تاکید بر اجرای موثر سیاست‌های مبتنی‌بر حسن هم‌جواری با کشور‌های منطقه در سال‌های گذشته، مهم‌ترین دغدغه‌ برای افزایش قدرت امن ایران با استفاده از ابزار‌های نرم در محیط پیرامونی خود بود.

فلسطین و آرمان فلسطین برای ایران مهم است: هم به‌عنوان یک دولت-ملت، و هم به‌عنوان یک مردم. درباره اهمیت دفاع از آرمان فلسطین برای ما در مقام یک واحد سیاسی باید در جای دیگری، و به‌طور دقیق‌تر و مفصل‌تری صحبت کنیم. این موضوعی است که نه در حوصله این یادداشت کوتاه می‌گنجد و نه نویسنده آن از دانش کافی برای نوشتن درباره آن برخوردار است.

آنچه باقی می‌ماند بحث درباره اهمیت فلسطین و آرمانش برای ما به‌عنوان یک مردم است. مردمی که در یک وضعیت فرضی از رابطه تاریخی و انضمامی‌اش با حکومت، سرزمین و موضوع حاکمیت انتزاع شده، و در دادگاه خیال می‌خواهد به موضوعی انسانی از چشم‌انداز ارزش‌های عام و مشترکی که می‌شود درباره آن توافق کرد صحبت کند.

گفت‌وگویی خیالی که می‌شود از آن به‌عنوان آیینه خیالی بزرگی یاد کنیم که در مقابل ما گرفته شده تا در آن خودمان را ببینیم و مورد ارزیابی قرار دهیم. همین‌طور می‌شود فلسطین، و موضعی که درباره آن داریم را به‌عنوان محیط فراخ و متنوع یک‌جور آزمایشگاه اجتماعی در نظر بگیریم که در آن به مطالعه درباره خصوصیات روان‌شناختی ما به‌عنوان یک مردم مشغول هستند. در این یادداشت کوتاه به بهانه آغاز حملات ارتش رژیم‌صهیونیستی به رفح، و فجایع انسانی مداومی که توسط «سازمان کودک‌کش» اسرائیل در جای‌جای سرزمین‌های اشغالی اتفاق می‌افتد، تلاش می‌کنم به این موضوع بپردازم که «چرا فلسطین برای ما از اهمیت برخوردار است.»‌

طرح موضوع: مساله چیست؟

برای اینکه خودمان را با پیچیدگی‌ها و لفاظی‌های مرسوم در نوشته‌های مرسوم درگیر نکنیم، در ابتدای امر تلاش خواهم کرد تا توصیف مختصری از موضوع ارائه کنم؛ توصیفی که در بخش‌های بعدی مبنای چیز‌هایی خواهد بود که درباره آنها صحبت خواهم کرد. برای ارائه‌کردن این توصیف تلاش می‌کنم تا شرحی به‌غایت انتزاعی از موضوع ارائه کنم. یعنی تلاش می‌کنم تا در حد امکان روایتی از موضوع ارائه کنم که در آن سو‌گیری‌های ارزشی و نام‌گذاری‌های جهت‌دار در کمترین حد ممکن آورده شده باشند. 

در گوشه‌ای از زمین، مردمی بی‌جا شده، در پناهگاه‌های موقتی اسکان داده شده‌اند. در گوشه‌ای از زمین با تراکم جمعیتی بسیار زیاد که در آن کودکان، زنان و مردان با کیفیت‌های خاص ایمانی، جنسی و جنسیتی زندگی می‌کنند. در میان این مردم، گروهی هستند که با امکانات کم و عده‌ای محدود تلاش می‌کنند تا از حق مردمان‌شان بر سرزمین، و حق تعیین سرنوشت مردمان‌شان دفاع کنند. حقوقی که در یک معنا بنیان هویت جمعی مردمانی که از آنها صحبت کردیم را تشکیل می‌دهد. از این‌جهت، پیوندی هویتی میان آن مردم و این بخش از جمعیت برقرار است؛ تا جایی که امکان حذف آن گروه، بدون از میان بردن همه اعضای این مردم ممکن نیست. به همین خاطر دشمنی که مسئولیت بی‌جاکردن و زدودن حقوق بنیادین این مردم را برعهده دارد قصد می‌کند تا به بهانه مبارزه با گروه مقاومتی که به نام این مردم مبارزه می‌کند، ضمن از میان بردن این مردم، و اخراج اجباری آنها از سرزمینی که به ایشان تعلق دارد، آرمان یا ایده‌های هویتی آنها را از میان ببرد. این امر برای دشمن موردبحث بدون حمله مستقیم به محل اجتماع مردمانی که حاملان حق بر سرزمین هستند امکان‌پذیر نیست.

از آنجایی‌که تحقق خواسته‌های دشمن این مردم جز با نابودی همه افراد ساکنان آن سرزمین ممکن نیست، در جنگی که برای از میان‌بردن تمامیت یک مردم انجام می‌شود، سلاح‌های به‌کار‌گرفته‌شده برای هدف کشتار جمع زیادی از مردم غیرنظامی، به‌وفور، و با گشاده‌دستی زیاد مورداستفاده قرار می‌گیرند. در یک صحنه نمایش فرضی، ما، در مقام یک گروه انسانی واحد، اگر چه در کیفیات شخصی متکثر، ماجرای این تهاجم، و آن مقاومت را با صحنه‌های دلخراشی که دارد مشاهده می‌کنیم؛ و هر کدام به نحوی درباره آنها موضعی اتخاذ می‌کنیم. مواضعی که به‌طورکلی بیش از آنکه چیزی درباره موضوع مشاهده ما ارائه می‌کند، مبین چیز‌هایی درباره ما، به‌عنوان موجودات انسانی است؛ مبین چیز‌هایی درباره ما به‌عنوان موجوداتی انسانی و ارزش‌های اخلاقی خاصی که خودمان را به اعتبارشان تعریف کرده یا می‌فهمیم. 

اهمیت اخلاقی فلسطین برای ما

در بخش قبل یک وضعیت انسانی خاص را توصیف کردیم و صحبت‌های خودمان را این‌طور به پایان رساندیم که مواضع ما درباره این وضعیت خاص، بیانگر چیزی درباره آن مشخصات اخلاقی است که مدنیت ما به‌عنوان انسان‌هایی که با یکدیگر زندگی می‌کنیم را بر‌می‌سازد. در چند ماه گذشته و در سرزمین‌های اشغالی صحنه‌ای که در بالا توصیف کردیم بی‌وقفه در حال رخ‌دادن است. بمباران هر روزه بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس، مساجد و دیگر اماکن عبادت خداوند متعال شرایطی را به وجود آورده که تحت‌تاثیر آن مجموعه گسترده‌ای از افراد با گرایش‌های سیاسی، هویت‌های فرهنگی و علایق مذهبی متفاوت نسبت به آن واکنش نشان داده‌اند.

جامعه ایرانی نیز تا حد زیادی با اعتراضات بین‌المللی نسبت به خشونت وحشیانه ارتش رژیم‌صهیونیستی نسبت به ساکنان اصلی فلسطین همراه بوده، و جریان اصلی افکار عمومی در میان ایرانیان این خشونت بی‌محابا را محکوم کرده است. بااین‌وجود بخشی از جامعه فارسی‌زبان که عموما در بیرون از ایران زندگی کرده و در میان جناح‌های مخالف با نظام سیاسی حاکم بر ایران قرار می‌گیرند، گاهی صریح‌تر و بی‌رحم‌تر از سخنگویان ارتش رژیم‌صهیونیستی، به توجیه جنایات جنگی پذیرفته‌شده در محافل حقوقی و سیاسی بین‌المللی توسط رژیم جعلی اسرائیل پرداخته‌اند. ازآنجایی‌که بخشی از فارسی‌زبانان به‌طور عمده منادیان آزادی و حقوق بشر و مدعیان آینده ایران هستند، بحث درباره دلالت‌های سیاسی و اخلاقی موضع‌گیری‌های ایشان برای ما در ایران از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار است. بحث درباره این دلالت‌های سیاسی و اخلاقی را بعد از ارائه توضیح مختصری درباره آنچه امروز در این زمینه جریان دارد پیش خواهم برد.

چشم‌های جهان نگران رفح هستند

در روز‌های اخیر و بعد از حمله وحشیانه ارتش رژیم اشغالگر صهیونیستی به اردوگاه پناهجویان در رفح، پویشی در شبکه‌های مجازی راه افتاد که در آن از تصویری با نوشته «همه چشم‌ها نگران رفح» استفاده شده بود. این پویش که بیش از ۴۰ میلیون نفر در آن مشارکت داشتند، با استقبال ایرانیان زیادی مواجه شد. به‌طور معمول رسانه‌های فارسی‌زبان حامی صهیونیست در مواجهه با این جنایت خط فکری تزریق‌شده از سوی ارتش رژیم اشغالگر قدس را به جامعه تزریق کردند: حمله اسرائیل به اهداف نظامی تحت‌تاثیر پوشش نظامی غیرنظامیان در منطقه باعث انفجار زاغه مهمات حماس و آتش‌سوزی در چادر‌های آوارگان فلسطینی شد. این ادعایی است که هر بار سازمان کودک‌کش صهیونیست برای توجیه جنایات خود مطرح می‌کند. فجایعی که درمورد بیمارستان‌ها، مدارس و دیگر مکان‌های امن در سرزمین‌های اشغالی با این بهانه رقم زده شده بیرون از شماره هستند. هر بار نیز تحقیقات بین‌المللی بیشتر تهی بودن ادعای صهیونیست‌ها را تایید کرده است. 

بااین‌وجود در این مورد خاص، تنها تکرار دعاوی رژیم جعلی اسرائیل از طریق رسانه‌های فارسی‌زبان حامی صهیونیست را شاهد نبودیم؛ بلکه با دو عمل مشخص سروکار داشتیم که تلاش می‌کردند تا محل تمرکز فعالان سیاسی و اجتماعی و به‌تبع آن عموم مردم ایران را تغییر دهند مواجه بودیم؛ یکی انتشار همان تصویر با طرح‌هایی از نقشه ایران که با جمله «همه چشم‌ها نگران ایران هستند» همراه شده بود؛ و دیگری کاریکاتوری از رئیس‌جمهور روسیه با محوریت منازعات جاری میان روسیه و اوکراین که بر جابه‌جایی محل وقوع جنایات جنگی و عاملانش تمرکز کرده بود. این دو نمونه از چند جهت برای ما از اهمیت برخوردار هستند؛ چراکه قبل و پیش از هر چیز متضمن وجوه متفاوتی از یک دعوت عام سیاسی هستند. یعنی باید هر دوی آنها را به‌عنوان وجوه متفاوت یک خط فکری یا یک دعوت سیاسی مشخص فهمید.

اولین آنها که توسط برخی پژوهشگران لیبرال منتشر شده و به‌طور ویژه‌ای موردتوجه قرار گرفته بود بر فهمی انتزاعی از ملی‌گرایی استوار است. یعنی دعوتی است به خود، و ادعا می‌کند «شهروند ایران باید بیش از هر چیز، تنها و تنها دل‌نگران ایران باشد.» اینکه می‌گویم فراخوانی موجود در تصویر اول بر فهمی انتزاعی از ملت و امر ملی استوار است به این خاطر است که هویت ملی و نفس ملت را به‌عنوان چیزی منتزع از واقعیت جاری در جهان پیرامون و در مقام یک نام صورت‌بندی کرده است. اجازه بدهید تا این موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم. 

ایران هستی خود‌آیینی که از خود دفاع می‌کند

دغدغه ایران و دعوت به نگرانی درباره آن دغدغه‌ای شریف و شریف‌ترین دغدغه‌هاست. با این وجود نباید این موضوع را از یاد برد که ایران یک نام تهی نیست. ایران نامی است که برای محدوده جغرافیایی مشخصی با شهروندان خاص و یک نظام سیاسی مستقر به کار می‌رود. آنچه امروز ایده ایران را پرکرده و هستی انضمامی آن را نمایندگی می‌کند یک نظام سیاسی مستقر است که ضمن تقویت ابزار‌های نظامی و دیپلماتیک خود، در حد مقدورات بین‌المللی به‌خوبی از پس تامین امنیت خود و شهروندانش در مقابل تجاوز دولت‌های خارجی برآمده است. نمونه واضح این امر را در عملیات «وعده صادق» می‌توانیم مشاهده کنیم؛ جایی که نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران به‌خوبی قدرت و توان نظامی خود را به دشمن خارجی نشان دادند تا ضمن برقراری شکل تازه‌ای از موازنه قوا، نگرانی شهروندان از طمع دشمن خارجی را رفع‌کرده و زمینه‌ساز دلگرمی ایشان شوند. تا جایی که به دشمن خارجی بر‌می‌گردد، ایران امروز در امنیت به سر می‌برد و همواره برای گسترده‌کردن امکانات دیپلماتیک و نظامی مربوط به حفظ و افزایش میزان این امنیت، به شکل معناداری دست به اقداماتی موثر زده است.

تاکید بر اجرای موثر سیاست‌های مبتنی‌بر حسن هم‌جواری با کشور‌های منطقه در سال‌های گذشته که توسط وزارت امور خارجه تحت امر شهید عبداللهیان دنبال می‌شد، مهم‌ترین دقیقه از تلاش برای افزایش قدرت امن ایران با استفاده از ابزار‌های نرم در محیط پیرامونی خود بود؛ فعالیت‌هایی که باعث افزایش توان دفاعی ایران در اجرای عملیات وعده صادق در دفاع از ایران و ایرانیان شدند. از این‌جهت دعوت به نگرانی برای ایران، در موضوعی که بخش عمده‌ای از مردم ایران و دستگاه دیپلماتیک کشور با آن درگیر است وقتی با طرفیت دولتی خارجی که به‌وضوح به اهداف و منافع واقعی ایران تجاوز کرده و عالی‌ترین فرماندهان نظامی نیرو‌های مسلح ایرانی را به شهادت رسانیده، احتمالا ناشی از عدم توانایی مروجان آن از فهمیدن ایران به‌عنوان یک واقعیت موجود و یک هستی فعال در یک محیط پیرامونی مشخص است. ایرانی که در این فراخوان به آن دعوت می‌کنند تنها یک نام است؛ نامی تهی که محتوای آن را از طریق بحث درباره تصویر دومی که از آن صحبت کردیم مشخص می‌کنیم. 

ایران؛ نامی بیرون از مناسبات شرقی و غربی

تصویر دومی که در تکمیل خط رسانه‌های صهیونیستی شبکه‌های فارسی‌زبان طرفدار رژیم اشغالگر قدس درباره جنایات جنگی جدید ارتش رژیم‌صهیونیستی در رفح منتشر شد، کاریکاتوری بود که به موضوع منازعات میان دولت اوکراین و روسیه می‌پرداخت. در این کاریکاتور رئیس‌جمهور روسیه درحالی‌که با دهانی خونین تکه‌هایی از خاک اوکراین را در دست گرفته به تصویر کشیده شده است. این تصویری است که بناست برای مخاطبانش یادآور این موضوع باشد که «جنایات جنگی در جای دیگری از عالم و توسط کسانی دیگر درحال رقم خوردن هستند.» به بیان دیگر احتمالا با این هدف کشیده و منتشر شده است که به شما یادآوری کند «اگر واقعا قصد پرداختن به موضوع جنایات جنگی را دارید، چرا فقط بر جنایات اسرائیل در فلسطین متمرکز باشیم، نگاهی هم به اقدامات روسیه بیندازیم.» تا اینجای کار این فراخوانی سیاسی است و مخاطبانش احتمالا دولتمردان جمهوری اسلامی ایران هستند، حتی می‌شود آن را به‌عنوان فراخوانی همراستا باسیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران درقبال موضوع اوکراین و منازعات بین‌دولتی جاری در آنجا به‌حساب آورد؛ چراکه دولت ایران براساس سیاست اصولی خود، ضمن حفظ بی‌طرفی در منازعات جاری در آن بخش از جغرافیای جهان همواره طرفین مناقشه را به تلاش برای حل دیپلماتیک اختلافات خود دعوت کرده و البته توصیف خود از شرایط حاکم بر آن منازعات نظامی را نیز ارائه کرده است.

با وجود این اگر بخواهیم محتوای این کاریکاتور و زمان انتشار آن را درکنار تصویری در نظر بگیریم که در بخش قبلی از آن صحبت کردیم می‌توانیم این‌طور استنباط کنیم دغدغه‌ای که در این طرح به‌تصویر کشیده شده، احتمالا می‌تواند محتوای لازم برای پر کردن ایده تهی ایران در تصویر اول را پر کند. اگر این همپوشانی را درست بدانیم، آن‌وقت می‌توانیم بگوییم ایرانی که بناست چشم‌هایمان نگرانش باشند، سرباز چشم‌وگوش بسته جبهه غربی عالم است. اینکه اصلا صحبت‌کردن از چیزی به نام جبهه‌های غربی و شرقی به‌معنای جنگ سردی آن ممکن است یا نه، در اغراقی که کرده بودم نادیده گرفته شده، یعنی «دولت نرمالی است که حق داوری ناشی از خود آیینی خودش درباره مسائل بین‌المللی را نادیده گرفته و آن را به جریان اصلی رسانه‌های متأثر از دولت‌های لیبرال واگذاشته و هر لحظه آماده‌ساز تا به به‌عنوان ژاندارم منطقه در دفاع از این ارزش دست به اقدامات لازم بزند.» دولتی که بناست رسانه‌هایش در خدمت منافع جبهه دولت‌های لیبرال قرار بگیرد؛ و هنرمندانش می‌توانند مسائل مربوط به همسایه شمالی خودشان را که البته باید آن را به‌عنوان رقیبی موثر در سیاست بین‌الملل فهمید، به نفع جنایات دشمنی منطقه‌ای- که به‌وضوح و در عمل علیه منافع واقعی و شهروندان خودش دست به اقدامی جنایتکارانه زده- برجسته کنند. احتمالا این محتوای آن ایران است و اگر راستش را بخواهید، با توجه همه جوانبی که درباره این دو تصویر وجود دارند، همه باید با چشمانی نگران به ایران نگاه کنیم؛ ایرانی که یک‌لحظه ممکن است به اسارت تصوراتی دربیاید که بدون اینکه مدافعان‌شان بدانند، از راست‌گراترین گرایش‌های محافظه‌کاری آمریکایی ریشه گرفته‌اند. 

به مساله اصلی بازگردیم: ارزش‌ها در میدان متولد می‌شوند

در ابتدای این یادداشت گفته بودم بنا دارم دلالت‌های مواضع برخی فارسی‌زبانان درقبال فجایع جاری در فلسطین اشغالی را مورد بررسی قرار دهم. در همان بخش نخست تلاش کردم طرحی اجمالی، اما روشن از آنچه را در سرزمین‌های اشغالی جریان دارد به‌تصویر بکشم و این‌طور ادعا کردم که این تصویر درست به آینه‌ای می‌ماند که ما در مقام مردم خودمان را در آن مشاهده می‌کنیم. فرض کنید مطالعه درباره این مواجهات موضوع یک پژوهش میدانی درباره روانشناسی سیاسی و اجتماعی ایرانیان باشد. 

در این آزمایش میدانی، در آزمایشگاهی به بزرگی فلسطین اشغالی و با تراکم جمعیت غزه، رفح و دیگر بخش‌های سرزمین‌های فلسطینی، گروهی به شکل سیستماتیک درحال به‌قتل رسانیدن و شکنجه‌کردن گروه دیگری از انسان‌ها هستند؛ گروه اول به جدیدترین روش‌ها و موثرترین ابزار قتل و شکنجه مجهز هستند و عمل شکنجه را به شکلی سیستماتیک و بی‌وقفه به نمایش درمی‌آورند. موضوع عمل شکنجه و قتل گروه اول، کودکان، زنان، و مردانی هستند که تقریبا از هیچ ابزاری برای حفاظت‌کردن از خود برخوردار نیستند؛ و حتی کوچک‌ترین تلاش‌های ایشان برای مقاومت در مقابل گروه اول با خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب می‌شود. در چنین موقعیتی به شما، به‌عنوان مجموعه‌ای از افرادی که از بیرون به تماشای این صحنه دعوت شده‌اید اجازه می‌دهند تا از طریق یادداشت‌های روزنامه، به اشتراک گذاشتن عکس و ویدئو در صفحات مجازی، طراحی کاریکاتور و ابزار متنوع دیگری موضع و احساس خودتان در باره این تجربه را با دیگران به اشتراک بگذارید. آنچه شما در این باره به اشتراک می‌گذارید بیانگر ارزش‌های عامی است که به آن اعتقاد دارید، یعنی ارزش‌های عامی که درباره تشکیل حکومت، نحوه برخورد با دیگران، حد و میزان استفاده از زور در مواجهه با دیگران، حدود و معیار‌های تعریف انسان، و جنایت علیه بشریت و میزان اراده شما برای دفاع از این ارزش‌ها در ذهن دارید. 

هر بار و در هر قدمی که درباره این صحنه و مشاهداتی که در آن داشتید برمی‌دارید، چیزی با این محتوا را تولید می‌کنید: «من کسی هستم که...»، یا «من معتقدم هستم که...» یا «اگر من در موقعیت گروه اول قرار بگیرم، ... کار را انجام می‌دهم.» همه اینها بدون توجه به مسائل ایدئولوژیک یا سیاسی جاری در کشور، از شما تصویری را به‌نمایش می‌گذارد که می‌شود به اعتبار آن، به‌شکل معناداری درباره شما و مبانی اساسی و اخلاقی‌تان چیز‌های معناداری گفت. این مانند این است که بگوییم درواقع شما چیزی جز محتوای مواضعی نیستید که درباره این مشاهده خاص دارید.

از این جهت می‌توان این‌طور گفت که می‌توان فارغ از همه دعاوی نظری روشن یا مبهمی که در سطح زبان درباره اخلاق و سیاست دارید، مبانی حقیقی تشکیل‌دهنده هویت سیاسی و شخصیت اخلاقی شما را از محتوای این مواضع استخراج کرد، زیرا همان‌طور که در عنوان این بخش آورده‌ام، در تحلیل نهایی ارزش‌های اخلاقی و مبانی سیاسی در میدان متولد می‌شوند. 

اگر همه آنچه را تا اینجا آورده‌ایم بپذیرید، آنگاه تصدیق خواهید کرد مواضع برخی فارسی‌زبانان داخل یا خارج از ایران، مخصوصا آنهایی که دعاوی مشخصی درباره فردای ایران بعد از جمهوری اسلامی ایران دارند، متضمن دلالت‌های خطرناکی است که باید بیش از همیشه درنظر داشته باشیم. شما از فلان تلویزیون فارسی‌زبانی که با منابع مشکوک خارجی تغذیه می‌شود، و نظر کارشناسان و مجریانی که یا به‌خاطر نفرت شخصی از نظام سیاسی حاکم بر ایران یا به‌خاطر منافع مالی مشخص ممکن است در مسیر تبلیغ سیاست‌ها و مواضع دولت‌های غربی حرکت کنند، انتظار زیادی نمی‌توانید داشته باشید. آنها به‌هرحال کارگران روزمزد و کارمندان مواجب بگیرند. اصلا باید حتی از کارفرمایان خود در تبلیغ ارزش‌های مبتنی‌بر منافع دولت‌های غربی سمج‌تر باشند تا بتوانند کارفرمایان‌شان را متقاعد کنند که هزینه مادی خرج‌شده برای اداره امور ایشان آورده‌های مشخصی در تامین منافع‌شان داشته است، اما وقتی کسی فارغ از این مناسبات مالی با دولت‌های غربی در این مسیر حرکت می‌کند بیشتر به شخصی می‌ماند که در دل آرزوی دست زدن به کشتاری جمعی و خونریزی بی‌پایانی برای برآورده کردن منافع سیاسی مشخصی دارد. انسانی که برای او ارزش انسان‌های دیگر به اعتبار موقعیتی تعریف می‌شود که در مناسبات سیاسی دارند. چنین شخصی به خطرناک‌ترین مکانیسم‌های انسان‌زدایی مجهز است؛ چیزی به‌مراتب خطرناک‌تر از آنچه دلدادگان نازیسم با تکیه‌بر آن عمل می‌کردند. 

این اصلا عجیب نیست که مکانیسم‌های خشونت‌آمیز انسان‌زدایی عموما در میان طرفداران لیبرال‌دموکراسی‌های غربی پیدا می‌شوند. در لیبرالیسم انسان پیش‌تر از محتوای حقیقی و انضمامی خود تهی و به موجودی انتزاعی تبدیل شده، یعنی برای کسی که از بیماری لیبرالیسم رنج می‌برد، انسان پیش‌تر به نفع ایده فرد تهی و منزوی متاثر از منافعی که عقل ابزاری برای بیشینه کردن رضایت فردی‌اش تعریف کرده به‌محاق رفته است و از آنجا که انسان بریده از واقعیات زندگی روزمره و عناصر بنیادین هویت جمعی در مقام یک عدد، تنها در محاسبات پیش‌بینی‌پذیر ریاضیاتی می‌تواند حضور معناداری داشته باشد، به‌شدت تحت انقیاد قواعدی ریاضی‌گونه قرار دارد که جایگاه معناداری برای هستی تهی و خالی از معنا شده او به‌دست می‌دهند. 

این انسان فرقی نمی‌کند که در مقدم پیشوا باشد یا در محضر «سلاح‌های زیبای آمریکایی»، تنها نظاره‌گر و تاییدکننده معادلاتی است که از پیش برای او نوشته‌اند. انسان لیبرال موجودی به‌غایت تحت انقیاد است. او نمی‌تواند جایی در بیرون از معادلاتی که بر زندگی‌اش حاکم هستند چیزی را ببیند. تنها تلاش می‌کند به‌خوبی و مطابق قواعد ریاضی‌گونه‌ای که به هستی از معنا تهی‌شده او معنا می‌دهند، جای مشخصی داشته باشد و همواره نگران است مبادا زیبایی نظم ریاضی‌گونه‌ای را بیاشوبد که معادلات حاکم بر زندگی او از پیش برایش تعریف کرده‌اند. 

اینها دلالت‌ها و اهمیت‌های فلسطین و مساله آن برای ما هستند. برای ما در مقام مردم که بدون توجه به وابستگی‌های سیاسی یا ایدئولوژیکی در زندگی هرروزه خودمان زندگی می‌کنیم. دلالت‌های نگران‌کننده از انسان‌هایی که مدعی آینده خیالی یا واقعی ایران هستند. دعاوی پرسروصدایی که ما را به خود دعوت می‌کنند؛ دعاوی پر سروصدایی درباره انسان، حقوق بشر، حق بر سرنوشت و چیز‌هایی مثل اینکه حق تفسیر همه آنها را از ما سلب کرده و می‌توانند به‌راحتی چشمان‌شان را بر مرگ انسان‌ها، ولو به نام ایده تهی و از معنا خالی انسان ببندند. سیاهپوستانی را می‌مانند با ماسک‌های سفید در خدمت اربابان سفیدپوستی که وظیفه شلاق زدن بر دیگران را برعهده گرفته‌اند تا ارباب سفیدپوست‌شان دردسر کمتری برای به انقیاد درآوردن و به سامان کردن دیگران متحمل شود و اگر از من می‌پرسید، اینها درد نشان‌های بیماری خطرناکی هستند که در جایی در کناره تاریخ در انتظار انسان ایرانی است؛ بیماری دردناکی که بدن نحیف انسان ایرانی را به شکلی جدی به‌مخاطره انداخته است.

منبع: فرهیختگان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.