قصه یک نیرو و جادوی بزرگ و یک سرگرمی عالمانه است که فراتر از صفحات کتاب عمل می‌کند و سفری پر از تجربه‌های ناشناخته برای آموختن مفاهیم مهم است.

وقتی ستاره‌ها در پرده خاکستری شب فرو می‌روند، قصه به یک جاده ناشناخته تبدیل می‌شود و به سوی کودکان دنیایی جدیدی را باز می‌کند.

کودک در آغاز قصه، تنها به صدای قلم لغزیده قصه گو گوش می‌دهد، سپس به سفری خیالی در دنیایی پر از شخصیت‌ها و رنگ‌ها سفر می‌کند.

قصه‌گویی برای کودکان اهمیت بسیاری دارد. آن‌ها در این داستان‌های بی‌پایان، تخیل می‌آموزند. در واقع قصه به کودکان اجازه می‌دهد که جهان غیر ممکن را تجربه کنند.

جادوی کلام در قصه گویی فراتر از صفحات کتاب است، قصه‌ها یک سرگرمی عالمانه هستند؛ آن‌ها در اصل حاملان پیام‌های مهم از جمله ارزش‌های انسانی و مفاهیم اخلاقی هستند.

قصه‌گویی نه یک ابزار بلکه یک نیروی بزرگی است که با آن می‌توان کودکان را به سوی رویا‌ها و خلاقیت هدایت کرد. اگرچه اندک، اما جشنواره‌های قصه گویی توسط نهاد‌های مختلف در سراسر کشور برگزار می‌شود.

بیست‌وپنجمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون پرورش فکری به میزبانی شهر یزد با حضور قصه‌گویانی از ایران و کشور‌های دیگر از ۲۷ تا ۳۰ آذر برگزار می‌شود.

به همین بهانه با فرحناز علیزاده مدیر مؤسسه قصه‌های کهن به گفتگو نشسته ایم که در ادامه می‌خوانید.

ادبیات و قصه چه نقشی در زندگی انسان‌ها دارد و جایگاه ادبیات در زندگی کنونی کجاست؟

ادبیات نقش مهمی در زندگی ما دارد ما با ادبیات از گذشته مطلع می‌شویم و نسبت به آینده امید پیدا می‌کنیم، با ادبیات تعداد واژه‌های ذهنی افزایش می‌یابد در نتیجه می‌توانیم از جملات در موقعیت‌های زمانی و مکانی مناسب استفاده کنیم و به خوبی گفتگو و ارتباط برقرار کنیم. ادبیات به ما اندیشه، تحلیل و گفتگو را می‌آموزد ادبیات به ما یاد می‌دهد که مسائل را ساده قبول نکنیم.

حرف زدن بسیار با گفتگو تفاوت دارد، گفتگو یک رابطه دو طرفه است و پشت آن تفکر قرار دارد یعنی ما نسبت به کلماتی که انتخاب کردیم آگاهی داریم. گفتگو برای جامعه ما خیلی حیاتی است ما باید در جامعه با هم گفتگو کنیم و تعامل برقرار کنیم.

اهمیت قصه شنیدن در چیست؟

در ادبیات عنصر خیلی مؤثری به نام قصه وجود دارد، داستان و قصه هم با هم متفاوت هستند.

کتاب داستان معمولاً دارای تصویر است، اما در زمان قصه شنیدن نه تنها کلمات را تصور می‌کنیم بلکه موقعیت و مکان را به خوبی صحنه سازی می‌کنیم.

افراد بر اساس شنیدن کلمات در قصه‌ها تصویرسازی می‌کنند و تفاوت‌های که در نقشه ذهنی، تصور و قوه تخیل وجود دارد باعث می‌شود هر کس تصور خود را از قصه داشته باشد، زیبایی قصه نیز به همین دلیل است که در دید افراد متفاوت است، حتی تصاویر ذهنی افراد در مواجه با یک قصه نیز با هم تفاوت دارد و اینجاست که خلاقیت خلق می‌شود.

قصه هیچ وقت قدیمی نمی‌شود افراد نسبت به هر قصه در زمان و مکان مختلف یک برداشت و تخیل منحصربفرد دارند به عنوان مثال تصویر سازی ذهنی یک قصه در سه سالگی و در ۵ سالگی متفاوت خواهد بود.

تصویر ذهنی قصه‌ها علاوه بر خلاقیت چه تأثیر دیگری در زندگی دارد؟

قصه‌ها باعث ایجاد امید می‌شوند، همیشه در مواجهه با قصه این تصور را داریم که می‌توانیم آن را تغییر دهیم آدم‌ها وقتی قصه‌های زیادی را بشنوند امید دارند که می‌توانند انتهای آن قصه‌ها را تغییر دهند.

در قصه عمو نوروز و خاله پیرزن از بچگی برای ما تعریف کردند که خاله پیرزن خانه را تمیز می‌کند و منتظر عمو نوروز می‌شود و دقیقاً به خاطر خستگی به خواب می‌رود نوروز را نمی‌بیند و عمو نوروز می‌آید و می‌رود، این قصه سال‌ها در نوروز تکرار می‌شود.

سال‌ها با خود تکرار می‌کنیم که ممکن است قصه این دفعه این باشد که خاله پیرزن بیدار باشد، عمو نوروز را ببیند و اگر این اتفاق بیفتد چه می‌شود با اینکه این قصه یک قصه تخیلی است و من هم یک بزرگسال هستم و تفاوت میان تخیل و واقعیت را میدان، اما شنیدن این در من امیدی ایجاد کرده که ممکن است در انتهای داستان تغییر ایجاد شود و اگر انتهای داستان تغییر کن چه اتفاقی می‌افتد و اگر عمو نوروز و خاله پیرزن یکدیگر را می‌دیدند چه اتفاقی برای بهار و نوروز می‌افتاد.

ما در قصه‌ها به دنبال این هستیم که بتوانیم تغییر ایجاد کنیم و پایان خوشی به وجود بیاوریم اگرچه بعضی قصه‌ها غمگین هستند، اما کسی که با قصه بزرگ شده باشد می‌داند که می‌تواند جریان زندگی را به سمت خوبی هدایت کند و امید به تغییر دارد، چون قصه رؤیا ایجاد می‌کند وقتی انسان رؤیا پردازی باشیم و دنبال تحقق آن برویم یعنی امیدوار هستیم.

اگر چه مشکلات اقتصادی وجود دارد و مردم با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند، اما اگر رویا‌ها را از آدم‌ها بگیریم امید نابود می‌شود و اگر امید نابود شود تلاش کوشش هم از بین می‌رود. حال می‌بینید که قصه چه تأثیری در آینده دارد چطور زندگی را فرحبخش می‌کند و این‌ها همه از تأثیرات روانی قصه است.

آیا استفاده از قصه‌ها به عنوان ابزار آموزشی صحیح است؟

کودکان باید از قصه لذت ببرند ما به دنبال آموزش نیستیم قصه برای آموزش نیست قصه برای ایجاد یک دنیایی به سفر و تجربه است.

به عنوان مثال گاهی بدون اینکه یک کودک آموزش دیده باشد در موقعیت مکانی و زمانی کار درستی را انجام می‌دهد و موجب حیرت والدین خود می‌شود، این به این معناست که کودک در قصه زندگی می‌کند و زندگی را با قصه تجربه می‌کند و این قصه در ناخودآگاه آن‌ها وارد می‌شود و دقیقاً در زمانی که با یک مسئله مشابه به آن مواجه شود، می‌داند که چه کاری انجام دهد.

زیرا ما نمی‌توانیم همه چیز را به کودکان آموزش دهیم؛ و همیشه همراهشان باشیم.

چطور کودک کتاب خوان شود؟ چطور می‌توانیم کودکان را به کتاب علاقمند کنیم؟

وقتی کودکان از قصه لذت ببرند و خودشان را به جای شخصیت اصلی آن قصه همزاد پنداری کنند می‌توانند زندگی را از طریق قصه‌ها یاد بگیرند آن‌ها کم کم به کتاب علاقمند می‌شوند و تبعشان در انتخاب کتاب بالا برود. به همین جهت ما نباید نگران باشیم که بچه‌هایمان کتاب‌های نامناسب بخواند بچه‌ای که کتاب خوان شود و با قصه آشنا شود، سلیقه پیدا می‌کند و خودش می‌فهمد که چه کتابی را باید بخواند.

کودک از طریق قصه‌ها و داستان‌ها و کتاب‌ها می‌تواند با زندگی در سایر نقاط جهان آشنا شود زندگی که شاید ما نتوانیم برای بچه‌هایمان فراهم کنیم.

قصه فقط برای کودکان است؟

قصه فراتر از ایجاد تخیل و آموزش است، قصه فقط برای کودکان نیست قصه برای همه آدم هاست. انسان‌ها در موقعیت‌های زمانی و مکانی مختلف می‌توانند قصه‌گو باشند به عنوان مثال وصف یک اتفاق روزمره یک قصه است که اگر این قصه با بیان خوب همراه شود توان برانگیختن اشتیاق شنونده را دارد.

زندگی ما قصه است، می‌توانم فراتر بگویم ما در قصه‌ها زندگی می‌کنیم افرادی که در زندگی دارای بیان خوبی و نکته سنج هستند با یک سخن می‌توانند دیگران را آرام کنند قصه گو‌های خوبی هستند همه می‌توانند این فن را داشته باشند، اما اینطور نیست که همه قصه گو به دنیا بیاید، قصه گو شدن به نوع پرورش کودک وابسته است.

همه ما به قصه احتیاج داریم انجمن‌های قصه‌گویی باید فعال‌تر باشند چراکه بزرگسالان فکر نمی‌کنند که به شنیدن قصه نیاز دارند گاهی اوقات ما باید با قصه‌های قدیمی ارتباط برقرار کنیم به عنوان مثال در قصه بیژن و منیژه آنجا که منیژه بیژن را صدا می‌کند گریه کنیم، آنجا که همه می‌فهمند گرد آفرید یک سپاه را هدایت می‌کرد احساس افتخار کنیم، جایی که شخصیت داستان عاشق می‌شود با آن عاشق شویم و عشق را تجربه کنیم.

چه قصه‌های برای کودکان مناسب است آیا باید قصه‌ها را سانسور کرد؟

زندگی پر از ترس، خشم، عصبانیت، گریه، خنده و شادی است ما نباید بخشی از این زندگی را برای آن‌ها حذف کنیم نگوییم که کودکان فقط باید قصه‌های امید بخش گوش دهند.

کودکان در قصه‌ها می‌توانند ترس، خشم و غصه را تجربه کنند قبل از اینکه در زندگی با آن روبرو شوند. ما با استفاده از قصه، غصه از دست دادن عزیزی را برای کودک تسکین دهیم.

به عنوان مثال قصه «گلین خانم» که مجموعه قصه‌های کوچه بازاری است و در آن پر از مثل، متل و کلمات قصار و حتی ناسزاست، اما نباید کودکان را از آن بی بهره گذاشت باید آن‌ها را بازآفرینی کرد تا کودکان از آن‌ها بهره‌مند شوند.

کودک باید با گذشته ارتباط برقرار کند نه اینکه بین کودک و گذشته گسست ایجاد شود درست است که زندگی با سرعت در جریان است، اما گسست از گذشته اصلاً خوب نیست.

بعضی والدین گمان می‌کنند کودکان با شنیدن داستان‌های غمگین دچار چالش می‌شوند، اما باید به کودک وقت داد تا با چالش‌های ذهنی خود روبرو شود و آن را حل کند کودکان مهارت حل کردن چالش‌ها را دارند والدین بعد از مدتی می‌بینند که کودک بسیار خلاقانه چالش‌های ذهنی خود را حل کرده است، ممکن است والدین در زمان به وجود آمدن چالش یک کودک با قصه دخالت کنند و از دید بزرگسالانه خود سعی در حل چالش‌ها بکنند، اما آن‌ها با دید بزرگسالانه مسئله را بغرنج می‌کنند.

باید گفت قصه ابزار نیست که یک جایی از آن استفاده کنیم و یک جایی استفاده نکنیم قصه زندگی است و قصه امکان تجربه‌های مختلف را به کودک می‌دهد تا در آینده در مکان و زمان‌های مشابه بتواند چالش‌های ذهنی خود را حل کند.

برای تأثیرگذاری بیشتر یک قصه چه باید کرد؟

المان اصلی قصه شنیدن است ما در اثر شنیدن به تصور ذهنی دست می‌یابیم، قصه باید شنیده شود و گوینده هم باید بتواند شنونده را جلب کند.

تأثیر یک قصه این است که قصه گو مقابل شنونده ایستاده باشد و با کلام و حالات صورت خود بتواند شنونده را جذب کند، چون هیچ المان دیگری به کمک قصه گو نمی‌آید و این تاثیرجادویی قصه است.

قصه رکن اساسی فیلم‌ها، تئاتر‌ها و همه امور هنری است به عنوان مثال وقتی در پایان یک تئاتر می‌خواهی از آن تعریف کنی می‌گویی قصه آن خوب یا بد بود.

یک سمفونی را وقتی گوش می‌دهی اگر قصه قبل آن را شنیده باشی بهتر با آن ارتباط برقرار می‌کنی می‌بینی که آن سمفونی در حال تعریف یک جریان است همه هنر‌ها یک قصه در پشت خود دارند، یک اثر نقاشی یا معماری تئاتر فیلم یا کتاب همه دارای قصه هستند.

همانطور که کودکان ما و نوجوانان ما به دلیل سرعت اطلاعات تغییر کرده‌اند نویسنده‌ها هم باید خود را با این موضوع تطابق دهند، اما این به معنی گسست با گذشته نیست به عنوان مثال من باید به عنوان یک نویسنده در خصوص شاهنامه بازآفرینی داشته باشم تا برای کودکان و نوجوانان قابل فهم باشد به عنوان مثال زدن رخش در شاهنامه برای کودکان امروز قابل فهم نیست و اگر کودکان آن را بشنوند ا از آن حیوان آزاری متصور می‌شوند.

برای رفع گسست بین نسل آینده و قصه‌های کهن چه باید کرد؟

برای رفع گسست بین کودکان نسل امروز و آینده با قصه‌های کهن باید به بازآفرینی آن‌ها پرداخت.

به عنوان مثال قصه «ماه پیشونی» در گذشته برای کودکان ایجاد امید می‌کرد، اما برای کودکان الان کمی غریب است ما باید قصه‌ها را متناسب با نیاز کودکان بازآفرینی کنیم گاهی کودکان نیاز به آشنایی با مفهوم همدلی یا ارتباط با انسان‌های دیگر دارند. ما می‌توانیم با باز آفرینی قصه‌ها در نهادینه شدن یک صفت در کودک کمک کنیم.

نویسنده اگر بخواهد یک قصه را بازآفرینی بکند باید تمام زندگی خود را روی این موضوع متمرکز کند.

قصه‌ها برای بازآفرینی و تأثیر طولانی مدت نیازمند سرمایه هستند به عنوان مثال در مراسم تولد کودک ایرانی از «تم فروزن» یا سایر انیمیشن‌های «والت دیزنی» استفاده می‌شود

چرا که از لباس تا قاشق چنگال‌های کیک آن در بازار مهیاست، حال ما انتظار داشته باشیم کودک قصه ماه پیشانی را در ذهن خود به جای آن‌ها نگاه دارد این خواسته بیجایی است چراکه حتی عروسک یا انیمیشنی از این قصه وجود ندارد که کودک با آن آشنا شود.

نویسنده نیاز به حمایت دارد تا بتواند قصه‌ها را بازآفرینی کند، ناشران و انیمیشن سازان و عروسک سازان می‌توانند در این بازآفرینی سهیم باشد تا علاوه بر ایجاد بازار خوب کار فرهنگی هم انجام شده باشد.

برای جدی گرفته شدن اهمیت قصه و قصه گویی چه باید کرد؟

بچه‌های این نسل به خوبی می‌توانند کتابخوان شوند، اما والدین حتی حوصله قصه گفتن برای بچه‌ها را ندارند و حتی نمی‌توانند برای کودک کتاب بخوانند.

بگذاریم قصه گویی در کل کشور گسترش پیدا کند و منحصر به یک نهاد نباشد.

آموزش و پرورش مهمترین نهاد است طبق این سیستم آموزشی ما فقط یاد می‌گیریم درس بخوانیم چرا که درس خواندن را ابزار پیشرفت میدانیم و این درس خواندن هم بر اساس حافظه است، اما شنیدن عنصر مهمی در زندگی است با شنیدن می‌توان خوب یاد گرفت، شنیدن انسان را به فکر کردن وادار می‌کند.

قصه‌گویی جدی گرفته نمی‌شود و مردم به راحتی از کنار آن عبور می‌کنند در صورتی که قصه گویی همان آموزش زندگی است من می‌توانم قصه بگویم یعنی می‌توانم مذاکره کنم و دیگری را تغییر دهم و یا نکته‌ای را در ذهن دیگری جا بیندازم.

منبع: مهر

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.