چهارم اسفند سال گذشته گزارش یک درگیری خانوادگی به مأموران کلانتری ۱۰۸ نواب اعلام شد.
وقتی مأموران به محل رسیدند با پیکر نیمه جان مرد جوانی در خیابان روبهرو شدند.
یکی از همسایهها گفت: از خانه همسایه طبقه دوم صدای درگیری شدیدی شنیدیم چند دقیقه بعد هم ناگهان پسر همسایه به نام شهرام که معتاد است از پنجره طبقه دوم خانهشان به کوچه سقوط کرد.
در ادامه شهرام از سوی اورژانس به بیمارستان منتقل شد و مأموران با دستور قضایی وارد آپارتمانی که حادثه از آنجا آغاز شده بود رفتند و به محض ورود به یکی از اتاقها با جسد خونآلود زن ۷۱ سالهای مواجه شدند که براثر ضربات شدید جسم سخت به سرش به طرز هولناکی به قتل رسیده بود.
مأموران در جریان بررسی صحنه متوجه شدند پسر جوانی نیز در یکی دیگر از اتاقهای آن خانه حضور دارد و از شدت ترس در را قفل کرده است که بلافاصله پسر جوان مورد تحقیق قرار گرفت و به پلیس گفت: دقایقی قبل، برادرم شهرام به سمت اتاق مادرم رفت و چرخ خیاطی را بلند کرد و ۲ بار به سر مادرم کوبید. بهدلیل اینکه به شیشه اعتیاد دارم و قرص خواب نیز مصرف کرده بودم و توهم داشتم، نتوانستم از اتاق بیرون بیایم و از شدت ترس فقط در اتاق را قفل کردم.
نمیدانم برادرم قصد فرار داشت یا میخواست خودکشی کند که ناگهان از پنجره پایین افتاد.
تحقیقات تکمیلی نیز نشان میداد، متهم به قتل سابقه کیفری دارد و به دلیل اختلاف با مادرش بر سر مسائل مالی دست به جنایت زده است. با تکمیل تحقیقات اولیه جسد مقتول با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
با بهبودی نسبی شهرام وی تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل مادرش اعتراف کرد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: آن روز مواد مخدر مصرف کردم و دچار توهم شدم. مادرم میخواست من را صدا کند، اما اشتباهی اسم برادر کوچکترم شاهرخ را صدا زد.
من هم، چون حالت طبیعی نداشتم به او اعتراض کردم که اسم من شهرام است و چرا شاهرخ را صدا میکنی که او شروع به دعوا و توهین کرد و من هم از کوره در رفتم.
او را زدم وقتی مادرم روی زمین افتاد عذاب وجدان گرفتم و برای اینکه به زندگیام پایان دهم خودم را از پنجره طبقه دوم به پایین انداختم، اما زنده ماندم.
وی در ادامه افزود: من مادرم را دوست داشتم و هرگز راضی به مرگش نبودم. آن روز اگر مادرم به پدر و برادرم که فوت شدهاند ناسزا نمیگفت این اتفاق نمیافتاد. من قصد داشتم چرخ خیاطی را به سمت بوفه پرت کنم تا وقتی شیشه بوفه شکست مادرم بترسد و سکوت کند، اما روی سرش افتاد.
متهم اضافه کرد: ۲۰ سال قبل عاشق دختر همسایه شدم و مخالفت خانوادهها باعث شد که به هم نرسیم و بعد از آن ماجرا زندگیام نابود شد و من و ۳ نفر از دوستانم باند چهار نفرهای را تشکیل دادیم و سرقت مسلحانه میکردیم که دستگیر شدیم و هرکدام از ما به ۱۵ سال حبس محکوم شدیم.
زمانی که دوران محکومیتم را میگذراندم یک هم سلولی داشتم که مادرش را کشته بود و همیشه به خاطر کاری که انجام داده بود از او بدم میآمد، اما هرگز فکر نمیکردم روزی خودم مثل او قاتل مادرم شوم.
اعلام گذشت و محاکمه از جنبه عمومی جرم
با تکمیل تحقیقات و در حالی که قرار بود متهم برای اتهام قتل عمد مادرش پای میز محاکمه بایستد ۴ برادر تنی و ناتنی او اعلام گذشت کردند.
به این ترتیب پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا شهرام بزودی محاکمه شود.
منبع: روزنامه ایران
بهش پول مواد خرج میدهد بهش گفتم این کار نکنه آبرو خیلی عزیز هست فقط فقط به خاطر آبرو هست گفت این که پایانی هست من فقط پول بهش میدهم که نره دزدی کنه مردم بگویند پسر فلان حاجی هست دزدی میکنه شماها بعد از مردهن من اینه زنده نمیبیند صبر کنید لب مرگ هستم بعد مادر چه گناهی کرده خودش میگه اسم اشتباهی گفته معتاد همین هست معتاد مواد صنعتی خودش به حال مواد مخدر
کسی که مادرش را به قتل برساند با غریبه چه خواهد کرد ؟! عفو اینها خطاست و جفا به دیگران و مشارکت در جنایات اینها.
حتی به قیمت حذف مدعی،
پ، ن
این جمله قدیمی است، این روزها عافیت طلب شده ام !