بین ۳۰ ژوئیه ۱۹۶۰ که پاتریس لومومبا نخستین سخنرانی حماسی خود در حمایت از استقلال کنگو از امپراتوری استعماری بلژیک را ایراد کرد تا ۱۷ ژانویه ۱۹۶۱ که او آخرین کلمات عمرش را بر زبان آورد دقیقاً ۲۰۰ روز فاصله بود.
در همین فاصله کوتاه لومومبا به یکی از مشهورترین افراد روی کره زمین تبدیل شد: قهرمانی برای مردم آفریقا اما موجودی شرور برای جهان غرب. او به ستارهای درخشنده در میان مردمی که خواستار خروج از سلطه غرب تبدیل شده بود و به همین دلیل بایستی به سرعت خاموش میشد.
کنگو تحت استعمار بلژیک
در سال ۱۹۰۰ نزدیک به ۹۰ درصد از قاره اروپا تحت استعمار اروپا قرار داشت. از تمام آن سرزمین، ۱۱ درصد متعلق به «لئوپولد دوم»، پادشاه وقت بلژیک بود. «ایالت آزاد کنگو» زیر نظر شخص او اداره میشد که البته منافع زیادی برای او همراه داشت. نقل است که لئوپولد به اسم کمک به مردم محلی مواد معدنی کنگو را استخراج میکرد و در بازار جهانی میفروخت.
در آن زمان اختراع تایر پنوماتیک به افزایش تقاضا در دنیا برای لاستیک طبیعی شده بود. ایالت آزاد کنگو در آن زمان یکی از منابع اصلی این ماده بود. لئوپولد دوم برای پاسخ دادن به این حجم از تقاضا سهمی را که بومیها باید به عنوان مالیات پرداخت میکردند مشخص کرده بود.
چنانچه بومیها نمیتوانستند سهم مورد نظر را به عنوان مالیات پرداخت کنند واکنشهای سختی در انتظارشان بود: ارتش خصوصی پادشاه وارد میشد، خانههای آنها را آتش میزد و به صورت تصادفی به سمت مردم شلیک میکرد. نیروهای ارتش پادشاه برای اینکه ثابت کنند که گلولهها را هدر ندادهاند بایستی دست راست افراد کشتهشده را قطع کرده و آنها را داخل سبد نزد پادشاه میبردند.
مجسمه لئوپولد دوم در چهارراهی در بلژیک در سال ۲۰۲۰
به زودی خبر جنایتهای پادشاه به جاهای دیگر مخابره شد. شواهد مربوط به رفتار غیرانسانی او با بومیهای کنگو باعث خشم عمومی و پایان حکومت او شد. در سال ۱۹۰۸ پادشاه این کشور آفریقایی را به دولت بلژیک فروخت و بنابراین این سرزمین به کنگوی بلژیکی تبدیل شد.
بعد از آن وضعیت در کل اندکی رو به بهبود رفت. قتل خودسرانه بومیها رو به کاهش گذاشت و قانون مالیات لاستیک لغو شد. جنگ جهانی اول و رشد اقتصادی دهه ۱۹۲۰ باعث بهبود وضعیت این کشور مستعمره شد. سال ۱۹۲۵ مردی متولد شد که نامش برای همیشه در تاریخ این کشور، قاره آفریقا و جهان ثبت خواهد شد.
سالهای اولیه زندگی لومومبا
سالهای کودکی و جوانی لومومبا تفاوت چندانی با همتایانش نداشت، جز اینکه او همیشه مشتاق یادگیری بود. لومومبا تحصیلات و یادگیری را حائز اهمیت میدانست. در سن ۲۰ سالگی او به عنوان دفتردار در یک اداره دولتی مشغول به کارشد.
لومومبا برای بهبود زبان فرانسه در کلاسهای شبانه شرکت میکرد و بعد از آن شروع به خواندن مطالب و کتابهای مختلف به زبان فرانسه کرد. لومومبا تمایل زیادی داشت که جزو طبقه متوسط سیاهپوست باشد. در سال ۱۹۴۷ او در یک برنامه آموزشی ۹ ماهه در دانشکده اداره پست شرکت کرد. او به عنوان شاگرد ممتاز کلاس انتخاب شد و همین باعث شد بتواند در اداره پست شهر «استانلیویل» که در آن زمان پایتخت آن کشور مستعمره بود مشعول به کار شود.
همین باعث شد که لومومبا بتواند در آن زمان لقب «ایووله» (در زبان فرانسوی به عنوان فرد تحولیافته یا توسعهیافته) را از آن خواهد کند. این لقب در دوران استعماری به آفریقاییهایی داده میشد که اصطلاحاً «تحولیافته» بودند و از طریق آموزش توانسته به فردی با ارزشها و الگوهای رفتاری اروپایی تبدیل شود.
بلژیکیها از مدتها قبلتر تحصیلات عالی را برای مردم کنگو ممنوع کرده بودند و به جای آن برای آنها کارآموزیهای حرفهای را مجاز میگذاشتند. بومیها میتوانستد نجار شوند، اما نمیتوانستند معمار شوند. میتوانستند دستیار پزشک شوند، اما پزشک نه. در واقع دولت بلژیک بنا به همین دلیل مردم کنگو را بیسواد نگاه داشته بود و شعار آنها این بود که «نخبه نداشته باش تا مشکل نداشته باشی.»
مسئله شگفتانگیز این بود که آدمهای اصطلاحاً «تحولیافته» هم این وضعیت را پذیرفته بودند. حتی در اواسط دهه ۱۹۵۰ هم صحبتی از استقلال در میان آنها نبود. لومومبا هم یکی از طرفداران توسعه تدریجی استعماری بود و به زبان تمجید از بلژیکیها سخت میگفت. او معتقد بود که هر گونه نقص در سیستم استعماری تنها به دلیل اجرای نادرست برخی سیاستهای درست بود. این موضع موجب شد که مقامهای دولت استعمارگر به او اعتماد کنند.
در سال ۱۹۵۴ او یک سخنرانی در کنار وزیر امور مستعمرههای بلژیک و در سال ۱۹۵۵ در کنار پادشاه بلژیک ایراد کرد. سال بعدتر، او به همراه گروهی از افراد «تحولیافته» راهی یک تور با حمایت مالی دولت برای بازدید از بلژیک شد. همه چیز برای او خوب پیش میرفت تا آنکه در جولای ۱۹۵۶ به اتهام اختلاس دستگیر شد. او به تحمل دو سال حبس محکوم شد، اما بعد از ۱۴ ماه مورد عفو پادشاه قرار گرفت. بعد از آن عازم «لئوپولدویل» شد و وارد عرصه سیاست شد. اکتبر ۱۹۵۷ او به همراه گروهی از شهروندان تحولیافته کنگو «جنبش ملی کنگو» را راهاندازی کرد. این جنبش یک جنبش اصلاحطلب بود و خواستار «استقلال در چارچوب زمانی معقول» بود.
ژوزف کاساووبو، رئیسجمهور کنگو
سخنرانی غیرمنتظره
در «همایش مردم آفریقا» در دسامبر ۱۹۵۸ در «آکرا» بود که نقطه عطفی در تفکرات لومومبا ظاهر شد. او در آن همایش با سیاستمداران، دیپلماتها، اعضای اتحادیههای کارگری، روشنفکران، رهبران سیاسی و افراد انقلابی از سایر کشورهای آفریقایی آشنا شد. از اینجا بود که او در معرض نخستین افکار «پانآفریقایی» قرار گرفت. لومومبا از آن به بعد متوجه شد که در سیاست گنگو هیچ مسیری برای مبارزه با استعمار و استقلال از بلژیک دیده نشده است. از آن زمان به بعد شعار لومومبا به این تبدیل شد: «مرگ بر استعمار! زنده باد استقلال.»
در سال ۱۹۵۹، لومومبا در سراسر کنگو سفر کرد، تجمعاتی در شهرها و روستاها برگزار کرد و سخنرانیهایی در حمایت از استقلال ایراد کرد و مردم را به پیوستن به جنبش او برای استعمارستیزی دعوت کرد. به زودی تلاشهای پایان ناپذیر او به ثمر نشست و مردم به این باور رسیدند که کنگو واقعاً میتواند مستقل شود.
در اواخر سال ۱۹۵۹ لومومبا بار دیگر به اتهام ایجاد ناآرامیهای داخلی دستگیر شد. زمانی که او در زندان بود، مقامات بلژیکی با درخواستهای فعالان کنگو موافقت کردند و میزگردی را برای بحث درباره شرایط استقلال برپا کردند. حبس لومومبا بر محبوبیت او افزود. هنگامی که کنفرانسی در ژانویه ۱۹۶۰ در بروکسل آغاز شد، نمایندگان کنگو اولتیماتومی را اعلام کردند: لومومبا باید آزاد میشد تا بتواند در این رویداد شرکت کند. بلژیکیها تسلیم شدند.
تاریخ اعلام استقلال ۳۰ ژوئیه ۱۹۶۰ تعیین شد و قبل از آن انتخابات عمومی در ماه مه برگزار شد که جنبش ملی کنگو در آن پیروز شد و لومومبا به سمت نخستوزیری کنگو و «ژوزف کاساووبو» به سمت ریاستجمهوری این کشور رسید.
نخستوزیر لومومبا در کنگو در سال ۱۹۶۰
لومومبا قرار نبود در آن روز سخنرانی کند. فقط قرار بود پادشاه باودوئین و رئیسجمهور کاساووبو سخنانی ایراد کنند. اما سخنان پادشاه پر از ایدههای استعمارگرانه بود. بعد از پادشاه رئیسجمهور صحبت کرد و اظهارات پادشاه در حمایت از اتحاد میان کنگو و بلژیک را تکرار کرد. بعد از آن، در کمال تعجب برای همه، لومومبا در جایگاه سخنرانی قرار گرفت:
«مردان و زنان کنگو، به شما سلام میکنم... زخمهای ما هنوز خیلی تازهتر و دردناکتر از آن بتوان آنها را از خاطر زدود. ما به کارهای کمرشکنی خو کردهایم که دستمزد آنها نه برای غذا خوردن کافی است، نه برای داشتن یک مسکن شرافتمندانه و نه برای آنکه بچههایمان را بزرگ کنیم. ما از سرزنش، توهین و رویدادهای غمانگیز در هر صبح، ظهر و عصر رنج بردهایم، چون ما کاکاسیاه هستیم. خوب میدانیم که سرزمینهایمان بنا به متنهای حقوقیای که تنها حقوق قویترینها را به رسمیت میشناسند غصب شدهاند. خوب میدانیم که قانون هرگز برای سیاهها و سفیدها یکی نبوده است: به یکی روی خوش نشان داده و برای دیگری ضدانسانی بوده است. اما خطاب به شما با صدای بلند میگوییم: از امروز به بعد، همه اینها به پایان رسیده است.»
سخنان لومومبا باعث حیرت همه و هشدار در میان اروپاییها شد. لومومبا در ادامه سخنانش گفت که استقلال کنگو گامی قاطع به سمت آزادی کل قاره آفریقا است.
از آن لحظه به بعد، لومومبا به چهرهای شاخص تبدیل شد. بلژیک، بهعنوان ارباب سابق کنگو، و ایالات متحده، بهعنوان جنگافروز اصلی جنگ سرد، آماده همکاری با «کاساووبو میانهرو» بودند، که بر سر مسئله اصلی یعنی اقتصاد اختلافی با غربیها نداشت. در مقابل، «لومومبا افراطی» باید حذف میشد. از نظر مواد معدنی مهم استراتژیک، کنگو سرشار از مس، قلع، کبالت، روی، کادمیوم، ژرمانیوم، منگنز، نقره و طلا بود. این کشور علاوه بر این صاحب موادی بود که آمریکا بیشتر از هر چیز به آن نیاز داشت رادیوم و اورانیوم. از این گنجها باید در برابر «افراد خطرناکی مانند لومومبا» محافظت میشد.
عزل و اعدام
در ۵ سپتامبر، رئیس جمهور کاساووبو برکناری لومومبا را به عنوان نخست وزیر اعلام کرد. در پاسخ، لومومبا نیز رئیسجمهور را از سمتش عزل کرد. پارلمان از به رسمیت شناختن این تصمیمات خودداری کرد و خواستار حل و فصل مسالمتآمیز مسئله شد. رئیس جمهور و نخست وزیر به بن بست رسیده بودند.
سرهنگ جوزف-دزیره موبوتو، رئیس ستاد ارتش کنگو، سرانجام کودتا کرد و کاساووبو و لومومبا را برکنار کرد و دولت موقت جدیدی را تأسیس کرد. بعداً مشخص شد که موبوتو (با حمایت مالی سیا) از کاساووبو حمایت کرده و مخالف لومومبا است. نخستوزیر سابق تحت مراقبت سازمان ملل تحت حصر خانگی قرار گرفت.
روز ۲۷ نوامبر، لومومبا فرار کرد. به محض انتشار این خبر، عملیات جستجوی عظیمی با بالگرد برای یافتن او آغاز شد. «لری دولین»، رئیس مرکز سیا در کنگو به رئیس ستاد مشترک ارتش برای یافتن لومومبا کمک میکرد.
سرانجام روز ۱ دسامبر، لومومبا هنگام عبور از رودخانه سانکورو در لودی توسط یک گشت ارتش دستگیر شد. او روز ۱۷ ژانویه ۱۹۶۱ با حمایت ضمنی دولت بلژیک تیرباران شد. آخرین کلماتی که او خطاب به افرادی که قصد کشتنش را داشتند این بود: «خطاب به شما چیزی ندارم که بگویم.» جسد قهرمان ضداستعماری کنگو در گوری کمعمق دفن شد. بعدا جسد او دوباره از گور خارج شد و در جایی دیگر دفن شد.
لومومبا قبل از اعدام
جسد او یک بار دیگر از قبر بیرون آورده شد و به دستور یک کمیسر پلیس بلژیکی به نام «ژرار سوته» با اره تکه تکه و در اسید حل شد تا اثری از جسد او پیدا نشود و مدرکی برای اقدام دولت بلژیک باقی نماند.
کودتایی که به سرنگونی دولت لومومبا و اعدام بیرحمانه این نخست وزیر به همراه دو تن از همرزمانش، موریس مپولو، وزیر ورزش و جوانان و جوزف اوکیتو، رئیس سنا، در تاریخ ۱۷ ژانویه ۱۹۶۱ منجر شد، ضربه سهمگینی به انقلاب آفریقا وارد کرد. کنگو به پایگاهی استراتژیک برای سیا و مبارزهاش برای پایان بخشیدن به روند استقلال آفریقای جنوبی، که در نهایت در دهه ۹۰ تحقق یافت، تبدیل شد.
در نیمه نخست قرن بیستم آمریکا برای ساخت بمب های اتمی به کار رفته در هیروشیما و ناکازاکی و دهها آزمایش هستهای دیگر در سالهای جنگ سرد، از اورانیوم معادن کنگو استفاده کرد.
منبع: فارس