ترس به بیانی واحد ارزی تروریسم است. این واحد ارزی شکلهای مختلفی را به خود میگیرد؛ ترس از مرگ، ترس از فلج شدن، ترس از ناشناختهها و ... . مشهور است که «تئودور روزولت» رئیسجمهور آمریکا بعد از حمله دسامبر ۱۹۴۱ به «پرل هاربر» اعلان داشت اکنون آمریکاییها از هیچ چیز نمیترسند جز خود ترس. نادانستن و ناامنی عناصر اصلی ترس هستند و هر چه بیشتر در مورد یک رویداد تروریستی خاص بدانیم، احتمال ترس کمتر خواهد بود و احتمال دارد تا راهکار سازندهتری را بیابیم.
در مقابل، یک تروریست کارآمد میداند که چگونه اقدامات تروریستی خود را برنامهریزی کرده و تاثیرگذاری آن را به حداکثر برساند. برای مثال بنابر اعتقاد بسیاری از کارشناسان، حمله ۱۱ سپتامبر به مرکز تجارت جهانی نیویورک، یک عمل تروریستی بسیار کارآمد بود. نکته مهم این است که رویداد ۱۱ سپتامبر ترس بیشتری را پس از خود ایجاد کرد و نشان داد که جوامع در برابر حملاتی با این ماهیت آسیبپذیرند و شهروندان پس از این تجربه، ترسی هولناکتر از ترسهای پیشین را آزمودهاند.
از نگاه بسیاری، هیچ چیز ترسناکتر و هولناکتر از این نیست که هنگامی که شما بیرون میروید ممکن است با یک عامل بیماریزا (پاتوژن) خطرناک مواجه شوید که میتواند منتهی به یک بیماری خطرناک شده و نهایتا مرگ را به ارمغان آورد. با این حال و در ارتباط با موضوع تروریسم که از آن یاد شد باید گفت حداقل تا به امروز، عوامل بیوتروریسم تاثیر نسبتا اندکی در زندگی میلیاردها نفر داشتهاند. از نظر توان کشتار، تنها ۱۰ درصد از تمام مرگها ناشی از بیماریهای مسری بوده است؛ یا به صورت مستقیم یا به صورت غیرمستقیم. در جهان هشت میلیاردی با ۶ میلیارد نفر جمعیت که امید به زندگیشان ۶۰ سال برآورد میشود، نزدیک به ۱۰ میلیون تن سالانه بر اثر بیماریهای واگیر از بین میروند.
بر اساس آمارهای ارائه شده از سوی سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۱۵، حدود ۵۶.۴ میلیون نفر در سراسر دنیا جان باختند که ۵۴ درصد مربوط به ۱۰ عامل اصلی مرگ و میر بوده است. برخی از بیماریهای قلبی-عروقی صدرنشین این لیست معرفی شدند. ۹ عامل اول متعلق به مرگ بر اثر بیماریهای گوناگون بوده و عامل دهم به سوانح جادهای تعلق داشته است.
در حال حاضر سه عامل ایدز، سل و مالاریا به ترتیب سالانه ۳ میلیون، ۲ میلیون و ۱ میلیون نفر را به کام مرگ میکشانند. لازم به ذکر است هیچ یک از این عوامل، عامل بیوتروریسم محسوب نمیشوند و بزرگترین رویدادهای بیوتروریستی به صورتی قابل اثبات نتوانستهاند کشتاری چندهزار نفری به راه بیاندازند. یکی از عواملی که باعث میشود ایدز، سل و مالاریا عامل بیوتروریستی حساب نشوند این است که عملکردشان چندین ماه زمان میبرد و گاهی اوقات احساس شدن آن چند سال به طول میانجامد. پس این زمان است که یکی از عوامل مهم بیوتروریسم باید به شمار آورد.
بیشتربخوانید
مجادلات بر سر جهانیشدن و بیوتروریسم
با وجود آنچه بیان شد، احتمال یک حمله بیوتروریستی به صورت مستقیم به جهانی شدن، تروریسم و بیوتکنولوژی ارتباط دارد. در نتیجه این روابط، جهانی پیش روی ما قرار میگیرد که در آن تمام نشانهها چه به صورت مجزا و چه به صورت جمعی، به ظرفیت فزونی یافتهای اشاره دارند که تروریستها توانایی آن را کسب کردهاند تا به منظور پشتیبانی از اهداف خود تسلیحات بیولوژیکی تولید کرده و از آنها استفاده کنند.
بدون شک آثار و مباحث فراوانی که در باب این موضوعات مطرح شده در نهایت توافق جهانی اندکی را در باب آنچه در آینده پیش روی ما قرار میگیرد، به دست داده است. برخی جهانی شدن را غیرقابل اجتناب تلقی کرده و آن را مزیتی برای بشریت میدانند. برخی دیگر جهانی شدن یا حداقل بخشهایی از آن را پیشرانی منفی میدانند. طیفی دیگر بر این باورند که باید از جهانی شدن به عنوان یک برآیند جهانی احتمالی عقبنشینی و از این طریق معضلات ناشی از جهانِ جهانی شده را در کشورها، جوامع و فرهنگهای منزوی خویش، کنترل کنند.
بیوتکنولوژی غالبا به مثابه عاملی تلقی میشود که کیفیت زندگی را در جهان بهبود بخشیده است اما با همه این احوال معضلات و مشکلاتی را به وجود میآورد که کارشناسان بسیاری در باب آنها گزارش داده و نگرانیهای زیادی را ابراز کردهاند. متخصصان پزشکی از یک سو به دنبال پیشرفت بیوتکنولوژی هستند تا به بشریت خدمت کنند و از سوی دیگر کسانی بر این باورند که این پیشرفتها خطراتی را دوچندان میکند که باید کنترل شوند؛ تنش میان این دو گروه بسیار جدی و قابل توجه است. با این حال حتی کسانی که از تکثیر کنترل شدن این ظرفیتها حمایت و پشتیبانی میکنند، به همان اندازه، نگران چالشهای مرتبط با چنین موضعی هستند.
آینده برای حوزه پژوهشی که سالانه به میزان ۴۰۰ درصد افزایش ظرفیت پیدا میکند، به چه نحو خواهد بود؟ آیا این نرخ رشد ادامه خواهد داشت؟ آیا این سرعت افزایش خواهد یافت؟ در مورد حوزه جدیدی همچون نانوبیوتکنولوژی چه باید گفت؟
در پرداختن به بیوتروریسم، فقدان شفافیت مشابهی را نیز شاهد هستیم. بسیاری از نشانهها در کنار یکدیگر قرار میگیرند و این موضوع را به یکی از دشوارترین چالشهای امنیت ملی تبدیل میسازند که در حال حاضر بشریت با آن مواجه است. حتی درک پیشینه این موضوع نیز چالشبرانگیز است زیرا رویدادهای پیشین در این زمینه، نشانههای مشخص بسیار اندکی را به دست میدهند. همچنین در ارتباط با مسائل علمی، اختلافات گستردهای در ارتباط با احتمال یک حمله بیوتروریستی وجود دارد و برخی مدعی هستند که علم در این ماجرا مقولهای بیاهمیت است و دیگران مدعی هستند که بیش از حد برای عموم افراد پیچیده است مگر آنکه دانشمندان بسیار آموزشدیدهای با آن ارتباط پیدا کنند. در کل، هنگام بررسی این موضوع باید به سه دغدغه توجه کافی داشت.
دغدغههای سهگانه درباره بیوتروریسم
اولین دغدغه این است که ماهیت گزارشدهی در باب بیوتروریسم رسیدن به «حقیقت» را بسیار چالش برانگیز و دشوار میسازد. پس از حملات سیاه زخم (Amerithrax) که در سال ۲۰۰۱ و به دنبال حوادث ۱۱ سپتامبر به راه افتاد به نظر میرسید که دروازهها در این باره باز شده است؛ حجم انبوهی از مقالات و اطلاعات در مورد تسلیحات بیولوژیک و به طور خاص تروریسمِ مجهز به تسلیحات بیولوژیک، با سرعت بسیار زیادی منتشر شد. با این حال بخش اعظم این اطلاعات منعکسکننده گزارشدهی گردشی بوده است. این فرایند منجر به دسترسی به حجم انبوهی از اطلاعاتی میشود که مجددا گزارشدهی بیشتر را به دنبال دارد که همگی بر اساس اطلاعاتی متکی هستند که فقط از چند منبع معدود به دست آمدهاند. در برخی موارد، منابع به ارجاعاتی تأیید نشده اشاره میکنند.
دوم این که تکثیر و توسعه ظرفیتها و دانش فنی، بیوتروریسم را به بخش غیرقابل اجتناب از گستره امنیتی آینده تبدیل کرده است. ژورنالهای علمی، اطلاعات موجود در فضای وب و اطلاعات کلی قابل دسترسی از طریق منابع آموزشی تنها زیرمجموعهای از منابع احتمالی ممکن در ارتباط با موضوعات بیولوژیکی هستند که بخشی از آنها تروریستها را در توسعه ظرفیتهایی یاری میکنند که امکان انجام یک حمله از طریق سلاح بیولوژیکی را فراهم میآورند. اگر بخواهید بدانید که کدام ژن باعث میشود تا ویروس ابولا از سوی سیستم ایمنی بدن شناسایی شود، میتوانید از طریق یک مقاله موجود در فضای وب به این دانش دسترسی پیدا کنید. اگر بخواهید درک کنید که چگونه سیاه زخم را در محیط زیست پایدارتر سازید، بلاگهایی وجود دارند که به شما کمک خواهند کرد.
نکته سوم اینکه حتی با وجود تمام ظرفیت موجود برای تکثیر و توسعه ظرفیتهای تسلیحات بیولوژیکی، در میان کارشناسان اختلاف وجود دارد؛ برخی بر این باورند که حمله گسترده بیوتروریستی حتمی و قریبالوقوع است و دیگران معتقدند که در مورد این تهدید اغراق شده و بودجههای فراوان و کلانی که به دفاع بیولوژیکی اختصاص یافته باعث شده تا این منابع از مسائل اصلی بهداشت عمومی، که بسیار بدان نیازمندند، دور شود. حتی رسیدن به توافق در باب اینکه یک تروریست میتواند به راحتی سلاح بیولوژیکی تولید کرده و مورد استفاده قرار دهد، همچنان یک مبحث بسیار شدید و ناتمام است. چگونه ایدهها در مورد یک چنین موضوع فنی میتواند تا این حد اختلاف داشته باشد؟ به کدام گروه میتوان اعتماد کرد؟ و چه خواهد شد اگر به گزاره نادرستی اعتماد کرده باشیم؟
در چنین فضای پیچیده و متلاطمی باید ارتباط میان جهانی شدن، تروریسم و بیوتکنولوژی را بررسی کرد تا درک و فهمی نسبی از احتمال حمله بیوتروریستی به دست آوریم. ما همچنین خواهان فهم مولفههایی هستیم که بر اساس آنها وقوع یک حمله بیوتروریستی به واقعیت تبدیل میشود. بنابراین باید به چهار پرسش اساسی پاسخ داده شود:
۱. آیا توسعه و ترقی بیوتکنولوژی باعث میشود تا سلاح بیولوژیکی در آینده نزدیک به دست تروریستها نیز بیافتد؟
۲. آیا تروریستها نشان دادهاند که قصد تحصیل، تسلیحاتیسازی و استفاده از تسلیحات بیولوژیکی را دارند؟
۳. آیا رژیم معاهدات و پیمانهای بینالمللی برای بازدارندگی، دلسرد کردن و ترساندن تروریستها کافی هستند تا این افراد به سمت کسب ظرفیتهای تسلیحات بیولوژیکی حرکت نکنند؟
۴. چه سطحی از ظرفیتها لازم است تا مانع تکثیر تسلیحات بیولوژیکی تروریستها و حملاتشان شود و حفاظت و صیانت لازم را فراهم آورد؟
اما و اگرهای کاربرد زیستفناوریها در عملیات تروریستی
حمله راجنیشیز (Rajneeshees) در سال ۱۹۸۴ در اورگان ایالات متحده تقریبا ۷۵۰ نفر را بیمار کرد و البته هیچ کشتهای برجای نگذاشت و حادثه یازده سپتامبر بیش از ۳ هزار نفر را کشت و هزاران نفر را زخمی کرد. اگر در حمله راجینشیز، طرفداران «اشو» رهبر فرقه «راجنیش» از ویروس ابولای خشک شده و اسپری شده در رستورانها استفاده کرده و همان ۷۵۰ نفر آلوده شده بودند، نزدیک به ۹۰ درصد تلفات ابتدایی به بار میآمد و احتمالا تلفات ثانویه اعضای خانواده و کادر درمانی که برای نجات قربانیان میکوشیدند به این تعداد اضافه میشد و به هزار نفر میرسید. این رقم به علاوه ماهیت هولناک این بیماری بدون شک آن را وارد دسته عملیات تروریستی بزرگ مقیاس میکرد تا سالهای سال موضوع بحث و بررسی شود.
چند سال بعد، حملات سیاه زخم آمریکا تاثیر قابل توجهی بر ادبیات بیوتروریسم داشت به ویژه بر سیاستگذاری و تامین بودجه برای دفاع بیولوژیکی و از این رو آن را باید آن یک حمله بزرگ مقیاس تلقی داشت.
برخی بر این باورند که هر مرگی مرتبط با بیوتروریسم، غیرقابل قبول است. نظر مقابل هم این است که تعداد مرگهای ناشی از سوءقصدهای زیستی تا به امروز به قدری کم بوده است که میتوان از آن چشمپوشی کرد.
با این حال نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی کرد که تسلیحات بیولوژیکی حتی در سطح تولید آشپزخانهای و در قالب شیطنتهای کودکانه در زمره ابزارهایی قرار میگیرند که کاربردشان میتواند ترس، خشم و واکنشهایی نامتناسب با پیامدهای این حملات را به همراه خواهد داشت مانند ماجرای «هیستری جمعی» در جریان مسمومیت مدارس که پارسال در کشور ما بسیار خبرساز شد.
منبع: ایرنا