوزیر اسرائیل، نوشتند: «ما بهخاطر امتناع اسرائیل از اجازهٔ ورود به نوار غزه، بشدت نگران رسانههای بینالمللی هستیم.»
غزه را بزرگترین زندان روباز جهان نامیدهاند، بخشهایی از این خاک کوچک، منطقۀ حائل میان باریکۀ غزه و سرزمینهای اشغالی اعلام شده و رژیم اسرائیل حصارهایی در آن مناطق ساخته که دسترسی به آن سوی سرزمین را برای غزهایها ناممکن شده است. محاصره نوار غزه و مسدود کردن مرزهای این باریکه از خاک فلسطین، از ژوئن ۲۰۰۷ توسط اسرائیل و مصر، به هدف تحت فشار قرار دادن دولت حماس که مقر آن در غزه است انجام شد.
درسال ۲۰۰۸، رژیم اشغالگر اسرائیل به علت کنترل نوار غزه توسط حماس، عنوان «سرزمین دشمن» بر این منطقه گذاشت و با این نامگذاری، استدلال کرد که ما دیگر مجبور نیستیم از قوانین بینالمللی ناظر به اداره مناطق اشغالی تبعیت و خدمات عمومی مورد نیاز ساکنان غیر نظامی منطقه را تامین کنیم!
پس از محاصره غزه، میزان بیکاری اوج گرفت، دادوستد مختل شد و قیمت بسیاری از کالاها سه یا چهار برابر شده و تنها راه تأمین غذا و مایحتاج مردم کمکهای بشر دوستانه سایر ملل بود که بارها با مشکل مواجه شدند و تلاشهای جهانی برای در هم شکستن محاصره نوار غزه به جایی نرسید.
وضعیتی که اکنون مردم غزه به آن گرفتارند خشونت عریان است، اما این مردم از زمان حصر باریکهٔ غزه در ۲۰۰۷ دائما با اثراتِ اشغال نامرئی، انزوا و محاصره و اعمال خشونت ساختاری دست و پنجه نرم میکنند که دست کمی از اثرات مرگبار بمباران اخیر نداشته است.
خشونت و اشغال در سنجه معماری
در ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، روزنامه گاردین (Guardian) تصاویری ماهوارهای از پیش و پس از حملات هوایی اسرائیل از محلات و شهرهای مسکونی الزهرا، الکرامة و بیت حانوندر غزة را که توسط نرمافزارهای «Maxar Technologies و Planet Labs» پردازش شده بود منتشر کرد. آنچه از شهرهای نوار غزه پس از سه هفته بمباران باقی مانده، هولناک است، ساختمانهای فروریخته، محلههایی ویران و تلی از آوار نشان میدهد هدف، غیرقابل سکونت کردن نوار غزه است.
فیلمهایی نظیر تصاویر منتشر شده از روزنامه گاردین و تحلیلهایی بر اساس زوایای اصابت بمب و موشک به ساختمانهای مسکونی و بیمارستانی که در ماه اکتبر، پس از این حملات وحشیانه، به وفور در رسانهها پخش و تحلیل شد، نتیجه حرکتی است که پایههای آن در سال ۲۰۱۰ توسط گروه تحقیقاتی «فارنزیک آرکیتکچر»، ریخته شده است.
در شرایطی که دانش و هنر معماری در بسیاری از نقاط جهان به خدمت خلق ساختمانهایی با ظاهر شگفتانگیز و قیمتهای نجومی درآمده، گروهی از معماران با افکاری متفاوت در لندن گرد هم آمدند تا از تکنیکهای معماری برای مقابله با خشونت استفاده کنند. اعضای «فارنزیک آرکیتکچر»، سعی دارند با مطالعه جنبههای معمارانه، خشونت نظامی و آسیبهای زیستمحیطی و معمارانه را به خدمت آیندهای عادلانهتر بگیرند.
ایال وایزمن (Eyal Weizman) متولد ۱۹۷۰، معماری که تابعیت ۲گانه بریتانیا و سرزمینهای اشغالی را دارد از سال ۲۰۱۰ رهبری گروه تحقیقاتی معماریِ جرمشناسانه یا جرمشناسیِ معمارانه (Forensic Architecture) را در دانشگاه لندن بر عهده گرفته است. وایزمن استاد فرهنگهای فضایی و بصری و مدیر موسس مرکز تحقیقات معماری در بخش فرهنگهای بصری در این دانشگاه نیز است، او در سال ۲۰۱۹ به عنوان عضو آکادمی بریتانیا انتخاب شد.
گروه «فارنزیک» مجموعهای میان رشتهای، متشکل از معماران، توسعه دهندگان نرم افزار، فیلمسازان، روزنامهنگاران، وکلا، هنرمندان و دانشمندان و متخصصین امور نظامی است که از روشهایی پیچیده با استفاده از نرمافزارهای معماری و حساسیت و تجربیات علمی معمارانه، استفاده مجدد از آمارها، شیوههای فتوگرامتری و جرم شناسی دیجیتال به بررسی موارد نقض حقوق بشر از طریق بازبینی شواهد موجود شامل تصاویر رسانهای، تصاویر تلفنهای همراه، آمارها و ابزارهای به کار گرفته شده در موسسات دولتی یا مردمی در تولید شواهد علمی استفاده میکند.
جرمشناسی، فارنزیک/Forensics در لغت به معنی شناخت و تشخیص جرم یا جرمشناسی است. در این علم متخصصین به دنبال پیدا کردن شواهد و اسنادی از یک واقعه در سیستم یا جرم هستند. در اصل، هدف از این جرمشناسی دیجیتالی، بکارگیری تکنیکهای تحقیقاتی در زمینه جرایم و حملات است؛ مراحل مختلف در این علم بطور خلاصه عبارتند از:
الف: مرحله جمع آوری مدارک و اسناد: در این مرحله تا جای ممکن تمام اسناد و مدارک تصویری و صوتی، اعم از عکس، فیلم، پستهای فضای مجازی، مصاحبهها و … از ساکنان محل، مراجع رسمی، رسانهها و … گردآوری میشود
ب: مرحله بازبینی یا بازرسی: در این مرحله متخصصان به روشهای مختلف اطلاعات و اسناد را استخراج میکنند که شامل چند زیربخش به نامهای آماده سازی (Preparation)، استخراج (Extraction) و تشخیص (Identification) میباشد.
ج: مرحله تحلیل: در فاز تحلیل، متخصصین به کمک اطلاعات جمع آوری شده سعی میکنند یافتههای بازرسان را تایید یا رد کنند. در اصل با جمع آوری تکه اطلاعات و شواهد مختلف از سیستم، سعی میکنند آنها را در کنار یکدیگر قرار دهند و تصمیم نهایی را بگیرند.
د: مرحله گزارش: در این مرحله اطلاعات جمع آوری شده و نتایج تحلیلها بطور کامل در قالب یک گزارش مستند میشود. گزارش علاوه بر دقیق بودن، باید از شفافیت و کیفیت کافی برخوردار باشد. این مرحله یک گام حیاتی در انجام عملیات جرمشناسی است.
نتیجه کارِ گروهِ معماریِ «فارنزیک»، بر اخبار و یافتههای «رسمی» غلبه میکند و خشونت ذاتی در عملیات متعدد جنگی یا غیر جنگی را آشکار میسازد. این گروه تاکنون همکاری نزدیکی با جوامع آسیبدیده و همچنین سازمانهای غیردولتی، گروههای حقوق بشر، فعالان و سازمانهای رسانهای برای ارائه شواهد قاطع در پروندههای قانونی داشته و در سال ۲۰۱۸ نامزد جایزه «ترنر» شده است.
اگرچه ایال وایزمن تباری یهودی دارد، اما با سیاستهای اشغالگرانه رژیم اسرائیل مخالف است.
گروه جرمشناسی معمارانه «فارنزیک آرکیتکچر»، علاوه بر پروژههای زیست محیطی، پروژههایی درباره خشونت و نقض قوانین حقوق بشر در فلسطین و غزه نیز انجام داده است.
«آلن بدیو» فیلسوف معاصر و چپگرای فرانسوی در گفتگو با «الیور فِلتِم» (دسامبر ۲۰۰۷ پاریس) در پاسخ به این سوال که آیا میتوان در سیاست و فلسفه به جهانی بدون مرز اندیشید؟ میگوید: «مرزها همیشه وجود دارند، اما لازم نیست که مثل دیوار باشند».
مرز بین کشورهای دنیا یا استانهای هر کشور یا شهرهای هر استان، خطوطی قراردادی یا منطبق بر پستی و بلندیهای طبیعی است که هرچه به ارتفاع بالاتری بروی مرزها بیشتر از بین میروند؛ در عکسهای هوایی مرزها دیده نمیشوند، اما غزه با مرزهایی از جنس بتن مسلح که در عکسهای هوایی هم دیده میشود از دیگر بخشهای سرزمین اشغالشدۀ فلسطین جدا شده است. در سال ۲۰۱۲، پنج سال پس از تنگتر شدنِ حصر غزه، «ایال وایزمن» در یادداشت (۱) «اشغال نامرئی/The Invisible Occupation» در وبسایت مجله مرور کتاب لندن، London review of books درباره اوضاع غزه نوشت:
«وضعیت آخرین دور نبرد در غزه را نباید به طور قطع با آرامشی خیالی دید بلکه باید به عنوان ترکیب نوعی خشونت با نوع دیگر از خشونت درک کرد. وضعیت موجودی که اکنون مردم غزه به آن بازگشتهاند (وضعیت اشغال، سلطه، انزوا و محاصره) نوعی اعمال خشونت از راههای دیگر است. در واقع، خشونت ساختاری اشغال، فیزیکی و واقعی است دست کمی از اثرات مرگبار بمبها و موشکهای هدایتشونده ندارد. در نتیجه شناسایی، گردآوری و بازنمایی آن در تصاویر بسیار دشوارتر است».
جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل، نبردی بود که از ۵ ژوئن تا ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷ میان اسرائیل و کشورهای عربی مصر، سوریه و اردن و عراق رخ داد و با پیروزی رژیم صهیونیستی به پایان رسید. اسرائیل با اشغال مناطقی از مصر (نوار غزه و صحرای سینا)، اردن (بیتالمقدس شرقی و کرانه باختری رود اردن) و سوریه (بلندیهای جولان) مساحت خود را ۳برابر کرد. شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامههای خود، این مناطق را سوای صحرای سینا که طبق پیمان کمپ دیوید به مصر بازگردانده شد، «سرزمینهای اشغال شده توسط اسرائیل» خطاب میکند.
از سال ۱۹۶۷ به بعد غزه تحت اشغال اسرائیل درآمد و رژیم اشغالگر شروع به شهرکسازی گسترده در مناطق باریکه غزه کرد. رژیم اسرائیل پس از امضای «قرارداد اسلو» در سال ۱۹۹۳، یکبار در سال ۱۹۹۴ آنهم بهشکل جزئی از باریکه غزه خارج شد، اما شهرکهای صهیونیستنشین را جمعآوری نکرد و از محور مهم فیلادلفیا یا همان محور صلاحالدین ایوبی خارج نشد.
شهرکسازی همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۰۳ نخستوزیر وقت، آریل شارون پیشنهادِ خروجِ یکجانبه اسرائیل از نوار غزه را داد. «توخنیت هافرادا» (Tokhnit HaHitnatkut) عملیاتی بود که در سال ۲۰۰۵ بهطور یکجانبه توسط اسرائیل انجام شد و در آن ۲۱ شهرک اسرائیلی در نوار غزه تخلیه شد و شهرکنشینان و ارتش اسرائیل از مناطق داخلی نوار غزه خارج شدند. به این ترتیب شارون از یک طرف خودش را حامی صلح نشان میداد و از طرف دیگر از اجرای تعهدات پیمان اسلو طفره رفت.
پس از «توخنیت هافرادا» در سال ۲۰۰۵ معماریِ اشغالِ اسرائیل در غزه که تا آنزمان با اشغال و ساخت و ساز شهرک برای شهروندان صهیونیست تجلی پیدا میکرد، چرخشی آشکار پیدا کرد. کنترلی که قبلاً از پستهای فرماندهی در شهرکها و تاسیسات نظامی اعمال میشد به شبکههای پهپادی منتقل شد که در ارتفاع ۳۰۰۰۰ پایی عمدتاً نامرئی هستند؛ اگرچه گاهی اوقات به صورت جرقههای درخشان در آسمان ظاهر میشوند و گاه زمزمۀ عمیق وحشتناک آنها در شب شنیده میشود. عقب نشینی زمینی اسرائیل از غزه با اتکا بر توانایی نیروی هوایی بر حفظ ظرفیت ثابتِ «مراقبت و حمله» بر نواحی باریکه غزه بود، پهپادها میتوانستند شبانه روز در هوا بمانند و تمام مناطق زیر نظر است.
حصاری دور غزه کشیده شد و مناطقی وسیع در مجاورت مرز نوار غزه با دیگر مناطق اشغالی، «منطقه ممنوعه» اعلام شد. منطقهای که تمام درختان و ساختمانها از آن حذف شدند و به تخمینِ سازمان ملل، حدود ۶۳ کیلومتر مربع را پوشش میدهد یعنی حدود ۱۷ درصد از نوار باریک و پرجمعیت غزه. «وایزمن» درباره سیستم حصار محیطی که اسرائیل دور نوار غزه کشیده نوشته است:
«منطقۀ ممنوعه (حصار غزه) از چندین لایه دیوار، مانع و جاده درست مثل دیوار کرانه باختری تشکیل شده است که برای مردم غزه تقریباً نامرئی است، زیرا به سربازان اسرائیلی دستور داده شده به هر کسی که وارد این خط ممنوعه شود شلیک کنند، حصاری که بین ۳۰۰ تا ۱۵۰۰ متر طول دارد. این دستور در مورد هر کسی که با دوربین دوچشمی یا به هر روش مشکوک دیگری به منطقه ممنوعه نگاه کند هم صادق است. نیروهای امنیتی اسرائیل طی ۷سال گذشته ۲۱۳ نفر را در این منطقه کشتهاند که حداقل ۱۵۴ نفر از آنها غیر نظامی از جمله ۱۷ کودک بودند.
به هنگام شب، منطقه حصار کشیده شدهٔ حائل نوار غزه به شدت روشن میشود و اگر از سمت اسرائیل به آن نگاه کنید مانند جواهری سفید میدرخشد که با نور زرد کمجان اردوگاهها و محلههای دورتر که با سهمیهبندی شدید برق توسط اسرائیل دست و پنجه نرم میکنند، در تضادی آشکار است. این حصار مجهز به دوربینهای دید در روز و شب و همچنین آشکارسازهای حرکتی است و پستهای نگهبانی احداث شده در امتداد آن از چندین مایل عقبتر کنترل میشوند.» (۱)
در سپتامبر ۲۰۰۷ زمانی که حماس کنترل غزه را به دست گرفت، دولت اشغالگر اسرائیل اعلام کرد، تحریمهایی علیه رژیم حماس اعمال خواهد شد تا عبور کالاهای مختلف به نوار غزه را محدود کرده و عرضه سوخت و برق را کاهش دهد، همچنین محدودیتهایی برای رفت و آمد مردم به نوار غزه و بازگشت آنها اعمال خواهد شد! و با کمال وقاحت اعلام کرد این تحریمها پس از بررسی حقوقی و در عین حال با در نظر گرفتن «جنبههای بشردوستانه» مربوط به نوار غزه و قصد اجتناب از یک بحران انسانی اعمال میشود!
رژیم مبارک موافقت کرد که به اسرائیل برای اجرای محاصره در امتداد مرز کوتاه مصر با غزه کمک کند. همه چیزهایی که وارد نوار غزه میشد شمرده میشد: برق، بنزین، صابون و غذا به اندازه ۲۲۷۹ کالری برای هر نفر؛ و چنین بود که کلمه مرز و تصور آن در سرزمین اشغال شدۀ فلسطین و بیش از همه در باریکۀ غزه مفهومی جدیدی پیدا کرد. در این شرایط غیر انسانی، تونلها نقش نجاتدهنده را ایفا کردند!
درست است که اثرات این محاصره با کالاهایی که از طریق تونلها حمل میشد کاهش یافت و شرایط محاصره غزه تحت فشارهای بین المللی پس از حمله اسرائیل به ناوگان کمکهای ترکیه به غزه در سال ۲۰۱۰ کمتر شد و دولت جدید مصر کنترلهای مرزی پیشین خود را کاهش داد، اما به قول وایزمن: «این محاصره همچنان یک رژیم خشن و خودرای را نشان میدهد که فلسطینیان را به جای حقوق و آزادیهای سیاسی، فقط مستحق کمکهای بشردوستانه میداند.»
ژیل دلوز و فلیکس گتاری در کتاب «کافکا؛ بهسوی ادبیات اقلیت» گفتهاند: «اصل تعریفِ شکنجه این است: ادارهٔ آدمها با قوانینی که نمیشناسند»
در سال ۲۰۱۲ وایزمن در تشریح رویکرد شکنجهگرانۀ رژیم اشغالگر در محاصره غزه نوشت: «دولت اسرائیل به دلیل عواقب واکنشهای بین المللی که در پی خواهد داشت، روزانه اطمینان حاصل میکند که مقررات برای جلوگیری از رسیدن وضعیت غزه به نقطه فروپاشی به طور کامل رعایت شود، اما گاهی با فرستادن مواد غذایی از طریق دروازههای حصار (یا با توزیع مجوزهای صادرات) به آرامی پاداش میدهد و یا «مقاومت» را با تشدید محاصره مجازات کند. دستگاه تبلیغات اسرائیل این کنترل بر جریان ورود مواد غذایی را به عنوان شاهدی بر مواضع بشردوستانه خود ارائه میکند، در حالیکه قوانین حاکم بر این مواضع بشردوستانه، واضح نیست و هر لحظه ممکن است ورق برگشته و تبدیل به مجازات شود. مجموع تلفات بمباران غزه در سال ۲۰۱۲، حدود ۱۶۰ نفر تخمین زده میشود که ۱۳۵۰ ساختمان ویران یا آسیب دیده اند، اما فاجعه غزه را نمیتوان تنها با تعداد کشتههای خشونت آمیز آن درک کرد.»
گروه معماریِ «فارنزیک» به سرپرستی «وایزمن» در تحقیقات خود دربارۀ غزه نشان داد نسبت به جنگهای دیگر در سرتاسر جهان (تا سال ۲۰۱۲)، درگیری اسرائیل و فلسطین تعداد زیادی تلفات مستقیم را به همراه نداشته است، اما با توجه به روند کشتار آشکار در طول درگیریها، مرگهای آهستهتر و ظریفتر دیگری نیز اتفاق میافتد که از طریق تخریب شرایط محیطی لازم برای بقای انسان انجام میشود: با کاهش کمیت و آسیب رساندن به کیفیت آب یا تخریب منابع تصفیه فاضلاب، تخریب مزارع و بخش کشاورزی، محدود کردن دسترسی به مراقبتهای بهداشتی؛ مرگ و میر ناشی از این علل، نتیجه نامرئی اشغال نامرئی است.
وایزمن در این مورد مینویسد: «آژانسهای مختلف سازمان ملل سعی میکنند آماری از این مرگها در غزه را ارزیابی و ارائه کنند، اما تعیین ارقام مرگ و میر از اشغالِ نامرئی، «بیش از حد» دشوار است و کسانی که به دلیل محاصره جان خود را از دست داده اند در محاسبات آماری مقایسهای از روند نرخ مرگ و میر گم میشوند. نامرئی بودن نسبی آنها ممکن است توضیح دهد که چرا در اعلانهای رسمی از نرخ غیرمستقیم مرگ و میر به ندرت استفاده شده است، حتی توسط کسانی که افکار جهانی را علیه این اشغال، بسیج میکنند.»
چشماندازی از میان تونلها
مشخصه دیگرِ باریکۀ غزه پس از حصارهای نفوذ ناپذیر و مرز به شدت محافظتشدۀ آن از دیگر بخشهای سرزمین اشغالشدۀ فلسطین، تونلهای آن است که به «مترو» هم معروفند، شبکهای زیرزمینی در لایههای زیرین خاکِ مناطق باریکۀ غزه که یادآور تونلهای ویتنام است. آمریکا در ویتنام نتوانست با بمب، گاز، نفوذ، نارنجک و سگ کاری از پیش ببرد در غزه نیز رژیم اشغالگر اسرائیل علیرغم ایدههای عجیب و گاه فلسفی سران نظامیش تا کنون موفق به فتح تونلها نشده است.
در سال ۲۰۲۱، چهارده سال پس از آغاز حصر غزه، ایال وایزمن یادداشتی با عنوان «چشمانداز تونلی» (۲) که عنوانی استعاری یا چند منظوره برای یادداشتش بود درباره اوضاع مردم غزه و تونلهای مقاومتیِ حماس نوشت:
«اکنون که خاک باریکه غزه با حصارهای جداکننده منطقه حائل از بقیه فلسطین اشغالی جدا و از سمت دریا با نیروی دریایی اسرائیل محاصره شده، محورهای درگیری بین رژیم اشغالگر اسرائیل و فلسطینیان ساکن غزه گردشی آشکار داشته است. هر عملیات بمباران جدید اسرائیل (در سالهای ۲۰۰۸-۹، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴ و مه ۲۰۲۱) مقاومت فلسطین را به عمق بیشتری از زمین سوق داده است تا سیستم پیچیده تونلهای خود را گسترش داده و تقویت کنند. مرگ بیش از پنج هزار فلسطینی و آسیب یا تخریب یک چهارم ساختمانهای نوار غزه عمدتاً از طریق هوا صورت گرفته است، اما فلسطینیان توانستهاند با کنترل آنچه در زیر زمین وجود دارد به مقاومت خود ادامه دهند.»
اولین تونلهای غزه در گذرگاه رفح در سال ۱۹۸۲ حفر شد تا بخشی از شهر رفح در نقطه صفر مرزی غزه با مصر را به بخش دیگر متصل کند. شهر رفح، مرکز استان رفح در فلسطین پس از عقب نشینی اسرائیل از صحرای سینا بعد از توافق صلح با مصر به دو قسمت تقسیم شده است. یک دهه بعد، با آغاز روند گفتگوهای صلح اسلو، اسرائیل شروع به منزوی نمودن نوار غزه کرد. این امر در سالهای انتفاضه دوم، بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ ادامه یافت. در سال ۲۰۰۷ پس از به قدرت رسیدن حماس، دولت مصر، گذرگاه رفح را بست (۳) و غزه به طور کامل محاصره شد.
سیستم تونلهای رفح، جریان انتقال تدارکات ضروری شامل غذا، دارو و سایر کالاها و همچنین تسلیحات از مصر را به داخل باریکه محصور غزه را امکان پذیر مینمود. در سال ۲۰۰۴، تونلی که زیر یک پایگاه نظامی حفر شده بود، فلسطینیان را قادر ساخت که مواد منفجره را جاسازی و پایگاه را منفجر کنند. تونلها وقتی مورد توجه رسانهها قرار گرفت که در سال ۲۰۰۶، مبارزان فلسطینی گروه حماس، سرباز اسرائیلی «گیلعاد شالیط» (۴) را از طریق یکی از این تونلها ربودند و به غزه بردند که بعد از حدود پنج سال در اکتبر ۲۰۱۱ در چارچوب توافقنامه مبادله اسراء آزاد شد و به ازای او، اسرائیل بیش از هزار اسیر فلسطینی را آزاد کرد.
پس از کودتای ۲۰۱۳، ارتش مصر تحت رهبری عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور خودخوانده، تخریب تونلهایی را که به مصر منتهی میشد را آغاز کرد و عملاً به عملیات محاصره غزه توسط رژیم اشغالگر اسرائیل پیوست؛ بنابراین مقاومت فلسطین عملیات حفر تونلهای زیرزمینی غزه را به سمت منطقه مرزی حائل با منطقه فلسطین اشغالی هدایت کرد. در سال ۲۰۱۴ دو گروه جداگانه از مبارزان فلسطینی از مرز عبور کردند. یکی از آنها به یک پایگاه نظامی در سمت اسرائیلی حصار حمله کرد. پس از حمله اسرائیل به غزه در همان سال، ارتش اسرائیل گزارش داد که بیشتر تونلها را مسدود کرده است، اما در همان زمان خسارت سنگینی به ارتش اشغالگر اسرائیل وارد شد و ۲نفر از سربازانشان ناپدید شدند، فرض بر این است که آنها مردهاند و همچنان مذاکرات برای بازگرداندن اجساد آنها در حال انجام است.
در واقع تونلها، این ساختههای زیرزمینی است که مقاومت مسلحانه فلسطین را قادر ساخته تا به شلیک موشک به سمت اسرائیل ادامه دهد. تحت فرماندهی «محمد ضیف» (۵)، موثرترین رهبر نظامی حماس در سالهای اخیر، سیستم زیرزمینی تونلهای غزه به شبکهای متراکم از تونلهایی که به عمق سی متر زیر شهر غزه و مناطق مرزی کشیده شده، گسترش یافته است، ارتش اسرائیل این شبکه تونلها را «مترو» مینامد.
در عملیات حفر و ساخت تونلها در زیر شهر غزه، زمینشناسان دوشادوش حفاران تونلها همکاری کردهاند. خاک عمق زمینهای نوار غزه عمدتاً ماسه سنگی خشک است که حفاری را نسبتاً آسان میکند. تیمهای حفاری شبانهروز در شیفتهای دوازده ساعته میتوانند با بیل یا متههای بادی، به طور متوسط روزانه پانزده متر تونل را حفاری و تقویت کنند. مقررات ترافیکی زیرزمینی برای جلوگیری از برخورد بین تیمهای حفاری ضروری شده است. این سیستم مانند کنترل ترافیک هوایی است و از موقعیتیابی ماهوارهای برای تنظیم حرکت در فضای سهبعدی استفاده میشود.
نوار غزه در سطح بین المللی به عنوان یک «سرزمین اشغالی» تعریف میشود، اما به نظر میرسد منطقه زیر سطح خاک آن منطقهای آزاد باشد.
ایال وایزمن در یادداشت خود «چشمانداز تونلی» (۲) مفصل دربارۀ این تونلها نوشته:
«به ازای گسترش متروی غزه و هر متر اضافه شدن به تونلهای مقاومتِ حماس، ارتش (رژیم اشغالگر) اسرائیل دیوارهای بتنی را در اطراف نوار غزه جا به جا سوراخ کرده و از حسگرهای زیرزمینی برای شناسایی عملیات تونلسازی استفاده میکند. رئیس فعلی ستاد کل ارتش اسرائیل (سال ۲۰۲۱)، «آویو کوخاوی» (۶)، که به «تفکر خارج از چارچوب» شهرت دارد، مدتهاست که مصمم است به داستان این تونلها پایان دهد. شعلهور شدن اعتراضاتِ سال ۲۰۲۱ به تصرف محله «الجراح» در قدس شرقی (اورشلیم) و کرانه باختری این فرصت را برای او فراهم نمود. در ۱۳ مه ۲۰۲۱، اسرائیل اکثر نیروی هوایی خود شامل ۱۶۰ جت، از جمله هواپیماهای جنگی (F-۳۵) را در ارتفاعات مختلف در نزدیکی سواحل غزه به پرواز درآورد و همزمان، تیپهای زرهی به نزدیکی حصارهای غزه منتقل شدند، به طوری که بسیاری از ساکنان غزه تصور کردند که در شرف تهاجمی جدید قرار گرفتهاند، اندکی پس از نیمه شب، فردای آن روز، یک سخنگوی ارتش به اشتباه به خبرنگاران خارجی گفت که تهاجم زمینی آغاز شده است.
اعلام خبر اشتباه، تاکتیک فریب بود و هدف، تشویق جنگجویان حماس برای رفتن به مواضع جنگی خود در تونلها؛ نقشه این بود که هواپیماها به یکباره بمبهای سنگرشکن خود را رها کنند و تنها مزیت استراتژیک واقعی حماس را از بین برده و شبکه تونل را به تله مرگ تبدیل کنند. کوخاوی، طراح نقشه این عملیات، نامش را «طرح صاعقه» گذاشت و چند سالی در حال مطالعه روی آن بود. ارتش اشغالگر اسرائیل تخمین میزد که بین ششصد تا هزار جنگجوی حماس که بخش قابل توجهی از نیروی جنگی غزه را تشکیل میدهند از جمله افسران ارشد و شاید حتی خود «محمد ضیف» را پس از عملی شدن عملیات صاعقه، از بین خواهد برد.
هواپیماها بمبها را از ارتفاع بالا پرتاب کردند تا بمبها سرعت کافی برای نفوذ به عمق زمین را به دست آورند. اما بمبها برای رسیدن به تونلها، ابتدا باید از محلههای متراکم غیرنظامی غزه عبور میکردند. چاشنی بمب در برخورد با سطح ساختمانها و جادهها یا مناطق باز، فعال میشود. چند میلیثانیه تاخیر در برنامهریزی به بمب سریعالسیر اجازه میدهد تا قبل از انفجار، سطح را سوراخ کرده و خود را در اعماق زمین جای دهد. انفجار ناشی از بمبهای یک تنی که از مخربترین بمبهای زرادخانه نیروی هوایی اسرائیل است، موج انفجار را به زیر زمین میفرستد. هواپیماهای اسرائیل در کمتر از نیم ساعت ۴۵۰ بمب از این نوع را به زیر خاک غزه انداختند (هر پنج ثانیه یک بمب)، که میتوان گفت معادل زمینی استفاده از بمبهای ضد زیردریایی بود.»
ساختمانها در منطقه تجاری غزه و مناطق مرزی فروریخت و خانوادهها را مدفون کرد و جادهها و زیرساختها را ویران کرد. بر اساس گزارش مرکز حقوق بشر فلسطین، در آن شب ۳۹ فلسطینی از جمله ۱۴ کودک کشته شدند. خانوادهها در منطقه مرزی از ترس تهاجم زمینی به جهنمی دیگر که در مرکز شهر ایجاد شده بود گریختند. یک زن فلسطینی که خود را فقط مریم معرفی میکرد، دربارۀ آن شب به وایزمن گفته بود: «احساس میکردم تمام غزه میلرزد... انگار همه چیز از درون به بیرون میچرخد، هرچه در داخل زمین است بیرون رانده میشود.» طبق اظهارات مردم غزه، انفجارها مانند امواج زلزلهای طولانی و ادامهدار بود و اثرات امواج شوک در شهرکهای یهودینشین مجاور نیز گزارش شده بود.
صبح روز بعد هنگامی که حملهها تمام شد برخی مطبوعات اسرائیل درباره این عملیات نوشتند: «ضربهای استادانه» و از کوخاوی به عنوان «نابغه» یاد کردند و او را بهترین جنگ سالار یهودیان از زمان «بارکوخبا» تا کنون دانستند. رسانهها و سران اسرائیلی، اعلام کردند: «اول، بارکوخبا که در سال ۱۳۲ پس از میلاد شورش کوتاه موفقی علیه روم امپراتوری را رهبری کرده بود، جنگسالار مهم یهود است و حالا دومین جنگسالار مهم ما، کوخاوی است.» آنها طبق معمول اینطور بازیهای رسانهای، با افراط فراوان کوخاوی را ستودند، اما واقعیت آنست که کوخاوی در عمل بر جمعیت بیقدرتی نزدیک به پنج میلیون نفر که تحت شکل پیچیدهای از آپارتاید حقوقی و مکانی اداره میشود اقتدار خود را نشان داده است!
وایزمن، کوخاوی را میشناخت و سخنرانیهای او را دنبال میکرد. در آن زمان، کوخاوی در حالی که هنوز نامزد بالاترین مقام اصلی ارتش بود، با یکی دیگر از سربازان اسرائیلی ظاهراً «باهوش»، ایهود باراک مقایسه میشد، و این گمانهزنی وجود داشت که او نیز مانند باراک، مدارک نظامی خود را کنار خواهد گذاشت و وارد سیاست خواهد شد. نتانیاهو موافق این موضوع نبود و انتصاب کوخاوی در نهایت توسط وزیر دفاع وقت، آویگدور لیبرمن، ملیگرای افراطی تأیید شد و جهت تشویق جناح راست، او دوره سه ساله خود را به عنوان رئیس ستاد کل ارتش در آغاز سال ۲۰۱۹ (دوره او یک سال تمدید شد)، با این وعده که حملات ارتش را مهلکتر میکند آغاز کرد انگار که تا آن روز ارتش خیلی بیضرر بوده است! کوخاوی بلافاصله شروع به صحبت از «پیروزیهای سریع» و اعتراض به محدودیتهای اعمال شده توسط دولت برای استفاده از زور کرد انگار که تا آن زمان، این محدودیتها بطور جدی اعمال نشده باشند!
تا اینکه در ماه اوت، سه ماه پس از حملات هوایی، ارتش اشغالگر اسرائیل به غزه بالاخره دولت اعتراف کرد که نقشه کوخاوی شکست خورده است. حماس یا به این دلیل که به نقشه فریب پی برده بود یا به دلیل اینکه تونلهای خود را به خوبی تقویت کرده بود، در شبی که زمین لرزید، با تلفاتی انگشتشمار، قدرت جنگی و ظرفیت شلیک موشک به خاک اسرائیل را حفظ کرد. مقاومت حماس باعث شعلهور شدن خشم فلسطینیها در شهرهای فلسطینی مانند یافا و لود در اسرائیل شد و بین فلسطینیهایی که تحت کنترل اسرائیل در مناطق مختلف جدا شده بودند، همبستگی ایجاد کرد.
در برابر روایت کوخاوی از «پیروزی سریع»، فلسطینیها جنگ طولانی را در پیش گرفتند که در آن، این واقعیت که مقاومت هنوز وجود دارد نهفته است. «پیروزی سریع» برای صهیونیستها از نظر کوخاوی، در واقع پیروزی برای فلسطینیان شد.
وایزمن در ادامه یادداشت خود نوشته: «من و کوخاوی همدیگر را میشناسیم. چهارده سال پیش، در کتابم «سرزمین توخالی/Hollow Land»، درباره یورشی نوشتم که او در آوریل ۲۰۰۲، زمانی که فرمانده تیپ چتربازان بود، حمله به شهر نابلس و کمپ آوارگان بلاطه (۷) در حومه آن را رهبری کرد. من به روشی که برخی در ارتش با استفاده از اصطلاحات نظریه انتقادی، مطالعات پسااستعماری و شهری، و به ویژه مفاهیم کاربردی مرتبط با دلوز و گاتاری، در مورد حمله بحث میکردند، علاقهمند بودم. کوخاوی در آن زمان به عنوان سرباز- شاعر- فیلسوف خودآموخته اسرائیلی شناخته میشد، نقشی که در دهه ۱۹۶۰ توسط موشه دایان ایفا شده بود. او ادعا میکرد که در مقطعی به فکر تحصیل در رشته معماری بوده است (همانطور که من انجام دادم)، اگرچه در نهایت فلسفه را انتخاب کرده است. زمانی که مجله عبری زبان «نظریه و نقد/Journal Theory and Criticism» یکی از معدود بسترهای آکادمیک در اسرائیل که اجازه زیر سوال بردن صهیونیسم را میداد و هدف حملههای مکرر جناح راست اسرائیل بود موافقت کرد که بخشی از متن من را منتشر کند، سردبیر، بدون اطلاع من، اقدام به ارسال نسخهای به سخنگوی ارتش کرد تا حق پاسخگویی به کوخاوی داده شود. سردبیر بعدها توضیح داد که این حرکتی بیطرفانه است، زیرا درج نام کوخاوی در مقاله برای مجله غیر معمول بود. (خواهر کوخاوی، یکی از محققین برجسته پسااستعماری، نیز اتفاقاً در هیئت تحریریه آن حضور داشت.) پاسخِ سردبیر، نامهای از وکیل خصوصی کوخاوی بود که تهدید کرده بود، این مقاله توهین آمیز است. من این وضعیت را یک فرصت دیدم، اگر پرونده به دادگاه میرفت، میتوانستم از یافتههای خود دفاع کنم و آنها را مورد توجه مخاطبان زیادی قرار دهم. مهمتر از همه اینکه فرصت پیدا میکردم تا کوخاوی را زیر سوال ببرم. اما مجله نمیتوانست ریسک کند، ویراستاران از من خواستند که متن را تغییر دهم، نپذیرفتم و مقاله را از مجله پس گرفتم و منتشر نکردم.»
وایزمن در ادامه تعریف میکند: «وکلای کوخاوی برخی ادعاها را به چالش کشیدند که در حاشیه بحث اصلی درباره ترکیب عجیب فلسفه و جنگ بود. آنها نمیتوانستند سخنان کوخاوی را به چالش بکشند، زیرا آن حرفها را از مصاحبه فیلمبرداری شدهای که با او داشتم، نوشته بودم. من از او نقل قول کرده بودم که تاکتیک حمله نظامی خود را با عنوان «هندسه معکوس» توصیف کرده است. توضیح دادم که سربازان او از خیابانها دوری کرده بودند و با سوراخ کردن دیوارهای بین ساختمانها از ساختمانی به ساختمان دیگر رفت و آمد کرده بودند. به این وسیله آنها توانسته بودند از شهر قدیمی نابلس و اردوگاه پناهندگان بلاطه از طریق تونلهایی که این بار روی زمین ساخته شده بودند، عبور کنند. در اینجا نیز فریب، به عنوان یک تاکتیک مورد استفاده قرار گرفته بود. در دستور عملیاتی کوخاوی آمده است: «ما اردوگاه را کاملاً ایزوله و محاصره میکنیم.» او میخواست که مقاومت، مواضع دفاعی بگیرد. سپس سربازان او «یک مانور فراکتال» را به کار بگیرند و همزمان از همه جهات یورش ببرند و ادامه داده بود: «حرکت ما در ساختمانها، پیکارجویان را به خیابانها و کوچهها هدایت میکند، جایی که ما آنها را شکار میکنیم.» وقتی آنها خواستند تسلیم شوند، او نپذیرفت. هفتاد فلسطینی جان باختند. هدف این مانور نه تسخیر شهر بلکه کشتار مردم و سپس عقبنشینی بود. من این کار را «کسب و کار جنایت» (۸) مینامم.»
کوخاوی در این مصاحبه که در دفترش در پایگاهی نظامی در نزدیکی تل آویو فیلمبرداری شده است، تئوری پشت حمله خود را با زبانی کاملاً حیرت آور برای وایزمن شرح داده است:
«این فضایی که میبینی، این اتاقی که به آن نگاه میکنی، چیزی جز تفسیر تو نیست. اکنون، شما میتوانید مرزهای تفسیر خود را گسترش دهید، اما نه به صورت نامحدود، زیرا بالاخره، این فضا باید توسط فیزیک محدود شود، زیرا شامل ساختمانها و کوچهها است. سوال اینجاست که کوچه را چگونه تفسیر میکنید؟ آیا شما مانند هر معمار و هر شهرساز، آن را به مکانی تعبیر میکنید برای قدم زدن یا تعبیرتان از کوچه، مکانی ممنوع است؟ این فقط به تفسیر شما بستگی دارد. ما کوچه را مکانی ممنوع برای گام برداشتن در آن و در را ممنوع برای عبور از آن و پنجره را ممنوع برای دیدن از میان آن دیدیم، زیرا در کوچه مبارزی با اسلحه و پشت درها تله انفجاری در انتظارمان است. چون دشمن فضا را سنتی و کلاسیک تفسیر میکند و من نمیخواهم از این تعبیر تبعیت کنم و در دامشان بیفتم. نه تنها نمیخواهم تا در دام دشمن بیفتم، بلکه میخواهم غافلگیرش کنم. این جوهر جنگ است و من باید برنده شوم! من باید از یک مکان غیر منتظره بیرون بیایم و این همان کاری است که ما سعی کردیم انجام دهیم. به همین دلیل است که ما روش گذر و راه رفتن از میان دیوارها را انتخاب کردیم ... مانند کرمی که به راه خود ادامه میدهد و در نقاطی ظاهر و سپس ناپدید میشود؛ بنابراین ما از نقاطی درون خانههای [فلسطینیها]به شکلی غیرمنتظره و در مکانهایی که پیشبینی نمیشد به بیرون آنها میرفتیم، از پشت سر میرسیدیم و به دشمنی که گوشهای آن پشت منتظر ما بود ضربه میزدیم. از آنجا که این روش در چنین مقیاسی اولین بار بود که آزمایش میشد، در طول این عملیات یاد گرفتیم که چگونه خود را با فضای شهریِ آن بیرون تنظیم کنیم، و به طور مشابه چگونه فضای شهری مربوطه را با نیازهای خود وفق دهیم... ما این تمرین خرد تاکتیکی را انجام دادیم و آن را به یک روش تبدیل کردیم و به کمک این روش، توانستیم کل فضا را متفاوت تفسیر کنیم... به نیروهایم گفتم: رفقا! این موضوع به انتخاب شما نیست! راه دیگری برای حرکت وجود ندارد! اگر تا به حال به حرکت در جادهها و پیاده روها عادت داشتید، فراموش کنید! از این به بعد همه ما از دیوارها عبور میکنیم!»
با تاویلی که کوخاوی به وایزمن درباره مرز و دیوار داده، میتوان بازگشتی به این جمله از آلن بدیو داشته باشیم که گفته بود: «مرزها همیشه وجود دارند، اما لازم نیست که مثل دیوار باشند»، کوخاوی برای سربازانش تفسیری متفاوت از مرز دیوارها تعریف کرده است.
زنی فلسطینی به نام عایشه تجربه چنین حملات ارتش اسرائیل را برای گروه معماری فارنزیک چنین توصیف کرده است:
«تصور کنید شما در اتاق نشیمن خود نشستهاید که به خوبی میدانید، این اتاقی است که خانواده بعد از شام باهم تلویزیون تماشا میکنند و ناگهان یکی از دیوارهای نشیمن با غرشی کر کننده فرو میریزد و اتاق پر میشود از گرد و غبار و آوار و بعد از لابه لای آوار دیوار، سربازان یکی پس از دیگری به داخل خانه میریزند و دستور میدهند. شما نمیدانید که آیا آنها به دنبال شما هستند یا آمدهاند تا خانهتان را تصاحب کنند یا اینکه خانه شما فقط در مسیر آنها به جای دیگری قرار دارد. بچهها وحشتزده، فریاد میزنند... آیا میتوان حتی وحشتی را که یک کودک پنج ساله با دیدن چهار، شش، هشت، دوازده سرباز با چهرههایی که با رنگ سیاه پوشاندهاند و نوک مسلسلهایشان، سرنیزه کوتاهی گذاشتهاند تجربه میکند، تصور کرد؟ بعد میبینید با آن کوله پشتیهایی که آنها را شبیه حشرات غول پیکر کرده حفرهای در دیوار خانهات درست میکنند و رد میشوند!» سپس عایشه به دیوار دیگری در خانهاش که به آن قفسۀ کتابی تکیه داده شد بود اشاره میکند: «و این همان جایی است که آنها رفتند. آنها دیوار را منفجر کردند و به سمت خانه همسایۀ ما راهشان را ادامه دادند.»
حمله نظامی از فلسفه تا استراتژی
استعارهای میان مستشرقان مصطلح است که میگوید: «افسران استعمارگر مناطقی را که بر آنها حکومت میرانند تحسین میکنند» و کوخاوی، شهر نابلس را خیلی دوست دارد؛ او یک بار در خلال همان مصاحبه با وایزمن گفته است: «این شهر زیباترین شهر کرانه باختری است».
اگرچه تخریب شهر نابلس توسط نیروهای اشغالگر کمتر از میزان تخریب حمله چند روز قبل آن به شهر جنین بود، اما میزان ویرانی هم ناچیز نبود. سرشماری انجام شده توسط معمار فلسطینی «نورهان ابوجیدی» نشان داد که سربازان اشغالگر در دیوار بیش از نیمی از ساختمانهای قصبههای نابلس سوراخهایی ایجاد کرده بودند و طی این حملات برخی از ساختمانها، از جمله کاروانسرای تاریخی عثمانی قرن هجدهم «الوکاله الفاروقیه» و کارخانههای قدیمی صابونسازی شهرهای نابلس و کنعان ویران شدند.
وایزمن معتقد است که ارجاعات کوخاوی به بازتفسیر فضا، تأثیر نظریاتی پساساختارگرایانه را نشان میدهد و میگوید: «او (کوخاوی) در مصاحبه با من این را نگفت، اما نظریات استادش (۹) «شیمون ناوه/Shimon Naveh» همیشه ریشههای رویکرد کوخاوی را روشن کرده است. برنامه درسی آنها (۱۰) «OTRI» در دانشکده نظامی شامل آثار متعارف نظری فلسفی بود. کتاب «هزار فلات» از «دلوز و گاتاری/Deleuze & Guattari»، عباراتی را ارائه کرد که نظریه پردازان نظامی مفید میدانستند: «ریزوم/Rhizome، به معنی زمین ساقه»، «فضای نرم» و البته «ماشین جنگ». مفاهیمی که «گی دوبور/Guy Debord» ارائه کرد همچون «dérive» به معنی برخاستن و نشات گرفتن (که اینجا گذر از شهر به گونهای که گویی مکانی «بیمرز» است را معنی میدهد) و «detournement» که تطبیق ساختمانها با اهداف و کاربری جدید است، در روشهای تفکر نظامی آنها از ساختارهای شهری و خانهها به کار گرفته شده است. اثر هنری «برشهای ساختمان» از هنرمند آمریکایی (۱۱) «گوردون ماتا کلارک/Gordon Matta-Clark» برای دانشجویان دانشگاه OTRI با تصاویر سوراخهایی که از دیوارهای فلسطین بریده شده بود در کنار هم قرار گرفت. این فهرست همچنین شامل نوشتههای اخیر در مورد شهرسازی و معماری است. «ناوه» به من گفت که دریدا ممکن است برای جماعت ما کمی بیش از حد مبهم باشد. ما اشتراکات بیشتری با معماران داریم، ما تئوری و عمل را با هم ترکیب میکنیم، ما میتوانیم بخوانیم، اما به خوبی این را هم میدانیم که چگونه بسازیم و چگونه خراب کنیم و گاهی هم به قتل برسانیم.»
البته استفاده از فلسفه برای تشریح استراتژی نظامی، در ارتشهای دیگر نیز وجود داشته است و اینکه نظریهپردازان نظامی اسرائیل به مطالعات شهری روی آوردهاند واقعاً چندان عجیب نیست. در طول جنگ سرد و در حال و هوای اندیشه بازگشت دائم جنگ، ارتشهای غربی برای مقابله با محیطهای شهری پیچیده از لحاظ فیزیکی، اجتماعی، سیاسی و تکنولوژیکی آماده نبودند. با این حال، در اسرائیل، نزدیکی میان اندیشه افراد حوزه نظامی و دانشگاهی به تاکتیکهای الهامگرفته از نظریه رادیکال چپ اجازه داده است تا به زرادخانه پروژه استعماری راست افراطی راه پیدا کند.
«شیمون ناوه» دارای مدرک دکترا از کینگز کالج لندن است. همسر او، «هانا ناوه» نظریهپرداز و رئیس سابق دانشکده هنر در دانشگاه تلآویو است. در اسرائیل، جایی که تفکر نظامی گریزناپذیر است و ارتش هرگز از زندگی روزمره دور نیست، چنین ارتباطاتی غیرعادی نیست.
فنون جنگ شهری اسرائیل به طور ویژه موضوع جدیدی نیست. مدافعان کمون پاریس، بسیار شبیه مدافعان قصبههای الجزیره، یا بیروت، جنین و نابلس، شهر را در گروههای کوچک و با هماهنگی آزادانه حرکت میدادند و از طریق روزنهها و تونلها بین خانهها، زیرزمینها و حیاطها و از راه گذرگاهها و درهای مخفی حرکت میکردند. «لویی آگوست بلانکی/Louis-Auguste Blanqui» در اثر خود به نام «دستورالعملهای حمل اسلحه» که در سال ۱۸۶۸ منتشر شد، نوشت که حفاظت از مناطق شهری خودگردان به اندازه محافظت یکسان از سنگر و سوراخ موش بستگی دارد.
منابع نظری «OTRI» چه به طور مستقیم یا غیرمستقیم از شیوهها و تئوریهای مبارزات آزادی خواهانه الهام گرفته شده است. ارتش از طریق تئوری از دشمنان خود آموخته است و روشهای آنها را تقلید کرده و آنها را تطبیق میدهد. از طریق تئوری است که ارتش با مقاومتی که برای سرکوبی در نظر گرفته است، همذات پنداری و مخالفان را شناسایی میکند که شاید این همذات پنداری حتی بیش از حد هم باشد. این پارادوکس اسرائیل است: با وجود تسلط کامل محلی و منطقهای این کشور، هنوز هم خود را در حال مبارزه با یک جنگ چریکی علیه دشمنان قدرتمندتر و تهدیدهای وجودی تصور میکند.
وایزمن میگوید: «باید یادآوری کنم که ممکن است «ازدحام» و «راه رفتن از میان دیوارها» در برابر چریکهای جوان و ضعیف فلسطینی که مسلح نیستند و آموزش ندیدهاند در یک اردوگاه کوچک آوارگان نزدیک نابلس، تحت محاصره کاملند، موفقیت آمیز بوده باشد، اما زمانی که همان واحدهای اسرائیلی در تابستان ۲۰۰۶ با نیروهای قویتر، مسلحتر و بهتری مثل جنگجویان حزب الله که در لبنان آموزش اصولی دیده بودند، مواجه شدند اوضاع بسیار متفاوت شد.
در دستورالعملهای عملیاتی که بعداً مورد تمسخر قرار گرفت، «گال هیرش/Gal Hirsch»، یکی دیگر از فارغالتحصیلان دانشگاه OTRI، به سربازان خود دستور داد تا «ساختارشکنیِ سیستمی- فضاییِ زیرساختهای دشمن/systemic-spatial deconstruction of the enemy infrastructure» را ایجاد کنند. افسران زیردست او نمیدانستند که قرار است چه کار کنند؟ درحالیکه آنها گیج شده بودند و نمیفهمیدند چه باید بکنند، جنگجویان حزبالله که خودشان از سوراخهای ساختمانهایی که از آنها دفاع میکردند عبور میکردند و تلفات سنگینی به اسرائیل وارد کردند.»
حمله به نابلس کلاس آموزشی برای ارتش اسرائیل بود، فلسفهای که کوخاوی به آن معتقد بود بعدها بیشتر در رویۀ اعضای اصلی ارتش اشغالگر دیده شد. یکی از افسرانی که در حمله به نابلس شرکت کرد، «شالو هولیو/Shalev Hulio» بود که بعداً گروه نرمافزاری «NSO» را راهاندازی کرد، «پگاسوس» نرمافزاری جاسوسی بود که توسط دولتهای سرکوبگر از عربستان سعودی تا مکزیک برای هک کردن تلفنهای هوشمند سیاستمداران مورد استفاده قرار گرفت، «پگاسوس/Pegasus» را گروه او طراحی کرده است. وایزمن میگوید که به دنبال گزارش گسترده فعالیتهای «NSO» در روزنامههای سراسر جهان، گروه ما (جرمشناسی معمارانه/Forensic Architecture) طی تحقیقاتی به این نتیجه رسید که اسرائیل با کمک نرمافزار پگاسوسِ این شرکت، به جای تجاوز به خانهها به روش فیزیکی و سوراخ کردن و ایجاد حفره در دیوارهای مناطق اشغالی به ایجاد حفرههایی در حریم بقیه جهان در حوزه دیجیتال تغییر جهت داده است، دیوارهایی آتشین (Fire Wall) به جای دیوارهای باربر. با این روش، تجاوز به حریم خصوصی ما عمیقتر و گستردهتر شده است، زیرا اطلاعات موجود در تلفنهای هوشمند ما، بسیار بیشتر از محتویات خانههای ما درباره ما سخن میگویند.
پس از جنگ ۲۰۰۶ لبنان این اشتیاق زیاد به تئوری میان ارتش اسرائیل از بین رفت و بسیاری از کسانی که با OTRI مرتبط بودند ارتش را ترک کردند. کوخاوی از کشتار اجتناب کرد، زیرا در آن زمان در غزه بود، او به سرعت در ردههای نظامی را به سمت بالا طی کرد، اما هرگز از به کار بردن کلمات مورد علاقهاش دست نکشید: «فریب»، «غیرقابل پیشبینی»، «حیلهگری»، «مرگبار» و «چندبعدی». کوخاوی پروژه بزرگتر خود را توسعه چیزی میدانست که «دکترین عملیاتی چند بعدی» مینامید. او واحدی به نام «ارواح» را تأسیس کرد که برای اجرای جنگهای شهری در مناطق پرجمعیت غیرنظامی طراحی شده بود. در واحد «ارواح» تعداد زیادی واحد جنگی کوچک را درنظر گرفته شده بود که هر کدام به لطف پهپادهای تاکتیکی سبک که ظرفیت اطلاعاتی و نیروی هوایی خاص خود را داشتند و در محیطهای سهبعدیِ شبیهسازی شده آموزش میدیدند.
وایزمن همچنان حالات و سخنان کوخاوی را دنبال میکند، وایزمن مینویسد: «میبینم که کوخاوی حتی در این اواخر کار خود گاهی با زیردستانش درباره هنر و فرهنگ معاصر صحبت میکند. من تعجب میکنم که اگر راجر واترز، یک فعال برجسته طرفدار فلسطین و حامی جنبش BDS، کمپین تحریم اقتصادی اسرائیل میدانست که کوخاوی دوست دارد از تصویر روی جلد آلبوم «سمت تاریک ماه» پینک فلوید برای توضیح اینکه واحدها باید مانند شعاعهای منکسر نور که از کریستال عبور میکنند حرکت کند، چه میگفت؟! هر چقدر هم که کوخاوی بر تئوری مسلط باشد، در نظر وی، شهر فلسطینی محیطی برای زیستن نیست بلکه جامعهای استعماری است که برای آزادی مبارزه میکند و سیستم هندسی پیچیدهای است که نیاز به تفسیر بی پایان و تفسیر مجدد دارد تا مشکلی که ارائه میدهد را حل کند. او همیشه ادعا میکرد که خارج از چارچوب فکر میکند، اما با نزدیک شدن به دوران بازنشستگی خود، اکنون واضح است که او هرگز از محدودیت فکری خود فرار نکرده است.»
تبدیل نظارت به امر دوسویه، مراقبت
در سال ۲۰۲۰، ایال وایزمن سرپرست گروه معماری فارنزیک، به دلیل فعالیتهای مشکوک این گروه (به گفته دولت آمریکا) نتوانست ویزای ورود به آمریکا بگیرد تا در روز نوزدهم فوریه در افتتاحیه اولین نمایشگاه جهانی ارائه آثار پژوهشی معمارانۀ گروهش حضور پیدا کند. افسر سفارت آمریکا در لندن به او اطلاع داد که مجوز سفرش لغو شده است، چون «محاسبات الگوریتم» یک تهدید امنیتی را شناسایی کرده و اگر نام افرادی که در شبکه ارتباطی اوست بگوید شاید بازرسان امنیت داخلی بتوانند پروندهاش را سریعتر ارزیابی کنند.
همچنین از او خواست که اطلاعات بیشتری از جمله سوابق سفرهایش در پانزده سال گذشته بدهد و به ویژه اعلام کند چه کسی هزینه آن سفرها را پرداخت کرده است؟ وایزمن این اطلاعات را به مامور سفارت نداد و نتوانست ویزا بگیرد. او معتقد است کار در زمینه حقوق بشر به معنای تماس با جوامع آسیب پذیر، فعالان و کارشناسان و به دست آوردن اطلاعات حساس است، این شبکهها راه نجات هر کار تحقیقی هستند و نمیتوان و نباید شبکه ارتباطی خود را به خطر انداخت. ممکن است ویزای وایزمن بر اساس بند ۴ از ۲۱۲ a قوانین رد شدن ویزای آمریکا رد شده باشد، طبق این بند، متقاضی تهدیدی برای امنیت ملی امریکا محسوب میشود و احتمال دارد خطری در خاک آمریکا ایجاد کند!
قرار بود در نمایشگاه «درست به اندازه» (۱۲) چند پروژه تحقیقاتی از گروه معماری فارنزیک به نمایش گذاشته شود از جمله پژوهشی دربارۀ حمله هواپیماهای بدون سرنشین «سیا/CIA» در پاکستان است که توسط گزارشگر ویژه سازمان ملل در مجمع عمومی ارائه شد و تحقیقی در مورد بمباران گذرگاه رفح در غزه توسط ارتش اسرائیل که باعث تصمیم اخیر (سال ۲۰۲۰) دادگاه کیفری بین المللی مبنی بر آغاز تحقیقات درباره احتمال جنایات جنگی اسرائیل در فلسطین اشغالی شد. وایزمن در بیانیهای (۱۳) با عنوان «آلگوریتم مراقب توست/ The algorithm is watching you» برای افتتاحیه نمایشگاه، در اعتراض به این وضعیت، نوشت که رد شدن ویزای او، نمونهای از جنبههای انتقادی «منطق خودسرانه مرزها» است که اتفاقا، «معماری فارنزیک Forensic Architecture» در پی نمایش آن است. وایزمن متوجه شد در روند تحقیقاتش، افرادی که با او همکاری دارند و خود وی، زیر نظر سطوح بالاتری از نیروهای نظارتی و سازمانهای دولتی نیز قرار دارند، اما او و گروهش همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدهند، چون معتقدند: «با نشان دادن این واقعیت به مردم که میتوان با نگاهی جرمشناسانه به پدیدهها، وضعیت وقایع اتفاقافتاده را برعکس کنیم و توجه افکار عمومی را به موضعی علیه بازیگران رسمی صحنه معطوف کنیم، نیروهایی، چون پلیس، ارتش، سرویسهای مخفی، آژانسهای مرزی و … که هدفشان انحصار اطلاعات است.»
اگرچه با وجود دوربینها و در سالهای اخیر موبایلها، نظارت از انحصار نیروهای رسمی خارج شده و تبدیل به امری دوسویه شده است و چنان که وایزمن بارها گفته: «لازم است بدانید در این روند، افرادی که با ما همکاری دارند و خود ما، زیر نظر سطوح بالاتری از نیروهای نظارتی و سازمانهای دولتی نیز قرار میگیرند.»
یکی از مواردی که نشان میدهد اگر نام کسانی که به این روش نظارت و ثبت لحظات، نیروهای اشغالگر را تحت فشار میگذارند فاش شود، نظارت و مراقبت ابعاد وسیعتر آزار را در پی خواهد داشت ماجرای «عماد ابوشمسیه» در الخلیل است. در مارس ۲۰۱۶، عماد ابوشمسیه، فعال حقوق بشر ساکن الخلیل از تیراندازی به یک فلسطینی زخمی توسط سربازی اسرائیلی فیلمبرداری کرد. این ویدئو در فضای مجازی پخش شد و با اعتراضات مردمی، دادگاهی در الخلیل سرباز را محکوم به قتل غیرعمد کرد. فیلم ابوشمسیه او را به شخصیتی نفرتانگیز برای راستهای اسرائیلی تبدیل کرد، چون ماهیت جنایتکار اشغالگران را افشا کرده بود. او دهها تهدید به مرگ از سوی شهرکنشینان غاصب الخلیل و دیگر نقاط سرزمین اشغالی دریافت کرد، خانهاش تخریب شد و مدام مورد آزار و اذیت و فحاشی در خیابان و فضای مجازی اسرائیلی قرار گرفت و سرانجام فشارها بر خانوادۀ عماد آنقدر زیاد شد که پسر بزرگش از خانواده جدا شد و به شهری دیگر رفت. زندگی عماد از هم پاشید، اما او همچنان بر اهمیت مقاومت ساکت با ثبت لحظه به لحظه زندگی در الخلیل تاکید داشت و گروهی به نام مدافعان حقوق بشر فلسطین را تشکیل داد و شروع به آموزش گروهی از فعالان محلی کرد تا از دوربینهای فیلمبرداری برای مستند سازی موارد نقض حقوق بشر استفاده کنند. (۱۴)
اکنون نیز در وقایع دردناک غزه اگرچه موبایلها و دوربینهای ساکنان غزه دائما و لحظه به لحظه، جنایات اسرائیل را ثبت و به دنیا مخابره میکنند و صحنه به نفع مردم فلسطین تغییر پیدا کرده، اما همچنان شاهد ادامه اشغال، کشتار و حملات هستیم، ولی مهم آنست که این ثبتهای تاریخی همچنان سند جنایات رژیمی اشغالگر باقی خواهد ماند.
منبع: ایرنا