مرتضی نجفی قدسی قرآن پژوه برجسته در یادداشتی آورده است:در سفر اربعین که توفیق همراهی شهید رئیسی را داشتم، یک جلد از کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» که حاوی سی یادداشت بنده در احوالات و شرح حال مرحوم استاد پرورش وزیر آموزش و پرورش در دههی شصت بود را تقدیمشان کردم و ایشان پس از خواندن کتاب با شوخی به بنده گفتند: کی برای ما خاطرات مینویسی؟!» این جمله ولو به شوخی گفته شد بیانگر آن بود که ایشان در انتظار رفتن است و نمیخواهد بماند!
متن کامل یادداشت به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا (سوره نساء، آیهی ۶۹)
کسی که از خدا و پیامبر اطاعت کند با کسانی خواهد بود که خدا به آنان نعمت خودش را کامل کرده است مانند پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین و اینها بهترین رفیقان هستند.
از این آیه شریفه استفاده میشود که همنشینی با انبیاء و اولیاء و صالحان و شهداء که بهترین بندگان خدا هستند برای همهی انسانها ممکن است و فقط شرط لازمش اطاعت کردن از خدا و پیغمبر اکرم (ص) است و این بستر رشد و بالندگی از زمان نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) تاکنون و تا قیامت برقرار است و همهی انسانها میتوانند به این کمال نهایی برسند.
حادثه جانگداز به شهادت رسیدن حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید ابراهیم رئیسی و همراهان ایشان قلوب نه تنها مردم مسلمان ایران بلکه بسیاری از مسلمانان در کشورهای مختلف مخصوصاً عراق، پاکستان، هند، کشمیر، لبنان و دیگر کشورها را تحت تأثیر قرار داد و مجالس عظیمی برای بزرگداشت ایشان برگزار شد.
حضور میلیونی مردم در شهرهای تبریز، تهران و مشهد و دیگر شهرها نشانگر وحدت ملی ملت ایران و همبستگی عمومی است و یکی از برکات این حادثه به مانند شهادت شهید سلیمانی، ایجاد وفاق ملی و بیانگر وفاداری مردم به آرمان شهداء بود.
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای مهمترین خصیصه مرحوم شهید رئیسی را مردمی بودن ایشان عنوان کردند که در مجموعه فضائل ایشان بروز و ظهور بیشتری داشت.
آشنایی بنده با جناب رئیسی از اوایل دههی هفتاد از هیئتی در میدان منیریه تهران آغاز شد که ایشان واعظ آن هیئت بود و بنده هم معلم قرآن آن جلسه و لذا مکرر توفیق دیدار داشتیم.
یکی از نکات مهم که این پیوند مردمی را زنده نگه میداشت حضور پیوسته ایشان در مسجد و محراب و منبر و هیئت بود. ایشان علیرغم مسئولیتهای سنگین در قوه قضائیه اعم از ریاست بازرسی کل کشور، معاونت قوه قضائیه و دادستان کل کشور همواره سعی میکردند که شبها اقامه نماز جماعت را در مسجدی در محله گیشای تهران داشته باشند و بارها شاهد بودم بسیاری از کسانی که دستشان به مسئولان قضایی نمیرسید به مسجد ایشان میآمدند و در حیاط مسجد منتظر خروج ایشان میماندند تا عرض حال کنند و پیگیر مشکلات قضایی شان در محاکم بودند.
گاهی این مراجعات مردمی آنقدر زیاد بود که بیش از یکساعت طول میکشید تا ایشان از مسجد خارج شود. روزی به جناب رئیسی عرض کردم که برای ورود به مسجد که بازرسی انجام نمیشود و همه گونه آدم هم رفت و آمد میکنند، شما چطور با خیال راحت در کنار مرد و زن میایستید و با آنها مشغول گفتگو میشوید؟! از کجا معلوم این خانمی که به شما مراجعه کرده زیر چادرش نارنجکی و یا بمبی نباشد!، اما شهید رئیسی این خطر را به جان میخرید و حاضر نبود که ارتباط مردم با او قطع شود و حقیقتاً حلال بسیاری از مشکلات مردم در همان مسجد بود و این روش یک جلوهی بارز از مردمی بودن است.
علاقه ایشان به روضه و منبر یکی از ویژگیهای برجسته اش بود و حتی الامکان حضور در جلسات هیئتها و روضه خوانی و منبر رفتن را جزء برنامههای اصلی خود میدانست و یک جلسهی روضه هفتگی هم داشت که گاهی چند نفره برگزار میشد، مثلاً در سفری که در معیت ایشان کربلا مشرف بودم، این روضه هفتگی را با خانواده در صحن حرم حضرت ابوالفضل (ع) بر پا کردند و خودشان روضه خواندند.
جناب رئیسی مادر خیلی نورانی و نازنینی دارد که در سفر کربلا ایشان را هم همراه خود آورده بود و، چون او توان راه رفتن نداشت، با ویلچر او را به حرم و زیارت میبرد و با اینکه در این سفر دیگر همراهان ایشان هم بودند، مقید بود که ویلچر مادر را خود راه ببرد و اجازه نمیداد تا خودش هست دیگران اینکار را بکنند.
بذله گویی و با نشاط بودن از ویژگیهای بارز جناب رئیسی بود و کمتر باری بود که ایشان را ببینم و یک جوک و یا جملهی خنده دار از ایشان نشنوم و گاهی به ایشان میگفتم حاج آقا من از این روحیّه شاد شما متعجبم! شما از صبح تا شب با پروندههای سنگین قضایی و جرم و جنایت سروکار دارید و واقعاً نباید اعصابی برای شما باقی مانده باشد ولیکن هر شب که به مسجد میآئید با روحیهای بشاش و شاداب با مردم برخورد میکنید و حتی برای خنداندنشان جوک هم میگوئید و البته یک غرض دیگر هم داشت و او میخواست با این بذله گوییها فضای سنگین یک مقام بلند پایه و مردم را بشکند تا آنان احساس خودمانی کرده و سفره دلشان را باز کنند.
از نکات مهم زندگی شهید رئیسی ساده زیستی و مواظبت به دخل و خرجش بود بطوری که حتی حاضر نمیشد پول سفر خود و خانواده اش به کربلا را دیگران بپردازند و مفید بود با خرج خودش سفر کند و زیر بار منت هیچ کس نرود، چه بسیار ثروتمندانی که بارها سعی کردند تا او را در تور خود بیندازند ولی موفق نشدند و این برای یک مقامی که بیش از سی سال در قوه قضائیه منصب داشته باشد ولی نتوانند او را بخرند خیلی مهم است.
روزی در حرم حضرت امام رضا (ع) بعد از نماز صبح ایشان را دیدم و مرا به دفتر خود برد و با هم گپی زدیم، در آنجا به ایشان عرض کردم که شنیده ام رهبر معظم انقلاب قصد دارند حضرتعالی را به ریاست قوه قضائیه بنشانند، آیا درست است؟
ایشان پاسخ داد من هم شنیده ام ولی بنده بودن در آستان حضرت رضا (ع) را ترجیح میدهم و من هم عرض کردم بله، بهتر از آستان حضرت رضا (ع) جایی در کشور ما نیست ولیکن این قوه قضائیه به شخصی مثل شما نیازمند است که سالها در این قوه بوده و صغیر و کبیر آن را میشناسد، قاضیان فاسد و رشوه گیر را میشناسد و مشکلات این قوه را هم میداند و از همه مهمتر خودش سالم است و هنوز نتوانسته اند او را بخرند و واقعاً پشت سر چنین شخصی باید نماز خواند! ایشان هم گفت حالا هر چه تکلیف شود و پس از این گفتگو خداحافظی کردم و چند قدمی دور شدم، دیدم جناب رئیسی مشغول تلاوت قرآن شد و من با دیدن این صحنه زیبا و دلنشین برگشتم و با موبایلم تصویری از ایشان گرفتم و ایشان تعجب کرد که من دوباره برگشتم لذا عرض کردم خواستم تصویری از شما به یادگار بگیرم و رفتم.
به تهران که برگشتم این موضوع ذهنم را مشغول کرده بود و با اینکه هنوز رهبری معظم تصمیم نهایی شان را نگرفته بودند بنده به استقبال موضوع رفته و با عنوان «در استقبال از آمدن آقای رئیسی» یادداشتی نوشتم که این برای انتصاب ایشان برای قوه قضائیه بود و نه انتخابات ریاست جمهوری که بعدها انجام شد. خوشبختانه از این یادداشت استقبال گستردهای شد و گروههای مختلف و سلایق سیاسی اقبال نشان دادند حتی چهرههای شاخصی از اصلاح طلبان از سپردن مسئولیت قوه قضائیه به جناب رئیسی اعلام رضایت کردند و گفتند ما برای انتخابات ریاست جمهوری نظر دیگری داشتیم و لیکن برای ریاست قوه قضائیه ایشان را صالح و شایسته میدانیم و خوشبختانه بعد از این اقبال عمومی رهبری معظم نیز جناب رئیسی را به ریاست قوه قضائیه نشاندند و اقدامات ایشان هم در همان مدت سه سال ریاست قوه قضائیه بسیار حائز اهمیت بود که همگان میدانند.
در سفر اربعینی که توفیق همراهی با شهید رئیسی را داشتم، یک جلد از کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» که حاوی سی یادداشت بنده در احوالات و شرح حال مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش در دههی شصت بودند را تقدیمشان کردند و پس از خواندن این کتاب با شوخی به بنده گفتند: خوب آقای نجفی شما کی میخواهید برای بنده خاطرات بنویسید؟! این جمله ولو به شوخی گفته شد ولی بیانگر آن بود که ایشان در انتظار رفتن است و نمیخواهد بماند! و البته بنده هم، چون قول دادم که چشم، انجام وظیفه میکنم این یادداشت را تحت عنوان «خاطراتی از شهید رئیسی» منتشر کردم امیدوارم روحش قرین رحمت الهی باشد گرچه از جسمش چیزی نماند جز یک پیکر سوخته که انشاء الله خدای متعال جبران کند و او را با پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین محشور بگرداند.