بیش از دو دهه است که اعراب در خصوص راه حل دو دولتی متحد و نظر واحدی دارند. این پیشرفت در سال ۲۰۰۲ با طرح صلح عربی حاصل شد، اگرچه اسرائیل پیشنهاد صلح اعراب برای راه حل دو دولتی را رد کرد و علیرغم این رویکرد ایالات متحده بارها از اسرائیل حمایت کرد، اما پس از آغاز جنگ غزه در ماه اکتبر، رهبران عربی و اسلامی در نشستی در ریاض در ماه نوامبر پیشنهاد صلح را تکرار کردند. از آن زمان، دیپلماسی مورد حمایت اعراب برای راه حل دو دولتی، حتی در شرایطی که جنگ اسرائیل علیه غزه بدون وقفه در میدان ادامه داشت، شتاب گرفته است.
روزنامه «لوریانت لوژور» لبنان در مقالهای به قلم یکی از فعالان سیاسی این کشور نوشته: در مصاحبهای که در ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ انجام شد، پیر هاسکی، روزنامه نگار معتقد بود که عملیات مقاومت فلسطین در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ قطعا راه حل یک دولت را دفن کرد و پیشنهاد دو دولتی تنها راه حل قابل اجرا برای فلسطین است. با توجه به گستردگی مشکل اشغال فلسطین، یکی از موارد نادر مدرن مستعمره شهرک سازی، و نیز پیامدهای جدی این استعمار بر لبنان، باید تأکید کرد که این «راه حل» دو طرفه دولتها نیست. تنها پیشنهاد روی میز، و نه پیشنهادی که برای ما مشروع به نظر میرسد.
همه چیز نشان میدهد که اسرائیل هرگز قصد پیگیری پیشنهاد دو دولت را نداشته است. در اوایل سال ۱۹۳۷، یکی از بنیانگذاران آن، دیوید بن گوریون، نوشت: «یک دولت یهودی تنها در بخشی از زمین پایان نیست، بلکه آغاز آن است». در واقع، اسرائیل قصد دارد کرانه باختری را به قبل از سال ۱۹۶۷ ضمیمه کند. خود اسحاق رابین، نخست وزیر سابق، در سال ۱۹۹۵ اعلام کرد که به فلسطینیها «کمتر از یک کشور» اعطا میکند.
بینش هویت
بنابراین چه چیزی برخی را وادار میکند که صمیمانه از پیشنهاد دو دولت حمایت کنند؟ اغلب، این اعتقاد بر این است که یهودیان برای محافظت از خود و احساس امنیت به «خانه ملی» نیاز دارند. بنابراین، این بیانیه بر این اصل استوار است که «بشریت از گروههای هویتی جنگجوی ذاتی تشکیل شده است و بنابراین تنها با جدا کردن این «ملتهای» قبیلهای میتوان از خشونت اجتناب کرد» این بینش هویت محور از نژاد بشر بسیار مضر است: «دیگران خطرناک هستند، پس بیایید از هم جدا شویم»، یک بیانیه اساساً جدایی طلبانه، حتی نژادپرستانه، که تهدیدی برای تکه تکه کردن همه جوامع در جهان است، زیرا آنها به طور طبیعی از ترکیبی تشکیل شده اند که شامل هویت قومی، مذهبی، فرهنگی و ... است.
اگر مشکل وجود هویتهای مختلف نیست، بلکه سیاسی شدن این هویتها است، پیشنهاد دو دولت («یک دولت در هر هویت»!) اصلاً راهحل نیست، بلکه نهادینهسازی مشکل است. راه حل، برعکس، تضاد با بنیادهای ایدئولوژیک پروژه استعماری صهیونیستی است: یعنی ایجاد یک دولت سکولار و دموکراتیک. دولتی که نه به عنوان یک ماشین جنگی در دست یک گروه هویتی (و در نتیجه به ضرر دیگران)، بلکه به عنوان ابزاری برای اداره امور جامعه عمل میکند. دولتی که به حق همه برای اظهار و انجام مذهب یا فرهنگ خود احترام میگذارد، اما با افراد به عنوان گروههای قبیلهای رفتار نمیکند و بنابراین لزوماً مستثنی میشود: نه یک دولت دو ملیتی ، و نه حتی چند اقراری که لبنانیها را دوست داشته باشد. در نهایت، دولتی که مشروعیت آن به بازنمایی هویتی مفروض آن بستگی ندارد، بلکه به ظرفیت عملکردی آن برای تضمین حقوق انسانهایی که جامعه آن را تشکیل میدهند، بستگی دارد.
وضعیت استعمار زدایی
در مورد فلسطین، دولت استعمار زدایی است، یعنی دولتی که به حضور جمعیت یهودی در سرزمین پایان نمیدهد، بلکه امتیازات استعماری و توازن قوا را از بین میبرد. در عمل، این بدان معناست که این دولت دیگر به عنوان «یهودی» تعریف نخواهد شد و نه به عنوان تضمین کننده «حق تعیین سرنوشت منحصراً برای مردم یهود»؛ که سیاست مهاجرت و تابعیت آن دیگر به نفع یهودیان و به ضرر دیگران نخواهد بود؛ که دیگر یک برنامه مدرسه برای یهودیان و دیگری برای غیریهودیان وجود نخواهد داشت، بلکه یک برنامه مدرسه واحد برای همه وجود خواهد داشت. هنجارهای مدنی جایگزین هنجارهای صهیونیستی برنامه فعلی خواهد شد. نقش نیروهای مسلح محافظت از جامعه در برابر خطرات بیرونی خواهد بود نه تضمین امتیازات برخی به ضرر برخی دیگر. شکافهای تحصیلی، درآمد و فقر بین فلسطینیها و یهودیان، بلکه بین یهودیان اشکنازی، سفاردی و میزراحیم برطرف خواهد شد. همچنین به این معنی است که آوارگان فلسطینی میتوانند به سرزمینهای خود بازگردند. این که آنها مستحق غرامتی هستند که به آنها تعلق میگیرد؛ که آنها دیگر در ترس از کشتار یا نسل کشی دیگر زندگی نخواهند کرد؛ و اینکه آنها دیگر برای دفاع از کرامت خود نیازی به سلاح خود نخواهند داشت.
این چشم انداز آزادی، دیدگاه مردم فلسطین قبل از نکبت بود. قابل توجه است که حتی پس از آن هم که منشور ملی فلسطین در سال ۱۹۶۴ به وضوح مشخص کرد یهودیانی که مایل به زندگی در صلح در فلسطین هستند، شهروندان فلسطینی خواهند بود، همچنان باقی ماند. این چشم انداز، که در اعلامیه «فلسطین فردا» ابتکار دولت واحد دموکراتیک مطرح شده است، نه «راه حل» و نه حتی «بهترین راه حل»، بلکه تنها راه حل عملی است. این بینشی که در اسلو از بین رفت، وقتی سازمان آزادیبخش فلسطین آن را رها کرد، ما باید آن را احیا کنیم.
اگر ۷ اکتبر چیزی را دفن کرد، این افسانه ادعای صهیونیستها بود که یهودیان فقط در فلسطین اشغالی در امان هستند. دیگر اینطور نیستند. با این حال، آنها میتوانند به قیمت امتیازات استعماری خود چنین شوند؛ و این به ما، لبنانی ها، مربوط میشود. زیرا ما نیز از وجود یک نظام سیاسی به ارث رسیده از استعمار رنج میبریم که هویتها را نیز سیاسی میکند؛ که منجر به قتل عام نیز شد (یک تهدید همیشگی)؛ و در عمل به برچیدن جامعه ما بر مبنای اعتراف تبدیل میشود. پس بیایید امیدوار باشیم و مهمتر از همه، در فلسطین، لبنان و در سراسر جهان برای ساختن کشورهایی بر اساس شهروندی به جای هویت تلاش کنیم.
آلن علم الدین که این مقاله به قلم او نگاشته شده، یکی از اعضای حزب سیاسی لبنانی شهروندان در یک دولت و از فعالان ابتکار دولت واحد دموکراتیک است.