در روزهای پیشروی، خاطره فرهنگسوزی رضاخان در قالب رویداد کشف حجاب بار دیگر تداعی میشود. به همین مناسبت و در مقال پی آمده، مخالفت عملی مردم خطه آذربایجان با این فرآیند با اتکا به اسناد مورد بازخوانی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
کشف حجاب رضاخانی، واکنشها و پیامدها
رضاخان پس از تحکیم کامل قدرت سیاسی خویش، به اقداماتی دست زد که نشانه علاقه شدید وی به برساختن نظامی جدید به دور از حضور مذهب، اقشار مذهبی و به ویژه علمای دین باشد. تغییر لباس کم و بیش به منزله تغییر هویت ملی و مذهبی محسوب میشد و حملهکردن دولتهای تحت امر وی به کلاه و قبا نیز میتواند در راستای نیل به همین هدف تفسیر شود. در دوران مشروطه و به رغم کوشش عدهای از کشف حجاب استقبال چندانی نشد.
این امر در دوره رضاخان به صورت رسمی به اجرا درآمد و در فرهنگ و شرایط زیستی ایرانیان پیامدهایی مهم بر جای نهاد. واکنشها به این واقعه اگر چه سازمان یافته نبود و به جنبش و قیامی عمومی و گسترده تبدیل نشد، اما باعث شد تا اجرای این دستور به صورت کند دنبال و بعد از خروج رضاخان از ایران ملغی اعلام شود.
«مجتهد تبریز»، رویاروی هویتزدایی
اولین تلاشهای مردم و علمای آذربایجان علیه حکومت رضاخان به رهبری آیتالله میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی، در ماجرای حرم حضرت معصومه (س) در قم به سال ۱۳۰۶ صورت گرفت. زمانی که همسر رضاخان در آستانه مقدسه، حجاب از سر برگرفته بود و آیتالله حاج شیخ محمدتقی بافقی او را از این عمل منع کرد. در این واقعه رضاخان شخصاً به قم رفت و دستور دستگیری و زندانی کردن وی را صادر کرد. پس از این رویداد، میرزا صادق آقا با حضور در صحنه مبارزه، تلاش زیادی برای آزادی وی به عمل آورد، ولی اقدامات وی نتیجه بخش نبود.
حرکت بعدی در زمستان همان سال، برای همراهی با اقدام آیتالله حاجآقا نورالله اصفهانی صورت گرفت. علمای تبریز قصد داشتند تا به قم مهاجرت کنند، اما دوری مسافت سبب شد تا آنان - که میرزا صادق آقا سرشناسترین ایشان بود- به موقع نرسند. ایشان پس از شهادت حاج آقا نورالله اصفهانی به قم رسیدند و پس از شرکت در مراسم ترحیم آن روحانی مجاهد به تبریز بازگشتند. این تلاشها را میتوان مقدمه قیام عمومی سال ۱۳۰۷ شمسی دانست که منجر به سرکوب شدید آن و تبعید برخی از علمای سرشناس شد.
ماجرای دیگری که در این میان روی داد، این بود که محمدحسن آیرم از فرماندهان ارتش در تبریز در ماه محرم با برخی زنان بدنام به عیش و نوش پرداخته بود! انتشار این خبر در میان علما و مردم مذهبی و غیور این شهر با واکنش شدید روبهرو شد. آیتالله سیدابوالحسن انگجی از علمای مشهور و مورد احترام تبریز در دیدار با امیر احمدی ـ نخستین سپهبد در ایران ـ به این اقدام شدیداً اعتراض کرد. امیر احمدی در خاطراتش از قول مرحوم انگجی مینویسد: «نمیتوانم ببینم که یک فرمانده لشکر و یک حاکم که حافظ ناموس و حیثیت عمومی هستند، شراب خواری کند و شیشههای خالی مشروب را در استخر بیندازد و برای تفریح هدف گلوله قرار دهد.» (۱)
قیام تبریز در برابر لباس متحدالشکل
اندکی بعد رضاخان برای آنکه با واکنشی مشابه با آنچه بر سر امان اللهخان در افغانستان آمده بود مواجه نشود، تغییر لباس را از مردان شروع کرد و پوشیدن لباسهای مدل غربی و استفاده از کلاه پهلوی را برای مردان بزرگسال به جز روحانیون اجباری کرد. اعلام موضوع تغییر لباس و خدمت نظام وظیفه، موجب گسترش اجتماعات اعتراضآمیز در تبریز شد. رهبری این اعتراضات را دو تن از علمای شهر، یعنی آیتالله میرزاصادق آقا و آیتالله سیدابوالحسن انگجی بر عهده داشتند.
با تجمع مردم در بیوت علما به ویژه منزل آیتالله انگجی و آیتالله میرزا باقر قاضی طباطبایی (پدر شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی)، اوضاع شهر بحرانی شد، ولی با اعزام نیروی کمکی از مرکز قیام سرکوب و رهبران آن دستگیر شدند. آن دو را ابتدا به کردستان و سپس به قم تبعید کردند. آیتالله انگجی پس از پایان دوران تبعید به تبریز بازگشت، ولی آیتالله میرزا صادق آقا در قم ماندگار شد و در سال ۱۳۱۱ شمسی در همان شهر درگذشت.
رضاخان در سفر به تبریز در ملاقات با علمایی مانند آیات سیدابوالحسن انگجی، حاج میرزا خلیل مجتهد و حاج میرزا باقر قاضی طباطبایی با ابراز خرسندی از سرکوب قیام علما و ایضا شماتت آنان ضمن صدور دستوراتی حکومتی برای سرکوب شدید و خشونت بار این قیام، سعی داشت تا موجب تضعیف قدرت و موقعیت علما در آذربایجان شود و بستر را برای طرحهای ضد اسلامی خویش به ویژه در مورد کشف حجاب آمادهتر کند.
سفر به تبریز، سفر به ترکیه و یک تصمیم ضدفرهنگی
با سفر رضاخان به ترکیه در سال ۱۳۱۳، در وی دیدگاههای نوینی در امر دولتسازی پدید آمد. نامبرده در روز ۱۱ خرداد ۱۳۱۳ شمسی وارد تبریز شد و پس از بازدید از نمایشگاه کالاهای آذربایجان، در روز شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ شمسی و با اتومبیل عازم ترکیه گشت. سفر به این کشور، تأثیر عمیقی بر روحیات وی داشت. قزاق به ویژه در فقره بیحجابی زنان، بیش از سایر مسائل تحت تأثیر قرار گرفته بود. مستشارالدوله سفیر ایران در ترکیه میگوید، اولین اظهارات رضاخان که حاکی از تأثیرپذیری وی در زمینه مشاهداتش از زنان ترکیه بود، در عمارت حزب خلق ترکیه، خطاب به وی بر زبان رانده شد.
مستشارالدوله خاطره خود در این زمینه را برای سناتور صدیق اعلم چنین نقل کرده است: «شبی پس از پایان ضیافتی رسمی و باشکوه، وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق - که محل اقامت او در آنکارا بود- مراجعت کرد تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانه ملت قدم میزد و فکر میکرد و گاهگاه بلند میگفت عجب! عجب! وقتی چشمان شاه متوجه من شد که در گوشه تالار ایستاده بودم، فرمود صادق من تصور نمیکردم ترکها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا میبینیم که ما خیلی عقب هستیم، مخصوصاً در قسمت تربیت دختران و بانوان.
من در جواب رضا شاه عرض کردم قربان، در سایه اعلیحضرت همایونی ترقیات عظیم نصیب ملت ایران شده است. رضاشاه جواب داد معذلک هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم مخصوصاً زنان اقدام کنیم.» (۲)
همزمان با آغاز زمزمهها برای اجرای کشف حجاب، علیاصغر حکمت وزیر فرهنگ وقت در سفری به تبریز علاوه بر ساماندهی امور فرهنگی و بازرسی از مدارس درصدد تهیه مقدمات کشف حجاب برآمد. وی در مورد چگونگی اجرای اوامر مرکز، خطاب به دست اندرکاران امور فرهنگی در منطقه دستوراتی صادر کرد. از سوی دیگر فهیمی استاندار وقت آذربایجان در سفر به تهران دستور اجرای کشف حجاب را از رضاخان گرفت و در بازگشت، سعی زیادی برای اجرایی کردن آن به خرج داد. میرزا محمد ثقـهالاسلام در اینباره مینویسد: «از قرار معلوم دولت بر این صدد آمده بود که برای کشف حجاب و ترقی زمره نسوان تصمیمی اتخاذ کند.
آقای فهیمالملک به تهران تشریف بردند و برگشتند و روزی طرف غروب، بیخبر به منزل دعاگو تشریف آوردند و اظهار فرمودند که به تهران رفته بودم و شرفیاب حضور اعلی حضرت همایونی شدم. برای ترقی نسوان فرمایشاتی فرمودند که طایفه نسوان خوب است با مردان و رجال همکاری و مثل اروپاییها معاشرت و رفتار کنند و از مردان تحاشی نکنند و بنده عرض کردم هر آنچه رأی مبارکشان تصویب نماید، البته صلاح دولت و ملت تصور کرده عین آن صواب خواهد بود.» (۳)
بیاعتنایی مردم و حتی دولتیان آذربایجان به طرح و مراسم کشف حجاب
کارگزاران حکومت رضاخان در مناطق مختلف کشور از ابتدای اجرای طرح کشف حجاب زنان انتظار داشتند تا قشر کارمند در ترویج و تقویت آن نقش مؤثری داشته باشد. به گونهای که هم به عنوان نخستین پذیرندگان منع حجاب عمل و هم بهعنوان گروه مرجعی رفتار کنند که دیگر اقشار مردم در رفتار و اعمال خود آنها را الگوی خود قرار دهند. این موضوع در مناطق قومنشینی، چون آذربایجان بیشتر صدق میکرد. چه اینکه حکومت انتظار داشت تا قشر کارمند و مأموران دولتی شاغل در آذربایجان با انگیزه و توان بیشتری به مشارکت در رفع حجاب و نیز ترویج آن در میان مردم اقدام کند.
از این رو وزارت داخله به استانداری آذربایجان حکم میکند: «فوراً دستورات اکید را به بخشداریها صادر و به آنها اعلام کنید که مسامحه و کوتاهی در این کار مستوجب مسئولیت و تعقیب سخت خواهد بود.» همین موضوع هم باعث شد تا دولت نسبت به این امر موضع جدیتری اتخاذ کند. هم از این روی بود که با صدور بخشنامهای که مخاطبانش استاندار، بخشداران و فرمانداران آذربایجان بودند، مأمور شدند تا به کارکنان تحت امر خود دستور مؤکد دهند تا حضور در جشن کشف حجاب را جزو وظایف حتمی خود بدانند و به اتفاق زنان خود در آنها حاضر شوند، اما گذشت زمان نشان داد که برخلاف انتظار دولت، کارمندان و مأموران دولتی آذربایجان نه تنها استقبال چندانی از کشف حجاب نکردند که پس از گذشت دو سال از اجرای این دستورالعمل، در برابر آن مقاومت نیز داشتند.
چنانکه در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۱۶، والی وقت آذربایجان شرقی طبق گزارش محرمانهای به ریاست وزرای دولت اطلاع میدهد مأموران دولتی در تبریز و دیگر نقاط آذربایجان، آنگونه که باید اهمیتی به موضوع رفع حجاب نمیدهند. برای مثال در جشن ۱۷دی که به کشف حجاب اختصاص دارد، به اذعان عالیترین مقام دولت در آذربایجان با وجود دعوت اداره معارف و تأکیدات استانداری، باز بیشتر رؤسای ادارات دولتی به عذرهای غیرموجه حاضر نمیشوند یا در صورت حضور بهصورت انفرادی و بدون همراهی همسرانشان حاضر میشوند و در بسیاری از شهرها بهطوری که گزارشهای محرمانه رسیده است، همین وضعیت بوده است.
بدیهی است وقتی مردم عادی منطقه، تجار و اصناف و دیگر اقشار جامعه این رفتار را از قشر فرهنگی و رؤسای ادارات دولتی ببینند، آنها هم سست میشوند و اگر یکبار حاضر شوند، در دفعات دیگر شانه خالی میکنند. هر چند که در محافل و مجالس مربوط به رفع حجاب، برنامههای متنوعی همچون سخنرانی، نمایشهای اخلاقی، موسیقی و... گنجانده میشود، هرقدر هم که استانداری آنها را برای مشارکت فعال در برنامهها دلالت میدهد و بر ضرورت حضور آنها تأکید میکند، مفید واقع نمیشود.
در گزارشی که رئیس پست و تلگراف و تلفن وقت مراغه، به وزارت متبوعه خود ارسال کرده است، به حضور نداشتن زنان بیشتر رؤسای ادارات و انجمن این شهر، در جشنهای ۱۷ دی و برنامههای مربوط به نهضت بانوان تصریح کرده است: «در جشنهایی که دعوت به اتفاق خانمهاست، غیر از معدودی از رؤسای ادارات حاضر نمیشوند. حتی اعضای انجمن شهرداری در دعوت دیگران که سهل است، در جشن خود شهرداری حاضر نمیشوند.» یا خودداری خانم رئیس فرهنگ و نیز رئیس مدرسه نسوان خوی از حضور در مراسم جشن کشف حجاب که در این شهر برگزار شده است از جمله نکاتی است که در گزارشها دیده میشود. یا در گزارش ارسالی از مراغه و نیز گزارش کفیل ستاد ارتش به وزارت داخله از هریس نیز همین موضوع تکرار شده است؛ اسناد در این باره فراوان است.
سرباززدن آذریان از تن دادن به کشف حجاب در آیینه اسناد
واقعیت این است که اقدام حکومت رضاخان در منع حجاب مردم شهرها و روستاهای مختلف آذربایجان، تحت تأثیر مؤلفههای گوناگون توفیق چندانی نداشت. گواه آن نیز گزارش کاظمی استاندار وقت به رئیس الوزرا دو سال پس از اجرای این قانون است: «همانگونه که در گزارش چندماه قبل هم اعلام کردهام، در شهرها، قصبات و قرای آذربایجان، نهضت نسوان به خوبی پیشرفت نکرده است و درخواست میکند که به مأموران شهربانی و امنیه، دستورهای مؤکدی صادر شود. در پی آن وزارت داخله به استانداری استان سوم هشدار میدهد که رفع حجاب و نهضت بانوان در شهرستانهای این استان پیشرفتی نکرده و در دهستانهای آن، زنان با چهارقد و چاقچور رفت و آمد میکنند...» (۴)
وی در ادامه حکم میکند که فوراً به بخشداریها دستورات اکید صادر و به آنها اعلام کنید، که مسامحه و کوتاهی در این کار مستوجب مسئولیت و تعقیب سخت خواهد بود. اما بهرغم اقدامات مختلف صورتگرفته، باز هم پیشرفت نداشتن منع حجاب زنان در مناطق مختلف آذربایجان ازجمله تبریز، آذرشهر، هریس، شبستر، مراغه و... امری مشهود بوده است. تا جایی که در برخی از موارد مردم شهرها و روستاها ضمن دوری و قطع ارتباط با وابستگان دولتی طرفدار منع حجاب و خانوادههای آنها به تنبیه ایشان نیز مبادرت کردهاند، مانند واقعهای که در هریس روی داد و دولت مجبور شد تا اداره دوم ارتش را مأمور شناسایی مخالفان رفع حجاب بانوان در آن شهر کند و حتی برای تعقیب آنان دست به دامان افسران ارتش شد!
سرلشکر ضرغامی کفیل ارتش رضاخان در گزارشی به وزارت داخله مینویسد: «طبق اظهارات یکی از افسران لشکر۴ شمال غرب که به هریس اعزام شده بود، وضعیت هریس بیاندازه بینظم بوده است، بهگونهای که مقررات جاریه کشوری در هریس اجرا نشده است، زیرا در این منطقه تعداد زیادی روحانی ساکنند که در نتیجه نفوذ این اشخاص، اصلاً موضوع کشف حجاب زنان و تجدد نسوان در هریس عملی نشده است تا جایی که بعضی از خانوادههای مأموران دولتی هم که در ولایات دیگر کشف حجاب کرده بودند، در هریس با حجاب رفت و آمد میکنند و بخشدار محل هم از حرکات و عملیات اهالی به عنوان اینکه مقتدر نیست و قوه مجریه ندارد، اظهار عجز میکند.» (۵)
خاطراتی از تعرض گزمهها به بانوان محجبه در خطه آذربایجان
نمونههایی از شدت عمل مأموران با زنان محجبه در مناطق مختلف آذربایجان، در خاطرات برخی از شاهدان عینی آن دوره منعکس شده است. به عنوان نمونه سیدعلیاکبر قرشی در اینباره آورده است: «یک روز من به چشم خود دیدم که زنی با چارقدی بلند در کوچه راه میرفت، پاسبانی او را دید و حمله کرد تا چارقد از سرش بکشد! ولی آن زن باحیا، زرنگ و جَلد بود و زود متوجه شد. بلافاصله دوید، وارد خانه شد و در را پشت سر خود محکم بست! پاسبان فرومایه که دستش به او نرسید، چند بار مکرر و با صدای بلندی گفت حیف که دستم به تو نرسید، حیف وگرنه...» (۶) یا خانم اختر اسماعیلی متولد ۱۳۰۲ هـ. شمسی از مراغه، چنین روایت کرده است: «در آن زمان ۱۰ سال سن داشتم. یک روز در حالی که ماست خریده بودم و در راه بازگشت به خانه بودم، آجانی مرا دید، تعقیب کرد و بهزور و اجبار چادرم را از سرم برداشت. من که نمیخواستم کسی موهایم را ببیند، ماست درون ظرف را روی زمین ریختم و آن را روی سرم گذاشتم و همانطور تا خانه رفتم.»
براساس اسناد تاریخی، عدم پیشرفت پروژه کشف حجاب در ارومیه باعث شد تا رضاخان از این موضوع ابراز نگرانی کند. در نامه وزیر داخله وقت به نخستوزیر در این زمینه آمده بود: «راپورتی که اخیراً از رضائیه [نام قدیم ارومیه]رسیده، حاکی از این بوده است که موضوع نهضت بانوان در ایالت غربی پیشرفتی نکرده است. چون اعلی حضرت همایون شاهنشاه در روز سلام اظهار عدم رضایت میفرمودند، فوراً مراتب از ایالت تحقیق و دستور صادر شد. از شهربانی کل تقاضا شود، محرمانه راجع [به]نهضت بانوان در رضائیه تحقیقاتی کنند. تذکر داده شود از قراری که تلگرافچی آنجا راپورت میدهد، در باب نهضت اقدام مؤثر و اساسی نشده است...» (۷) همچنین طبق گزارشهای محرمانه رد و بدل شده بین مأموران هنگ ۳ شمال غرب با وزارت کشور و فرمانداری تبریز در سالهای ۱۳۱۹ و ۱۳۲۰، مبنی بر اینکه «هنوز هم در بخشها و دهات مختلف آذربایجان از جمله آذرشهر، اسکو، خسروشاه، مرند، خداآفرین، بستانآباد، شبستر و... کسی به اجرای منع حجاب عمل نمیکند تا آنجا که مقامات محلی گزارش میدهند وضعیت حجاب این مناطق با منویات دولت مطابقتی ندارد و در جهت مخالفت با قوانین و مقررات حکومتی است.»
بدین ترتیب و در جمع بندی نهایی از ماجرای کشف حجاب زنان در آذربایجان، میتوان نتیجه گرفت که به دلیل بافت مذهبی مردم، نبود زمینه فرهنگی و اجتماعی و همچنین خشونت بیپایان در تحقق آن این امر مورد استقبال قرار نگرفت و نهایتاً به فراموشی سپرده شد.
منبع: روزنامه جوان