عمارت‌ها به یادگار می‌مانند اما کمتر کسی نام معمارها را به خاطر می‌آورد، جلوه و شکوه هر عمارت ماندگاری تا زمان برپا ماندنش به چشم می‌آید اما به ندرت کسی به چگونگی ساخته شدن چنین نماهایی می‌اندیشد.

اگر به امنیت به عنوان رفیع‌ترین سازه سامان‌بخش هر جامعه به چشم یک عمارت نگاه کنیم، به گفته بسیاری از بینندگان، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی معمار امنیت معاصر ایران و منطقه بوده است. عمارت او برای چشم ناظران آشناست اما کمتر کسی سوال می‌کند که معمار این عمارت، آن را در چه زمینی، با چه مصالحی و چه نقشه‌ای طراحی کرده است.

برای درک جزئیات معماری قدرت یابی ایران و نظم منطقه ای پیرامونی‌اش ابتدا باید به موقعیت تحمیل شده به این منطقه نظر انداخت و بعد از آن هندسه مقاومت به عنوان نیرویی واکنشی به این موقعیت را فهم کرد و نهایتا به موقعیت جدید نیروهای فعال نگاه کرد تا پی به چگونگی ساخته شدن چنین عمارتی ببریم.

مهندسی معکوس دکترین بن گوریون

رژیم صهیونیستی از ابتدای اشغال فلسطین، یک راهبرد حیاتی برای مصونیت خود از تهدیدات پیرامونی تهدید تعریف کرد. بر مبنای راهبرد تاریخی اسرائیل که به استراتژی بن گوریون معروف است ( بنیانگذار و اولین نخست وزیر اسرائیل ) اینکه بحران از درون فلسطین اشغالی به بیرون از مرزها منتقل شود یک اصل کلیدی است. این استراتژی از تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ ستون مرکزی راهبرد رژیم صهیونیستی را تشکیل داده است.

از ابتدای تاسیس رژیم، خطر انزوا تهدید جدی برای حکام صیونیست محسوب می شد. با توجـه به این تهدید،«دیوید بن گوریون «دکترین اتحاد پیرامونی» (Alliance of the periphery) را در برابر اتحاد دول عربی مطرح کرد. چارچوب اصلی این دکترین گسترش روابط با دولت های مسلمان غیرعرب بود. ۳رکـن اصلی استراتژی پیرامونی اسرائیل، بر ارکان نظامی، اطلاعاتی و دیپلماسی استوار بوده که در پیشـبرد آن از راهبردهای غافلگیری، انتقال جنگ به داخل سرزمین دشمن و ابتکار عمل بهره گرفته شـد. امروز پس از ۶دهه، این دکترین با تغییـرات منـابع تهدیـد پـی گیـری مـی شود.

طبق این اصول باید محیط پیرامونی اسرائیل شامل دولت های متخاصم به کانون بحران تبدیل شود تا موضوع اشغال فلسطین خاتمه پیدا کرده و از دستور کار خارج شود. بنابراین مطابق با این استراتژی ضروری است در داخل فلسطین نباید جنگی علیه صهیونیست ها آغاز شود. در مرحله بعد اگر جنگی هم شکل گرفت باید آن را به بیرون صادر کرد

دو اصل «غافلگیری» و «پیروزی های برق آسا» ۲ ستون دکترین بن گوریون را تشکیل می دهد. اسراییل از جنگ‌ ۱۹۶۷ گرفته ( استفاده از اصل غافلگیری و پیروزی شش روزه در برابر دولت های عربی) تا جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ و حمله به لبنان در ۱۹۸۱ توانست با موفقیت تمامی اجزای دکترین بن گوریون را به اجرا بگذارد. به همین وسیله بود که با اشغال صحرای سینا، مصر به عنوان مهمترین کشور عربی حامی فلسطین از سر راه صهیونیست ها کنار گذاشته شد. تل آویو با صدور بحران به بیرون موضوع فلسطین را برای دهه ها در جهان عرب فیصله داد و به اشغال فلسطین را گسترده تر کرد.

با تشکیل محور مقاومت و استراتژی ایران و بطور ملموس شهید سلیمانی روند پیروزی های جنگی اسرائیل وارونه شد. سپهبد سلیمانی در دو دهه اخیر به مقاومت فلسطینی و لبنانی «مهندسی معکوس» دکترین بن گوریون را پیشنهاد داد و بدل دکترین صهیونیست ها را برای مقاومت فلسطینی تهیه کرد.

بر این اساس اگر رژیم باید بحران را به بیرون هدایت می کرد مقاومت بحران را به داخل فلسطین یعنی جایی که منشا بحران است، برگرداند. طبق دکترین مقاومت، اشغال فلسطین اولویت کانونی است و این موضوع باید به سرجای اصلی خود برگردد. اصل دوم مهندسی معکوس استراتژی بن گوریون در سالهای اخیر به خوبی در برابر صهیونیست ها پیاده شده است. اگر اصل غافلگیری از ارکان مهم دکترین بن گوریون محسوب می شد، در نبرد ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ غافلگیری اسرائیلی ها یک عنصر اساسی در استراتژی نظامی مقاومت بود که سرنوشت نهایی نبرد ۲۰۰۶ را تعیین کرد.

اسرائیل و وحدت میدان ها؛ یک بحران بی پایان

اصل غافلگیری در ۷ اکتبر و عملیات طوفان الاقصی در بالاترین درجه خود بکارگیری شد. در نهایت اصل سوم معکوس کاری بود که رژیم صهیونیستی در نبردهای سریع و پیروزی های برق آسا انجام می داد، در دکترین مقاومت، باید نبردهای طولانی مدت و جنگ های فرسایشی به اسرائیل تحمیل شود که دچار استهلاک شود تا بزرگترین نقطه ضعف رژیم صهیونیستی که حیاتش وابسته به آن است آشکار شود.

مقاومت در طراحی های تاکتیکی در مواجهه با تهدیدهای نوظهور منطقه ای که توسط آمریکا و اسرائیل تولید شده بسیار چابک عمل کرده است. این اتفاق سال ۲۰۱۴ در حمایت ایران از عراق که در معرض خطر حمله داعش قرار گرفت، حمایت از حماس در محاصره غزه توسط اسرائیل و عدم تردید در حمایت از نظام سوریه در جنگ پیچیده ای که چند سال طول کشید، خود را نشان داده است.

واقعیتی که که این روزها در برابر سران نظامی رژیم صهیونیستی قرار گرفته است یکی دیگر از نتایج تصمیمات سردار سلیمانی است. هماهنگ کردن مقاومت در قالب یک شبکه علیه اسرائیل در جریان جنگ اخیر غزه، اتفاقی است که مقامات اسرائیلی آن را «هم گرایی عرصه ها» نام گذاری کرده اند.

پایگاه فوربس در یکی از گزارش های خود می نویسد: درگیری‌های اخیر با گروه‌های تحت حمایت ایران در جبهه‌های مختلف، برخی را به این نتیجه رسانده است که روزهای به اصطلاح «درگیری‌های محدود» برای اسرائیل به پایان رسیده است. یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل در نشست مطبوعاتی ۲۰ آوریل ( ۳۱ فروردین ۱۴۰۲) به خبرنگاران گفت : «این پایان دوران درگیری های محدود است . ما با عصر امنیتی جدیدی روبرو هستیم که ممکن است همزمان تهدیدی واقعی برای همه عرصه‌ها وجود داشته باشد». او افزود: «ما سال‌ها با این فرض که می‌توان درگیری‌های محدود را مدیریت کرد، کار کردیم، اما این پدیده‌ای است که در حال ناپدید شدن است. امروز پدیده قابل توجهی از همگرایی عرصه ها وجود دارد».

همچنین به نوشته راز زیمت تحلیلگر اسرائیلی در شورای آتلانتیک، تنها در ماه آوریل، اسرائیل با شلیک موشک از لبنان، سوریه و نوار غزه در میانه درگیری‌ها در مسجد الاقصی و حملات علیه اسرائیلی‌ها در کرانه باختری مواجه شد. مسئله ای که موجب شد گالانت ایران را «نیروی محرکه همگرایی عرصه‌ها» بخواند. دبیرکل حزب‌الله، زمانی که در ۱۳ آوریل اینگونه به این «هم‌گرایی عرصه‌ها» اشاره کرد که: «امسال، تحولات و رویدادهای بسیار مهمی در سطح جهانی، سطح منطقه و سطح فلسطین در حال رخدادن است و همه این تحولات به به نوعی در تایید مبارزه طولانی ما در امتداد محور مقاومت با اسرائیل است.»

دشمن قابل احترام

شهید سلیمانی به خاطر نقش آفرینی تاریخی خود مورد تحسین دشمنانش هم قرار گرفته است. چند سال قبل بود که نشریه آمریکایی نیویورکر به بررسی ویژگی‌های فرمانده شهید نیروی قدس سپاه از زبان مقامات آمریکایی و مأموران سیا پرداخت. در این گزارش با عنوان «فرمانده سایه ها» جان مگویر، افسر سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، سردار سلیمانی را قدرتمندترین عامل در غرب آسیا که کمتر کسی چیزی درباره اش شنیده است، معرفی کرد.

در اظهار نظر دیگری، ژنرال مک‌ کریستال، فرمانده نیروهای آمریکا در افغانستان با اعتراف به توانمندی‌های فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران می‌گوید: قاسم سلیمانی جزو کاریزماتیک‌ترین رهبران نظامی جهان است، اما وی را کسی به درستی نمی‌شناسد. نقل شده است که باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا در یکی از دیدارهایش با حیدر العبادی، نخست وزیر اسبق عراق در سال ۲۰۱۴ میلادی درباره سرلشکر سلیمانی گفته است: وی دشمن من است، ولی برایش احترام ویژه‌ای قائل هستم.

همچنین بنا بر یک روایت، جان کری، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا نیز در یکی از دیدارهایش با وزیر امور خارجه سابق ایران گفته است: برای یک بار هم شده مایلم قاسم سلیمانی را از نزدیک ببینم. از زلمای خلیل زاد، سفیر سابق آمریکا در امور افغانستان هم نقل شده است که: برخلاف اینکه مقام های آمریکایی سلیمانی را به جنگ‌افروزی متهم می‌کنند، وی در ایجاد صلح در منطقه فعال بوده است.

ژنرال پترائوس، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز دیگر مقام ارشد این کشور است که درباره شهید سلیمانی گفت: قاسم سلیمانی فردی بسیار توانمند، مدبر و دشمنی قابل احترام است.

در کتاب «متولد مارس» آمده است: یوسف بن علوی وزیر خارجه عمان تعریف می‌کند: «در مقطعی که آمریکایی‌ها در مسئله برجام به ایران نزدیک شده بودند، جلسه‌ای با حضور جان کری وزیر وقت خارجه آمریکا و وزرای خارجه اعراب برگزار شد. طی جلسه، وزرای عرب شروع به نق زدن کردند. وزیر خارجه سعودی، وزیر خارجه بحرین، کویت، امارات و بقیه، هر کدام به نوبه خود به جان کری غر می‌زدند و حرفشان این بود که شما ما را به ایرانی‌ها فروخته‌اید.در حین این صحبت‌ها، ناگهان جان کری عصبانی شد. او پوشه‌ای که دستش بود را محکم روی میز کوبید و خطاب به اعراب گفت: «همه شما یک نفر مثل ژنرال قاسم سلیمانی ندارید که بیاید با تروریسم بجنگد؟ شما همه نشستید که آمریکایی‌ها با ایرانی‌ها بروند برای شما خون بدهند؟ کسی که امنیت را در کشورهای شما استرلیزه کرده و به شما حیات سیاسی بخشیده، ژنرال سلیمانی و ایران است. تازه دارید به من انتقاد می‌کنید؟! شما هر کدامتان باید بروید صد مدال به ژنرال سلیمانی بدهید که کشورهایتان را برای شما نگه داشته است».

منبع: ایرنا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.