به مناسبت فرا رسیدن ماه سرور و سالار شهیدان اباعبداللهالحسین(ع) و ادای محبت و احترام به سیدالشهدا که از دیرباز تا کنون همانند دریای بزرگی جریان دارد، افراد بسیاری برای یک هدف مشترک یعنی مدح و بیان محبت به امام حسین (ع) و بازگوی مصائب کربلا دور یکدیگر جمع میشوند و سرودههای جانسوزی را با قلم خود مانا میکنند.
لذا با شروع شب اول ماه محرم مجموعه اشعاری جهت ورود به ماه مرحم الحرام را گردآوری کرده ایم که در ادامه میخوانیم:
آمد محرّم نبض عالم ایستاده
از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده
ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم
بر آفتاب دیده شبنم ایستاده
وقتی که پا در این حسینیّه نهادم
بر تو سلام از دور دادم ایستاده
جارو کش فرش عزایت جبرئیل است
فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده
دم: «یا حسین» و بازدم: «جانم حسین» است
نامت میان نوحه و دم ایستاده
پیش خدا روز قیامت سربلند است
هر کس که پای تو مصمّم ایستاده
باید یزیدیهای این امّت بدانند!
که شیعه در خط مقدّم ایستاده
وَ الله که از هر عذابی در امان است
سینه زنی که زیر پرچم ایستاده
از بس «أنا العطشان» تو خورده به گوشش
از جوشش خود چاه زمزم ایستاده
ده روز دیگر خواهری در بین گودال
پهلوی جسم نامنظّم ایستاده
شاعر: محمد فردوسی
_________________________________
عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است
یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است
از عرش تابه فرش تمام فرشتگان
فریاد میزنند که ماه محّرم است
هفت آسمـان پُر است ز گرد عزای تو
چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است
کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز
شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است
بعد از گذشت این همه سال از شهادتت
گلزار دین هنوز ز خون تو خُـّرم است
تا با خبر شوند همه عالم از غمت
یادآور غم تو رسول مکّرم است
تا فیضی از فضیلت غمهای تو برند
خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است
هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم
تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است
از هر غمی که بر دل ما خیمه میزند
فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است
ازحُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر
زهرا سیاهپــوش عزایت دمادم است.
چون محتشم «وفائی» غمگین به گریه گفت
«باز این شورش است که در خلق عالم است»
شاعر: سید هاشم وفایی
_________________________________
در کوچهها نسیم بهشت محرّم است
این شهر بی مجالس روضه جهنّم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلّی عشق مجسّم است
شکر خدا که هیئتمان باز دایر است
شکر خدا که بر سر این کوچه پرچم است
بیرون ندیده اید زنی ایستاده است؟
بالش شکسته است، قدَش هم کمی خم است
لبخند تلخ فاطمه بر تک تک شما
یعنی خوش آمدید و همان خیر مقدم است
من که ندیدمش دم در، خب شما چطور؟
صد حیف سوی چشم گنهکار ما کم است
پرواز میکنیم از این پیلههای تنگ
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرّم است
در مجلس عزای امام قتیل اشک
روضه به شور و واحد و نوحه مقدّم است
شاعر: وحید قاسمی
_________________________________
از هم فصل عزای تو شده یا مظلوم
دیده خونبار برای تو شده یا مظلوم
هر چه خوبی شده خلقای ز همه خوبترین
همه اش وقف عزای تو شده یا مظلوم
آفرید آنچه خدا بهر تجلی تو بود
عشق حق خرج به پای تو شده یا مظلوم
کربلا صاحب یک وسعت نا محدود است
همه جا صحن و سرای تو شده یا مظلوم
انبیا گریه کن بزم عزایت هستند
که خدا نوحه سرای تو شده یا مظلوم
ارمنی، گبر، یهودی، ز تو حاجت گیرند
همه مشمول عطای تو شده یا مظلوم
کیستی که همه گلها ز غمت پژمردند
بلبلان نوحه سرای تو شده یا مظلوم
کیستی که دل عشاق به نامت لرزد
اشکشان رمز بقای تو شده یا مظلوم
نالهها سر زد و فرزند شهیدی میگفت:
پدرم آه، فدای تو شده یا مظلوم
تو حسینی و ظهور پسرت نزدیک است
فرج او به دعای تو شده یا مظلوم
شاعر: سید محمد میرهاشمی
_________________________________
رخصت دهید شال محرم بیاورید
پیراهن عزای مرا هم بیاورید
با اشکتان جراحت او خوب میشودای چشمهای غم زده مرحم بیاورید
مادر رسیده است کمی کوچه وا کنید
مادر رسیده گریه کند دم بیاورید
ما آمدیم خوب و بد آقا سوا نکن
ما را کنار فاطمه در هم بیا ورید
یک نخ از آن عبای مبارک به ما بده
آقا عزا شروع شده پرچم بیاوریدای ابرهای تیره شب گریههای ماست
ما آمدیم تا که شما کم بیاورید
از این به بعد نوبت دیوانگی ماست
باز این چه شورش است به عالم بیاورید
غمهای مادرت چقدر بی شماره است
امشب سلام ما سرِ دارالاماره است
شاعر: حسن لطفی
_________________________________
دوباره ماه محرم دوباره بوی حسین (ع)
دوباره نوشش میاز سر سبوی حسین (ع)
دوباره ماه تاثر دوباره ماه عزا
دوباره سینه زدن در میان کوی حسین (ع)
دوباره شهر بپوشد به تن لباس سیاه
رواج هیئت و مسجد ز آبروی حسین (ع)
دوباره ذکر حسین بر لبان پیر وجوان
دوباره نغمه "هل من"رسد زسوی حسین (ع)
دوباره یاد شهیدان کربلا کردن
دوباره خوی گرفتن به خلق وخوی حسین (ع)
دوباره لطف خدائی برای شخص زهیر
ونیک عاقبتی بعد گفتگوی حسین (ع)
دوباره حر پشیمان به محضر مولا
عوض نمودن دنیا به تار موی حسین (ع)
دوباره قاسم واکبر، عمویشان عباس
فدای حق شده در جنگ با عدوی حسین (ع)
دوباره علقمه وقتلگاه شاه شهید
دوباره ناله زینب به جستجوی حسین (ع)
گرفتنش به بغل جسم بی سر مولا
دوباره بوسه زدن بر رگ گلوی حسین (ع)
دوباره شام غریبان به خیمهها آتش
زنان دربدر وخواهر نکوی حسین (ع)
دوباره یاد اسارت برای آل ا...
ویاد سنگ پرانی به راس و روی حسین (ع)
دلم گرفته خدایا زماتم مولا
نما تو قسمت من زائری به کوی حسین (ع)
شاعر: اسماعیل تقوایی
_________________________________
ای دل بیا که ماه محرم بر آمده
این مه به قلب شیعه چنان خنجر آمده
از بهر قتل شاه زمان پور بو تراب
در کربلا ببین که دو صد لشکر آمده
در این مه حرام حسین سبط مصطفی
از ظلم اشقیا زچه رو بی سر آمده
فرزند مرتضی و سرور دل نبی
از سوز تشنگی به لبش اخگر آمده
سقای کربلا بنگر در کنار آب
لب تشنه تیر کینه به چشمتر آمده
ناموس کردگار به دو چشمان اشکبار
بر سر زنان با سر بی معجر آمده
سینه زنان و نوحه سرا بهر تعزیت
با حوریان فاطمهی اطهر آمده
بهر شهادت عمل شمر نا بکار
در قتلگه حضرت پیغمبر آمده
نوباوه رسول و جــــگر گوشــــه بتــول
کرد این چنین دعوت حق را ز جان بتول
روزی که خواست جانب کوفه سفر کند
اهل زمانه را ز سفر با خبر کند
با خیل یاوران و زنان و نوادگان
رفع بلا ز امت خیر البشر کند
از بیم کسر حرمت کعبه خدای عشق
مجبور گشت حج خدا مختصر کند
نوبــــاوه رســــول و جگر گوشه بتول
کرد این چنین دعوت حق را زجان قبول
آه از دمی که لشکر بن سعد بی حیا
طبل ظفر نواخت به نزدیک خیمگاه
پژمرده بود باغ نبی از سر عطش
زینب در اضطراب و حسینش به قتلگاه
رو سوی خیمگاه نهادند رو بهان
بردند هر چه بود ز جمله طلا و کاه
نامرد دهر شرم ز زهرا نکرد و زد
سیلی به بروی دختر زیبای همچو ماه
دست ستم خرگه دلدادگان بسوخت
دشت ستم بود لبالب ز دود و آه
نو باوه رسول و جـــــگر گـــوشه بتول
کرد این چنین دعوت حق را زجان قبول
سرهای شاهدان چو به نی آشیانه کرد
دخت نبی ساز سفر را بهانه کرد
از طرف بوستان خزان دیده، چون گذشت
تیر فراق را دل زینب نشانه کرد
جانا سرت کجاست تماشا کنی دمی
نیلی رخ رقیه که با تازیانه کرد
زنجیر کین که بسته به پای شهنشهای
با اشتری لجوج به کوفه روانه کرد
نازم به دختری که ز زهرا گرفته خط
باخطبهای که خواند حسین جاودانه کرد
نو باوه رسول و جــــگر گوشـــه بتول
کرد این چنین دعوت حق را زجان قبول
شاعر: قنبر سماچی
_________________________________
سینه زنان حسین زمزمه بر پاکنید
ماه محرم شده یاری زهرا کنید
بانی بزم عزا مادر او فاطمه است
آمده قامت کمان خوب تماشا کنید
ذکر حسین جان ما از شهدا مانده است
جامعه را زنده با ذکر مسیحا کنید
ناز گنه کاررا میخرد ارباب ما
امر کند هرکه را گم شده پیدا کنید
نوکر هر ساله ایم پای قرار امدیم
موسم درد دل است عقدهی دل وا کنید
بر اثر معصیت خشک شده اشک من
دیدة خشکیده را وصل به دریا کنید
گریه برای شما دار وندار من است
چشم پر از گریهای میشود اعطا کنید
راه نشانم دهید برگ امانم دهید
کاش که با این گدا شبیه حر تا کنید
صحن حسینیهها گوشهای از کربلاست
عرش نشینان عشق فخر به موسی کنید
بی کفن کربلا حضرت آقا سلام
اذن عزاداریِ ما همه امضا کنید
شاعر: قاسم نعمتی
_________________________________
شکر خدا دوباره شدم مبتلای توای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
شکر خدا نسیم محرم وزیده است
هرشب شده عبادت من روضههای تو
((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است))
شکر خدا شکسته دلم در عزای تو
باور نمیکنم که دوباره نشسته ام
با چشم خیس بین حسینیههای تو
با اذن مادرت به سر و سینه میزنم
ممنونم از ترحم و لطف و عطای تو
من با غذای روضه تان رشد کرده ام
وقف شماست بود و نبود گدای تو
بیمار عشقم و دههای بسته ام دخیل
کاسه بدست گوشۀ دارالشفای تو
این عطر سرخ میوزد از سمت قتلگاه
حالا دلم رسیده به پایینِ پای تو
شاعر: محمدرضا رضایی
_________________________________
باز محرم شد و لوای ماتم بپاست
ماتم سلطان عشق شهید کرب بلاست
به عرش و خلد برین فرقه کر وبیان
حلقه ماتم زده صاحب ماتم خداست
پیمبران سر به سر لباس نیلی به بر
شال عزای سیاه به گردن مصطفی است
موی کنان در زمین زنان ماتم زده
مویه کنان در سماء حضرت خیر النساء است
سفر نما از حجاز بساز ساز عراق
شور حسینی ببین بلند از نینواست
یکی جدا دست او نشسته پیکان تیر
یکی زظلم عدو بریده سر از قفاست
حسین لب تشنه شد شهید در راه حق
به روز حشر و جزا خداش هم خون بهاست
به دشت کرب وبلا خون خدا ریختند
تربت پاکش از آن سجده گه ما سواست
خیام عصمت که بود گیسوی حورش طناب
گسسته از یکدگر زظلم آل زناست
نیست نشانی زشمر غیر پلیدی بلند
ببین رواق حسین، چون حرم کبریاست
شاعر: سید احمد دهکردی