در حادثه تروریستی گلزار شهدا کرمان ملیکا و مبینا دو خواهر اتباع افغانستان مادر و برادرشان را از دست دادند.

همزمان با روز سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی فرمانده بین المللی مقاومت حادثه تروریستی در محدوده گلزار شهدا کرمان رخ داد که بیش از ۹۶ شهید و ۱۰۰ مجروح به جای گذاشت .

این حادثه باعث شهادت کودکان و زنان بیشتری شد و نشان داد دشمنی ها با ایران ومسلمانان شیعه وسنی و یا  زن و بچه نمی شناسد وعجیب تر اینکه در میان شهدا مادرانی هستند که داغ غم شان کل خانواده را تحت تاثیر قرار داده است.

اما این گزارش ، تقاضا دارم برای خواندن این گزارش ابتدا این فیلم  را ببینید: 

 

این فیلم باعث شد تا گزارش زیر را من به واسطه یک بانوی خیر بنویسم، زنی که بعد از دیدن این فیلم از قم به کرمان آمد تا این دختر بچه را پیدا کند و شاید بتواند کمکی به او و خانواده عزادارش کند.

همه چیز از آن روز سرد شروع شد مادر مثل همیشه دختر‌ها را با خودش به حمام می‌برد و از متین نیزمی‌خواهد دوش بگیرد و موهایش را خشک کند بچه‌ها می‌دانند مادر علاقه خاصی به حاج قاسم دارد و هر وقت حال دلش متغیر می‌شود به مزار شهدا می‌رود.

حالا بعد از گذشت چند روز دوباره مادرش دلش مزار شهدا می‌خواهد مخصوصا بعد مرگ مادرش که سه ماه قبل اتفاق افتاد و او را دلشکسته کرد.

تماس تلفنی با دوستان، پدربزرگ و دایی و دست آخر وقتی راه می‌افتند ۱۲ نفری می‌شوند، پدر بچه‌ها و مادر را با موتور جلوتر می‌برد تا جوانتر‌ها مسیرخانه تا مزار شهدا را بیایند، ظهر ۱۳ دی ماه است و دل همه یاد حادثه شهادت سردار حاج قاسم کرده است.

پدرمی گوید: آن روز بچه‌ها را که رساندم مزارشهدا و حاج قاسم را که زیارت کردیم رفتیم کنار موکب فاطمیون (شهدای افغانستانی) یک دوستی آنجا داشتیم ساعت‌های یک و نیم بود گفتم برویم به خانه، همسرم (مریم تاجیک) گفت شما ملیکا (دختر ۳ ساله فیلم) را ببرید که وقت خوابش هست ما از عقب شما می‌آییم.

پدرساعت دو و نیم برمیگردد، به خانه که می‌رسد زنگ می‌زنند و آن خبر بد را می‌دهند؛ شوکه بچه را به بغل زده از خانه بیرون می‌رود تا خبری از پسرش و از مادر بچه هایش بگیرد.

دخترخردسالی که زیر بارصحنه های غمزده خرد شد

حالا آقای احمدی درخانه کوچکش که در بافت قدیمی شهر کرمان قرار دارد میزبان ماست، دخترش مبینا ۱۴ ساله از ناحیه دست و پهلو دچار آسیب شده و هنوز در شوک حادثه است، دختر کوچکتر ملیکا نام دارد که با اسباب بازی هایش سرگرم است و هیچکس را به بازی اش راه نمی‌دهد حتی مهسا خواهر زاده ام که برای بازی با دخترک همراهم آمده است.

تیتر ملیکا و مبینا حمایت مادرانه می‌خواهند+ فیلم

خانه مرتب و تمیزی دارند به رسم افغانستان دور تا دور اتاق را بالش‌های زیبایی گذاشته اند که برای پذیرایی از میهمان است.

حیاط خانه، اما قدیمی و خاکی است و نیمی از آن را نمی‌توانم در تاریکی شب تشخیص دهم.

حالا ۴۰ روز از آن حادثه می‌گذرد و پدر دختر‌ها خانه نشین شده است استرسی به جانش افتاده است و در فکر تهیه خانه‌ای امن برای دخترهاست تا به سرکارش برگردد بعد مرگ مادر خانواده گویی امنیت از خانه رفته است.

از آن روز می گوید از سرگردانی برای پیدا کردن جسد پسرک ۹ ساله اش تا ساعت ۲ نیمه شب آن هم بچه به بغل بیمارستان به بیمارستان تا دیدن جنازه همسر و برادر همسرش و بعد می گوید مبینا نیاز به درمان داشت، ولی بخاطر ملیکا او را ترخیص کردیم.

پدربا لهجه خاصش می‌گوید وقتی قسمت باشد هرچه کنی بتو می‌رسد اگر آن روزملیکا ساعت خوابش نبود و اگرما زودتر نیامده بودیم شاید این دختر‌ها هم نمانده بودند، پسرکم محمد متین تازه نماز وقرآن خواندن یادگرفته بود و می‌دانست خدایی هست و پیامبری دارد که این اتفاق رخ داد.

 

نسبت به فیلم اولیه پدر شکسته‌تر و پیرتر شده است، ازعیادت مدیران و مسئولان اداره اتباع تا بنیاد شهید واستاندار و دیگران می‌گوید و از خستگی دختر بزرگش برای وجود ترکشی که در بدنش سرگردان است.‌

می‌پرسم چه کسی خبر داد به شما می‌گوید برادرخانمم زنگ زد و گفت حادثه رخ داده و برادر و خواهرش (همسرم) شهید شده اند من با ملیکا رفته بودم بیمارستان و بچه تمام صحنه‌های جیغ و داد مردم و جنازه‌ها و برخی حوادثی که نباید را دیده است! هیچ آشنا یا فرد قابل اعتمادی برای سپردن دخترک نبود.

از پدر می پرسم از کدام قوم افغان هستید میگوید ما از دره پنجشیر و از قوم تاجیک هستیم درست ۴۰ سال قبل در همین روز‌ها بود که شوروی روی منطقه ما بمب ریخت و برادر و خانواده اش در این حادثه از بین رفتند و تنها یک پسر از وی باقی مانده است که اکنون در شهر تهران زندگی می‌کند.

دختری که در نوجوانی قد خم کرد

مبینا، اما ساکت است گویی نا ندارد دیگر اشکی بریزد البته قبل از آمدنم گویا به مزار مادرش رفته و خودشان را کمی از غصه‌هایی که در قلب شان می‌گذرد سبک کرده اند.

 

تیتر ملیکا و مبینا حمایت مادرانه می‌خواهند+ فیلم

 

جواب سوالات یواشکی ملیکا را می‌دهد، ولی کمتر لبخند می‌زند سختگیر و البته دردمند است.

خودش می‌گوید روز حادثه با مادر و دایی و چند تن از دوستان مان به خانه برمی گشتیم نزدیکی‌های پل که رسیدیم خاله ام زنگ زد که بیایید بروید مزار مادربزرگ در آرامستان جدید و ما عجله داشتیم، اما قبل از موعد رسیدیم و لبه جدول نشستیم تا خستگی رفع کنیم که ناگهان همه چیز لرزید وهمه جا مه آلود شد چشمهایم را به سختی بازکردم مادرم را پیدا کردم، اما روی زمین افتاده و زخمی بود دایی ام آن طرف‌تر افتاده بود، یادم هست شوکه شده بودم و باخودم فکر می‌کردم الان از جایشان بلند می‌شوند، متین هم آنجا بود، اما یادم نیست در چه وضعیتی بود لباسهایم روشن بود و تماما خونی بود ماشینی آمد و همه بدن‌ها را بردند من رفتم آن سوی پل حال خودم را نمی‌فهمیدم یک ماشین عبوری من را سوارکرد و به بیمارستان برد بیمارستان باهنر.

حال روحی دخترک خوب نیست ناراحتم از اینکه خاطرات آن روز تلخ را برایش تجدید می‌کنم، ادامه می‌دهد: لباسهایم پر از خون بود سرهمان صحنه به پدرم زنگ زده بودم؛ ساعت حدود سه و نیم بود که به بیمارستان رسیده بودم هرکسی دنبال کاری و بیماری بود؛ ساعت‌های حدود ۸ شب یک پرستاری پیدا شد و آمد دستم را دید ترکش از دستم عبور کرده واستخوان شکسته بود ارتوپدی بردند وگچ گرفتند و من با یک ترکش سرگردان در بدنم مانده بودم چه کنم، پول گچ هم از بابایم گرفتند!

 

تیتر ملیکا و مبینا حمایت مادرانه می‌خواهند+ فیلم

 

پدر وسط گفتگو می‌آید و می‌گوید: ملیکا بغلم بود ومرا رها نمی کرد، بچه صحنه‌ها و جیغ‌ها را یادش هست. از ملیکا با عبارت کوچک شان یاد می‌کند!

مبینا همان شب ترخیص می‌شود تا کنار خواهر ناآرامش باشد؛ و پدر غصه دخترهایش یک طرف غم از دست دادن همسر وپسرش یک طرف، زانوی غم به بغل گرفته وگویی چند سال پیرتر شده است.

ترکش سرگردانی که حال مبینا را بد کرده است

از نقص درمانش ناراحتم و می‌گویم باید برگردی بیمارستان تا ترکش سرگردان در بدنت را خارج کنند، اما او می‌گوید: دلم می‌خواهد بمیرم حوصله کسی را ندارم اگر می‌خواستند من درمان شوم همان روز چند ساعت مرا با آن سر وضع خونین نگه نمی‌داشتند و آخر از همه معاینه و رسیدگی سرسری ، برایش از حجم حادثه که می گویم کمی آرام تر می شود و شاید هم قانع!

از برخورد‌ها ناراحت است ومی گوید: کاش مسئولین مختلف به خانه مان نمی‌آمدند و وعده کمک ورفع نیاز‌ها را نمی‌دادند.

بغض دارد و من به او حق می‌دهم در این شرایط روحی هر حرفی بزند.

تیرآخر را می‌زند ومی گوید: کاش مسئول دیگری پایش را به خانه ما نگذارد، کمک شان را نخواستیم؛ راحت مان بگذارند.

ملیکا، اما وقتی از او عکس می‌گیرم حواسش جمع دوربین می‌شود و دقیق نگاه می‌کند دختر بسیار زیبایی است و من آرزو می‌کنم این خاطرات تلخ روی سرنوشت آینده اش تاثیرنگذارد.

از آقای احمدی می‌پرسم چرا با خانواده پدربزرگ بچه‌ها یکجا زندگی نمی‌کنید می‌گوید: سه تا پسرجوان (دایی ها) روحیات شان با دختر‌های من فرق دارد.

بعد می‌گوید: کاش یک آپارتمان ۵۰ متری ۷۰ متری داشتم دختر‌ها را در آن اسکان می‌دادم و به سرکار و زندگی برمیگشتم تا برای خرج بچه‌ها فکری کنم، اینجا امن نیست و من چهل روز است از خانه بیرون نرفته ام؛ غصه دختر‌ها را دارد.

هیچ زن خانه داری در این خانه نیست و خبری از بوی چای تازه دم و یا پذیرایی نیست نه اینکه انتظاری داشته باشم، اما جای خالی مادر بسیار مشهود است.

همانجا تلفنی با مدیربیمه سلامت هماهنگ می‌کنم تا مبینا به کلینیک مراجعه و درمانش را ادامه دهد هرچند هماهنگی کلینیک خیلی خوب نیست و مبینا باز هم به خانه برمی گردد و دیگر دلش نمی‌خواهد به جایی که خاطره اش آزارش می‌دهد برود.

تازگی‌ها چشم‌های دخترک درست نمی‌بیند، خواب خوبی ندارد و از دردمی نالد اطرافیان نیز از وجود ترکش سرگردان او را ترسانده اند.

درمان روحی حادثه دیدگان واجب تر از نان شب!

با قول برای هماهنگی درمان روان شناسی و درمان جسمی مبینا از خانه شان بیرون می‌آیم.

خانه بسیار بزرگ و قدیمی است از همان خانه‌هایی که بنای مقاومی ندارد و در کرمان بیشتر افاغنه در آن‌ها ساکن هستند به سبب ارزانتر بودن و این خانواده نیز در شرایط مهاجر بودن خانه بهتری پیدا نکرده اند.

نگرانم باخودم فکر می‌کنم اگر این حادثه رخ نداده بود مادر بچه‌ها اکنون زنده بود و شام گرمی برای دختر‌ها آماده کرده بود و آن‌ها مجبور نبودند هرشب با نان و تخم مرغ و سوسیس یا غذا‌های آماده ارزان قیمت سیر شوند و تلاش‌های پدر برای پختن برنج و آبگوشت هم راهی به جایی نمی‌برد ودستپخت پدر اصلا قابل خوردن نیست.

همین جور که قدم می‌زنم تا به خودرویی که منتظر من است برسم باخودم فکر می‌کنم یکی از غصه‌های حاج قاسم بچه‌های شهید چه شیعه وچه اهل تسنن بود بچه‌هایی که در عراق و سوریه مادرشان را از دست داده بودند یا خانه نداشتند و بچه‌هایی که اگر از دل چنین حادثه تروریستی بیرون می‌آمدند و خانواده شهید محسوب می‌شدند برخوردحاج قاسم با آن‌ها چگونه بود؟

برای مبینا و ملیکا هیچ کس جای محبت مادر را نمی‌گیرد، اما اگر هریک مسئولین استان و کشوری گره‌ای از زندگی امثال این خانواده باز کنند غم مرگ مادر هم به مرور زمان سردتر شده و امید به زندگی را در دل دختر‌ها زنده نگه می‌دارد.

با رئیس انجمن پزشکان استان تماس می‌گیرم و شرایط مبینا را برایش می‌گویم قول می‌دهد سریع‌تر امکان درمان روان شناسی و سپس جسمی دخترنوجوان را مهیا کند، اگر مبینا سرپا شود خواهر کوچک‌تر وپدرش نیز به زندگی برمی گردند.

در درجه دوم این دختر تنها تا کلاس ششم ابتدایی تحصیل کرده و علی رغم علاقه قلبی به سبب مشکلاتی که در کارت اقامت وی یا مدارس محل تحصیل بوده مجبور به ترک تحصیل می‌شود که باید برای این مساله نیز فکر اساسی شود.

پدرملیکا یکی از خواسته هایش را مطرح کرده است و آن هم تهیه آپارتمان هرچند ۵۰ متری برای سرپناهی امن برای دختر‌ها تا بتواند به کار برگردد.

اقای خشای در اداره اتباع و مهاجرین خارجی کار می کند در تماس تلفنی از سرکشی و رفع نیازها و خدمات درمانی رایگان برای حادثه دیدگان زیرمجموعه خودشان می گوید البته باید از طرف خانواده مراجعه ای صورت بگیرد .

با خانم خیری که باعث نوشتن این گزارش شد تماس می گیرم و شرایط مبینا را برایش می گویم و او قول می دهد مبینا را برای درمان راضی کند، نگرانی مادرانه عجیب این زن در عین عدم سنخیت دین و وطنش با مبینا نقطه قوتی است که برایش خوشحالم؛ فقط باید مبینا و خانواده احمدی از این بحران خارج شوند واین کمک مسئولین ارشد استان را می طلبد.

قبل از انتشار گزارش چند روزی صبر کردم در این چند روز با خبر شدم متاسفانه مبینا برای درمان روان شناسی باید به بیمارستان شهید بهشتی کرمان هدایت شود و به سبب افکار بحرانی که دارد نیاز به بستری شدن دارد ،متاسفانه برای بستری شدن بیش از پنج ساعت در بیمارستان معطل می شود که خود جای سوال دارد ! و با گریه وغصه مبینا و پدرش ،دخترک فعلا بستری است.

گلویم از حجم غم وغصه ای که در دل دختری به این سن می گذرد خفه می شود، هرچند برایش توضیح می دهم که خودم پدر و برادرم را از دست داده ام اما میدانم هیچ غمی بزرگ تر از غم مرگ مادر نیست؛ کاش مادران بدون مرز هم داشتیم کاش زنانی بودند که برای بچه هایی که در این حادثه وحشتناک بدون مادر شدند کمی مادری کنند.

روزی که برای بستری شدن مبینا با آنها همراه شدم ملیکا دخترک زیبای خانواده چندین بار مرا بغل کرده وبوسید و حال مرا بدتر کرد، کاش ملیکا هنوز مادر داشت....

گزارش مرضیه السادات حسینی راد

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵۶
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۴ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
چند تا افغانی امدن
بقیه همشهریانشان رو
کشتند تاوانش رو کرمانیها بدند
خیلی پر روهستین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۳ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
باید به این خانواده کمک شود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۶ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
یک دور کوچیک تو شهر
کرمان بزن ببین چقدر
بدبخت ببچاره تر از
این بچه ها بچه
ایرانی هستش واقعا
غریب پرست هستین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۳۳ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
حرف مفت نزن، این بچه بدبخت نیست، بلکه تو بدبختی، این بچه مادرش شهید شده، شهید هم در پیشگاه خداوند درجه و احترام بالایی دارد و نژادش فرقی نمی کند، و ما هم باید حرمت ان بچه را بگیرم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۴۰ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دقیقا درست گفتین
حرف دل مردم است
اونهای که طرف داری
میکنن خودشون افغانی هستن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۱ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
با رعایت حقوق بچه ها برای پدر بچه ها هم فکری بکنید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۵۰ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
حالا اگر اتوبوس چپ میکرد 30نفر کشته میشدند هم دران روز شهید محسوب میشدند؟ الان شهادت اینها درراه خدا واسلام بود یا درراه شهید سلیمانی؟ بخدا سوال جدی من هست اطلاعات ندارم خدانکرده اینطور درذهنتون خطور نکند که موافق ترور باشم نه خدالعنت کند بانیان کشتار مردم چه با بمب گذاری چه با ترور بااسلحه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۳۸ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
كرمان با اون همه امكانات درماني!!!!
باعث تاسفه
اين قدر بيتفاوت و بي رحم نباشيم
ايراني واقعي بي رحم نيست
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۷ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
من كرمانيم واقعاً نميدونم اين خانواده هاي داغ ديده ايراني يا افغان زير بار اين غصه ها جه مي كنن
خدا صبر بده
مسيولين بايد كمك كن تحمل داغ براشون راحت تر بشه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۷ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
پول گچ هم از بابایم گرفتند!!!!!!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۳۳ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
همه کشته ها و زخمی ها باید برن زیر پوشش سازمان شهید و سازنان جانبازان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۳۰ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
کم مونده اتباع بیگانه هم زیر پوشش بیت المال قرار بگیرن
Iran (Islamic Republic of)
سید مجید
۱۴:۰۲ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
باسلام
خدا همه مسیولین رو هدایت کنه
اصحاب رسانه هم انشاالله وظیفشون رو انجام بدن
بچه های انقلابی هم بسم الله بگید
اگر حاج قاسم چی کار میکرد
خدا همه رو هدایت کنه
راستی کسی نیست وضعیت اتباع رو سر و سامون بده
این آشفتگی وضعیت هم به ضرر این بیچاره های آواره است و هم به ضرر امنیت
آدم یاد اون ضرب المثل میفته که میای ابرو رو درست کنی میزنی چشمم کور میکنی
اومدیم این بیچاره هارو میزبان باشیم
به علت عدم ساماندهی هم اونا تو اذیت هستند و هم ما گاها احساس ناامنی میکنیم
حرف اول و آخر:هوای مظلوم رو باید داشت.کمکش کرد.سر وسامونش داد.
کاش حاج قاسم بود میدید چی میکرد
خدا به همشون صبر بده
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۹ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
نمی شه شماره حسابی از این خانواده هایی که مشکل درمان و معیشت پیدا کرده اند رو بدهید تا بتونیم کمک کنیم؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۸ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
ای دادبیداد
خدایا به حق محمد (ص) و آل محمد (ص) و به حق امامانی که در ماه شعبان متولد شده اند، به این خانواده ها صبر بده و شفا عنایت کن.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۲۴ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
داغ افراد و یتیمی چیزی نیست که بشه در موردش حرف زد
ولی شما نباید از این چیزها برای تطهیر سیاست اشتباه پذیرش اتباع و پاک کردن چهره شون استفاده کنین ، برید ببینید چقدر بچه در پناه همین سیاست اشتباه و ورود راحت اتباع الان یتیم شدن
این میشه دقیقا کاری که مخالفان عدالت انجام میدن و وقتی میخواد کسی بخاطر انجام جنایت هاش محاکمه بشه میرن از خانواده مجرم مصاحبه میکنن و از داغ اونا میگن ولی نمیرن از اون همه خانواده ای که بخاطر همین جانی یتیم شدن مصاحبه بگیرن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۱۹ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
بهزیستی بفرستید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۱۵ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
فردا مقامات کشور جو میگیرتشون فورا شناسنانه کارت ملی اینا براشون صادر میکنن .. کل افغانیا رو باید بیرون کرد. این دو بچه رو هم باید تحویل سفارت افغانستان بدن . مثل تمام کشورا.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۱۴ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
این حرفا به تو نیامده، برو بازیت را بکن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۱۳ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
14 نفری که منفی دادن اتباع بیگانه هستند نفوذ میلیونها افغانی به زودی در ایران شروع میشه حتی تاثیر تو افکار عمومی برعکس نشون بدن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۱۱ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
در جواب ناشناس۱۱:۱۳
حرف مفت نزن، من که منفی دادم، اتفاقا ایرانی اصل اصل هستم ولی از ادم هایی که حرف مفت مزنند خوشم نمی اید، همین افغانستانی ها اگر نبودند خیلی از این ساخت و ساز ها انجام نمی شد چرا که، انها مشاغل سخت را خوب انجام می دهند ولی برخی از همین ایرانی ها، بسیار تن پرور هستند و کار نمی کنند و یا با دستمزدهای بسیار بالا کار می کنند، انهم کار بی کیفیت تحویل می دهند
Iran (Islamic Republic of)
زهرا
۱۳:۰۲ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
خدا به دلشون صبر بده، ما برای همه محرومین و ... ناراحتیم سیستانی و غیر سیستانی نداره هموطن، مهم انسانیت هست که حد و مرز نداره، لعنت بر مسببین این حادثه دلخراش
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۷ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
باید دولت دیه شهدا را بدهد وبرای بی خانمان ها مسکن فراهم کند که درد ورنج شون کمتر بشه...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۳۱ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
اتباع افغانی چرا اونجا بودن مگه ممنوع نیست ؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۲۲ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
اولا خدا رحمتش کند دوما این افغانی هست درحدی نباشد که از حلقوم فقرای ایران بزنید تو حلقوم اینها بریزید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۵ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
خیلی سنگ دلی حالم به شدت گرفت حاج قاسم بچه های سنی سوریه وعراق رو نجات دا د بدون هیچ مزربندی کاش شماره حساب بدند همه کمک کنند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۹ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
علت اجازه ورود میلیونها افغانی در ایران چیست؟ آیا هدف دولت نابودی نسل ایرانی و پروش اتباع خارجی در ایران هست ؟
Iran (Islamic Republic of)
رضا اکبرنیا
۱۹:۵۱ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
اگه کشورمون ایران سالها کانون جنگ و کشت و کشتار بود ،دولت و نظام مقتدری نداشت،برای نجات زن و بچه ت از گشنگی و تعرض چیکار می کردی؟؟؟؟؟ خدا از سر تقصیراتتون بگذره که به خاطر تعدادی گنهکار دل کلی از بیگناه هارو که برای زنده موندن تلاش میکنن میرنجونید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۱ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
اتباع بیگانه را اخراج کنید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۱ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
اتباع بیگانه در کرمان ممنوع بوده قانون گفته حضور اتباع بیگانه افغانی نباید در شهرهای کم برخوردار که بیکاری زیاد داره حضور داشته باشن
بجای اینکه اینها زندانی بشن بخاطر خوردن نذری مجانی جون خودشون از دست دادن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۲۶ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
منافق، خود فروخته، کسی آنجا برای غذا نمی رود، بلکه، آنجا به عشق زیارت مزار حاج قاسم می روند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۴۷ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
حرف های تو نشون میده که مطمئنا توی زندگیت پول حلال نخوردی و منافق هستی و جیره خوار دشمنان اسلام
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۲۹ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
بمب دقیقا در محل نذری منفجر شده اتباع بیگانه در اون محل بیش از اندازه بودن
اتباع بیگانه تا میتونن منفی بدن خود فروخته کسی هست که ایرانیها رو فراری میدن به علت بیکاری کشورشون ترک کنند مرز باز میذاره تا اتباع خارجی کشورشون اشغال کنند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۱۹ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
در جواب ناشناس ۱۲:۲۹
وقتی می گویم منافق خود فروخته بگو نه، ولی مطمئن باش که هستی، چون دقیقا حرفی که تو زدی را، علی کریمی خود فروخته و ضد انقلاب زد که گفت عده ای برای غذا نظری رفتند، ولی باز بدان در انجا له عشق حاج قاسم مردم رفتند و همچنین در مسیر راهپیمایی، وجود نظری برای رفع خستگی مردم، یک امر عادی است که در تمامی راهپیمایی ها از جمله اربعین و ۲۲ بهمن و.. وجود دارد، ایا اگر کسی برای راهپیمایی اربعین برود، در یکی از موکب ها غذا بخورد و در انجا بمب منفجر شود و شهید بشود، یعنی که او رفته کربلا برای غذای نظری،
در ضمن من ایرانی اصل اصل هستم ولی از ادم هایی که حرف و نظر، یک من غاز و مفت می دهند بدم می اید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۵۰ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
به افغانیها چه ربطی داره امور مملکت ؟!
اما تو؟؟!!!!
Iran (Islamic Republic of)
حسینی
۱۳:۱۴ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
به افغانی ها چه ربطی داره؟ ربطی نداشته باشه... این بنده خداها اینچا شهید دادن....من و تو ایرانی این وسط چکار باید بکنیم بنظرت؟ آیا اونا انسان مسلمان نیستند؟؟؟؟
Iran (Islamic Republic of)
غفار
۱۴:۱۰ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
ربط داره انفاقاخیلی ام ربط داره
یاشاسین افغانستان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۳۴ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
خیلی اشکم در آمده لعنت برامریکاه وصهیونیسم و تروریست ها ی بی هویت
Iran (Islamic Republic of)
علیرضا
۱۰:۲۲ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
خداوند صبر بده به این خانواده و همه بازماندگان حادثه تروریستی کرمان.
United States of America
ناشناس
۱۰:۱۵ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
کودکان فقیر سیستان وبلوچستان هم هم وطن ماهستند کمی هم یاد اینها باشیم!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۲۹ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
نمی خواد ادای ادم های دلسوز را در بیاوری، خدا از ذاتت، خبر دارد، سیستان و بلوچستان عزیز ما هستند ولی تو از مطرح کردن ان در اینجا،قصد کمرنگ کردن حادثه تروریستی کرمان را داری نه دلسوزی واقعی برای سیستان و بلوچستان را
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۲ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
منظور از دادن اين مطلب صرفاً كمك به يه كودك داغ ديده ست كه از شدت غصه رواني شده
كسي منكر كودكان مناطق محروم ايران نيست
كاشكي به اندازه يه ذره انصاف و انسانيت داشتيم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۴۷ ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
پاسخ به 13:29
قعطا خداوند ازذات همه بندگان وامور اگاه هست مخصوصا شماها اگر ذاتتون خوب بود اگه برای خداگام برمیداشتید اگر کارتان برای خدا بود 44سال مملکت با بی دینی شماها خشکسالی بوجود نمیاید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۴۲ ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
در جواب ۱۶:۴۷
دیدی بهت گفتم خدا از ذاتت با خبر است، قصدت از مطرح کردن ان بحث انحرافی در اینجا چیست؟؟؟ اینجا فارغ از هر نژادی، بحث در مورد کمک به یک فرزند خردسال یک شهید است و کسی منکر کمک به فرزندان عزیز سیستان و بلوچستان نیست
در ضمن، برای خشکسالی هم بهانه بی دینی را نیاور، برو یکم جغرافیا مطالعه کن و ببین ایران کلا جز سرزمین‌های گرم وخشک است، اگر خداوند می خواست طبیعت را بخاطر گناهان ما تنظیم کند، که باید اول اروپا تبدیل به بیابان برهوت می شد، چون در انجا کلی گناه بسیار کثیف، علاوه بر اینکه انجام می شود، تازه تبدیل به قانون هم شده است، مثل همجنس بازی و لواط که در انگلیس و برخی کشورهای اروپایی و امریکا، تبدیل به قانون شده است لذا قبل از اینکه نظر بدهی یکم مطالعه کن و بی غرض نظر بده.