«جواد نعیمی» نویسنده مجموعه ۱۴ جلدی قصههای زندگانی چهارده معصوم (ع) است. وی در این کتاب به زندگی چهارده معصوم میپردازد و ادوار مختلف زندگانی آن بزرگواران را از بدو تولد تا پایان عمر با نثر داستانی بیان میکند. این مجموعه شامل داستانکهایی با موضوعاتی نظیر ارتباط معصوم با مردم، حاکمان، دوستان و دشمنان است که توسط «به نشر» چاپ شده است. یکی از جلدهای این مجموعه با نام «امام جواد علیهالسلام» است. حال در گفتگو با وی که دارنده گواهینامه درجه ۲ هنری در زمینه ادبیات داستانی و خادم برگزیده فرهنگ رضوی است، درباره ضرورت بررسی سبک و سیره اهل بیت وحی علیهمالسلام صحبت کردیم.
نعیمی میگوید امامان معصومان علیهمالسلام همچون شاخههای درخت نورند. زندگانی و سبک و شیوه اندیشه و رفتارشان رنگ خدایی دارد و آنان هدایتگران مردم به سوی راه روشن و رستگاریاند. کردار و گفتار ایشان، و منظومه فکری این بزرگواران همگی در راستای گرایشهای توحیدی و معنویت نمود مییابد.
احترام متقابل امام رضا و امام جواد (علیهما السلام)
وی با اشاره به برخی ویژگیهای رفتاری امام جواد علیهالسلام گفت: یکی از این ویژگیها، مسأله احترام متقابل با پدر بزرگوارشان است. امام رضا علیهالسلام به فرزندش امام جواد بسیار احترام میگذاشت، چنان که او را روی زانوی خویش مینشاند و دربارهاش با دیگران سخن میگفت. ابو یحیی صنعانی میگوید نزد امام رضا علیهالسلام بودیم که پسرش امام جواد علیهالسلام را در حالی که هنوز کوچک بود نزد ایشان آوردند. امام رضا علیهالسلام فرمود: این مولودی است که کسی پربرکتتر از او برای شیعیان به دنیا نیامده است.
روش برخورد صحیح با خانواده را باید به کودک آموزش داد
نعیمی افزود: همچنین ایشان در میان مردم، امام جواد علیهالسلام را به اسم صدا نمیزد، بلکه با کنیه «اباجعفر» از او یاد میکرد. این مسئله گویای آن است که والدین باید به فرزندان خود شخصیت دهند و از همان ابتدای کودکی روش برخورد صحیح با خانواده را آموزش دهند تا آنها در طول زندگانیشان از ثواب وافر احسان به والدین بهرهمند شوند. متقابلاً امام جواد علیهالسلام احترام ویژهای برای پدر قائل بود، چنان که وقتی امام رضا علیهالسلام برای رفتن به خراسان با کعبه وداع میکرد و امام جواد علیهالسلام همراه ایشان بود، پس از طواف در کنار حجر الاسود نشسته بود و از آنجا دور نمیشد. امام رضا علیهالسلام نزد فرزندش رفت و به او فرمود: عزیزم برخیز. امام جواد پاسخ داد: دلم نمیآید. امام رضا پرسید چرا؟ گفت: آخر چگونه از اینجا بروم، در حالی که میدیدم مثل کسی که دیگر به سوی کعبه باز نمیگردد با آن وداع میکردید. امام رضا علیهالسلام باز تأکید فرمود برخیز عزیزم. آنگاه امام جواد علیهالسلام از جا برخاست.
خدا مرا برای بازی نیافریده است
وی با اشاره به اینکه امام جواد علیهالسلام همچون پدر و نیاکان بزرگوارش نگاهی عمیق و معنوی به زندگی و آفرینش داشت، گفت: یکی از راویان میگوید هنگام کودکی آن حضرت، من به سفر سمرقند رفتم و در بازگشت وقتی نزد ایشان رفتم، دیدم گروهی آنجا پرسشهایی را مطرح میکنند و امام پاسخ میدهد. با خودم گفتم: خوب است یکی از اسباببازیهایی را که خریدهام، برایشان بدهم. وقتی دور و بر حضرت جواد علیهالسلام خلوتتر شد، پیش رفتم و هدیهام را به ایشان دادم. امام جواد علیهالسلام بدون آن که توجهی به اسباببازی بکند، رو به من کرد و گفت:ای مرد، خدا مرا برای بازی نیافریده است. با خجالت و پشیمانی، اسباببازی را برداشتم و با شرمساری گفتم جسارت مرا ببخشید. امام جواد علیهالسلام با لحنی سرشار از مهربانی فرمود: باشد، تو را بخشیدم. خداوند همه ما را ببخشد.
این فعال ادبیات داستانی درباره برخی شاخصههای اخلاقی و چگونگی برخورد امام جواد علیهالسلام با دیگران گفت: امر به معروف و نهی از منکر، جایگاه والا و ویژهای در سبک زندگی دینی دارد. به همین جهت، امام جواد علیهالسلام نیز مانند دیگر معصومان از این ویژگی برخوردار بود، چنان که وقتی مأمون مرد آوازخوانی را مأمور کرد تا امام جواد علیهالسلام را سرگرم امور دنیوی کند، امام نخست هیچ توجهی به کارهای او نکرد، آنگاه بر سرش فریاد کشید که از خدا بترسای مرد ریشبلند.
در عین شجاعت باید کیاست داشت
نعیمی درباره شیوه سخن گفتن و برخورد با مخالفان گفت: امام جواد علیهالسلام به ما آموخت که در عین شجاعت باید کیاست داشت و در مواقع لازم تقیه کرد. این نوع از سلوک رفتاری را سایر اهل بیت علیهمالسلام به ویژه در قبال حاکمان جور زمانهشان داشتند. یک بار هنگامی که امام جواد علیهالسلام با چند کودک دیگر در میان راه مشغول جست و خیز بودند، مأمون که برای رفتن شکار از آنجا میگذشت، بچهها را دید که به سرعت پا به فرار گذاشتند، اما تنها یکی از آنها بدون هیچ ترس و واهمهای همان جا ماند و در کناری ایستاد. وقتی مأمون دهانه اسبش را کشید و به سوی او رفت، از وی پرسید: چرا مثل همبازیهایت فرار نکردی؟ امام با آرامش پاسخ داد، چون نه راه را بر کسی تنگ کردهام نه گناهی انجام دادهام که بترسم. بعد برای اینکه فضا را تلطیف کنند، فرمود «تازه گمان هم نمیکردم خلیفه به آدم بیگناه آزاری برساند.» مأمون پرسید: ببینم نامت چیست؟ کودک پاسخ داد: محمد. مأمون پرسید فرزند چه کسی هستی؟ گفت: فرزند علی بن موسی الرضا که بر او درود خدا باد. مأمون سری تکان داد، بعد راهش را گرفت و رفت.
این پژوهشگر دینی افزود: نقل است پارچههایی را از شهری برای امام جواد علیهالسلام میآوردند. در بین راه، دزدها هجوم آورده و پارچهها را دزدیدند. وقتی مسئول خرید، امام را از این موضوع آگاه کرد امام جواد علیهالسلام برایش نوشت جانها و دلهای ما از بخششهای الهی است و او اینها را به عاریت به ما سپرده تا آنجا که از آنها بهرهمند شویم. خرسند و شادمانیم. آنچه را هم که برند، پاداش و ثواب آخرت ما به شمار میرود. پس هر که بیصبری و بیقراریاش بر شکیباییاش غالب شود، اجرش ضایع شده و پناه بر خدا که چنین شود.
رفع نیاز نیازمندان و آگاهی به ضمیر باطنی افراد
وی در زمینه رفع نیاز نیازمندان در سیره امام جواد علیهالسلام گفت: در زمینه رفع نیاز دیگران و مددرسانی به گرفتاران امام جواد علیهالسلام اهتمام ویژهای داشت؛ مثلاً ساربانی بیکار شده و به دنبال کار میگشت. به ابوهاشم که میخواست به دیدن امام جواد علیهالسلام برود، گفت: از ایشان بخواه تا مرا هم به کاری بگمارد. ابوهاشم میگوید هنگامی که به محضر امام رفتم، چون آن حضرت مشغول خوردن غذا بود، نتوانستم خواسته ساربان را مطرح کنم. اما امام جواد علیهالسلام پس از آن که مرا به خوردن غذا فراخواند، بدون آن که من حرفی زده باشم، غلام خود را صدا زد و به او فرمود: ساربانی را که ابوهاشم با خودش آورده، برای کارکردن نزد خودت نگه دار.
چرا از روی نادانی فتوا دادی؟
این پژوهشگر حوزه ادبیات دینی گفت: برخوردهای منطقی و درست و بهنگام امام جواد در این ماجرا نیز به خوبی دیده میشود که وقتی یک نفر از عبدالله عموی امام جواد علیهالسلام پرسشی کرد و او از سر نادانی یک پاسخی به پرسشگر داد، امام جواد علیهالسلام رو به او کرد و فرمود:ای عمو، از خدا بترس، پرهیزگار باش، تا در قیامت از تو نپرسند چرا از روی نادانی و نا آگاهی فتوا دادی.
نعیمی در پایان گفت: به طور کلی زندگانی و شیوههای اخلاقی رفتاری امام جواد علیهالسلام تداوم راه و خط پدرش بود و گامهایی که بر میداشت، برای حفظ و گسترش حق و مبارزه با باطلها و پلیدیها، بخشایشگری و دانش آن بزرگوار نیز زبان زد همگان است. آن بزرگوار در مدینه شخصیتها و افراد بزرگی را پرورش داد و تربیت کرد که از جمله آنها میتوان به «فضل بن شاذان»، «حضرت عبدالعظیم حسنی»، «ابوتمام»، «محمدبن ابیعمیر»، «احمد بن محمد بن ابینصر بزنطی»، «علی بن مهزیار» و بزرگان دیگری که هر کدام چراغ فروزان دانش و دین و هدایتگری بودند، اشاره کرد.
منبع: تسنیم