در کتاب ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۵۸ بیان شده است که قبیله بنی اسد که در همان حوالی کربلا سکونت داشتند به محل حادثه کربلا آمده و با کمک «امام سجاد (ع)» بر پیکر مطهر شهدای کربلا نماز خواندند.
روز دوازدهم ماه محرم کاروان کربلا را به سمت دروازههای شهر کوفه برد و آنجا پشت در نگه داشتند، کاروانی که پس از گذراندن روزهای سخت اکنون در غم از دست دادن عزیزان خود هستند اکنون باید پشت دروازههای شهر پیمان شکنان به انتظار مینشستند و این بسیار برایشان سخت بود.
در کتاب ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۵۸ بیان شده است که قبیله بنی اسد که در همان حوالی کربلا سکونت داشتند به محل حادثه کربلا آمده و با کمک «امام سجاد (ع)» بر پیکر مطهر شهدای کربلا نماز خواندند سپس با راهنمایی ایشان پیکرها را به خاک سپردند، بدین ترتیب که «امام حسین (ع)» را در همان محلی که اکنون حرم مطهر ایشان در کربلا حضور دارد به خاک سپردند و حضرت «علی اکبر (ع)» را در پایین پای پدر بزرگوارشان به خاک سپردند، حضرت «ابوالفضل (ع)» را نیز در همان مکانی حرم مطهر ایشان در کربلا قرار دارد به خاک سپردند.
آنچه در روز دوازدهم ماه محرم بر اسرای واقعه عاشورا گذشت
حضور «امام سجاد (ع)» و خواندن نماز بر پیکر شهدا در کتابهای انصارالحسین صفحه ۱۰۴ و بصائر الدرجات صفحه ۲۲۵ از زبان «امام رضا (ع)» و «امام صادق (ع)» بیان شده است، حتی در روایتی از «امام ششم (ع)» آمده است در زمان خاک سپاری شهدای کربلا «پیامبراسلام (ع)» و حضرت «امیرالمومنین (ع)» همچنین «امام حسن (ع)» نیز همراه با ملائک در کنار «امام سجاد (ع)» حضور داشتند.
هنگامی که اسرا و بازماندگان واقعه عاشورا به کوفه نزدیک شد به ابن زیاد خبر رسید و ابن زیاد نیز دستور داده شد تا ابتدا سرهای شهدای کربلا و سپس اسرا را به شهر وارد کنند و در کوچه و بازار بچرخانند.
پس از این که خبر ورود اسرای کربلا در شهر پیچید مردم کوفه بر پشت بامها و یا در کوچهها وارد شدند تا کاروان اسرا را ببینند، اسرا سوار بر شتر وارد شهر شدند. در این زمان زنی از بالای پشت بام فریاد زد شما از کدام مملکت و از کدام قبیله هستید آنها گفتند ما اهل بیت «محمد (ص)» هستیم، چون این زن سخن را شنید چادر و مقنعههایی را که داشت برای ایشان آورد و بین آنان پخش کرد و آنان نیز به وسیله این لباسها حجاب خود را به دست آوردند، زیرا هنگامی که لشکر دشمن به چادرهای «امام حسین (ع)» در کربلا حمله کردند بسیاری از حجابهای زنان و دختران را از سر آنان ربوده و آنان را با پاها و سرهای برهنه به اسارت گرفتند.
روایتهای تاریخی بیانگر این امر است که حدود ۴۰ محمل وجود داشت که بر روی آن اطفال و زنان قرار داشتند، «امام سجاد (ع)» برهنه و در شرایط بیماری بر شتری سوار بودند، برخی از مردم کوفه با دیدن این صحنه گریه میکردند.
هر چه جلوتر میرفتند صدای بوقها و پرچمهای افراشته شده بیشتر میشد، لشکر ابن زیاد اسرا را همراه با سرهای شهدا که بر فراز نیزهها نصب کرده بودند هدایت میکرد، اولین نیزه بر سر مبارک «امام حسین (ع)» بود که همچون ماه میدرخشید همانگونه که در آیه ۹ سوره مبارکه کهف آمده است: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا، تو پنداری که قصه اصحاب کهف و رقیم در مقابل این همه آیات قدرت و عجایب حکمتهای ما از آیات عجیب ماست»، در این زمان حضرت «زینب کبری (س)» مردم را امر به سکوت کردند سپس شروع به خواندن خطبه کردند در حالی که همه شهر در سکوتی عجیب فرو رفته بود.
خطبه حضرت «زینب کبری (س)» خطاب به مردم کوفه، حضرت «زینب کبری (س)» در این خطبه مردم کوفه را به سبب گناهی که در ماجرای عاشورا داشتند و کوتاهی که در یاری «امام حسین (ع)» کردند ملامت کردند، ایشان پیرامون گناه بزرگ مردم کوفه به صراحت سخن گفتند، سخنان ایشان به شکلی بود که گویی حضرت «علی (ع)» خطبه میخواندند، سخنانی بسیار فصیح، روان و تاثیرگذار، ایشان در این خطبه ابتدا خدا را ستایش کردند و بر «رسول خدا (ص)» درود فرستادند و سپس رفتار دوگانه مردم کوفه را مورد شماتت قرار دادند، حضرت «زینب کبری (س)» در خطبه خود پیرامون کیفر بزرگی که در انتظار مردم شهر کوفه به سبب شهادت سید جوانان اهل بهشت وجود دارد هشدار دادند، سخنان حضرت «زینب کبری (س)» به حدی تاثیرگذار بود که مردم پس از شنیدن آن بسیار حیران و ناراحت شدند.
پس از پایان سخنان حضرت «زینب کبری (س)» خطاب به مردم کوفه «امام سجاد (ع)» به حضرت «زینب کبری (س)» فرمودند: سرگذشت گذشتگان برای آنان که ماندند مایه عبرت خواهد بود، گریه و زاری شهدای ما را به ما باز نخواهند گرداند، آنان عبرتهای روزگار خواهند بود این کلمات سبب شد حضرت «زینب کبری (س)»آرام گرفته و سکوت کردند.
امام سجاد (ع) با افشاگریهایشان، پرده از جنایات و فتنههای حکومت اموی برداشتند در این هنگام صدای گریه و ناله از مردم کوفه بلند شد، ایشان ابتدا حمد و ستایش خداوند را گفتند و خود را فرزند شهید کربلا و نوه «پیامبراکرم (ص)» معرفی کردند، زشتیها و افعال پلید کوفیان را مورد سرزنش قرار دادند و عمل نادرست دشمنان «سیدالشهدا (ع)» را آشکار ساختند، ایشان سپس فرمودند: «ما راضی هستیم که شما نه یاریمان کنید نه کمر به قتل مان ببندید».
ابن زیاد رو به «امام حسین (ع)» کرد و گفت این کیست؟ میگویند «حسین بن علی (ع)» را خدا کشته است؟، «امام سجاد (ع)» فرمودند: برادری داشتم که نام او نیز علی بود، مردم او را کشتند ابن زیاد بار دیگر تاکید کرد: بلکه خدایش او را کشت، در این هنگام «امام سجاد (ع)» آیه ۴۲ سوره زمر را تلاوت کردند: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را میگیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض میکند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه میدارد و آن را که نکرده به بدنش میفرستد تا وقت معیّن مرگ در این کار نیز ادلهای از قدرت الهی برای متفکران پدیدار است».
ابن زیاد با سخنان «امام سجاد (ع)» دچار خشم شد و گفت هنوز جرأت پاسخگویی به من را دارید، این را ببرید و گردنش را بزنید، حضرت «زینب کبری (س)» به سمت «امام سجاد (ع)» رفتند و گفتند: ای پسر زیاد، تو کسی را برای من باقی نگذاشتی، اگر تصمیم کشتن «امام سجاد (ع)» را هم گرفتهای مرا نیز با او بکش، «امام سجاد (ع)» به عمهاشان فرمودند: عمه جان آرام باش تا من با او سخن بگویم، سپس رو به ابن زیاد کردند و فرمودند:ای پسر زیاد، مرا از مرگ میترسانی؟ مگر ندانستی که کشته شدن عادت ما و شهادت مایه سربلندی ماست.
حضرت زینب کبری (س) در پاسخ به عبیدالله، جز زیبایی ندیدم
عبیدالله ابن زیاد در این مجلس رو به حضرت «زینب کبری (س)» کرد و گفت دیدی خدا با خاندانت چه کرد، حضرت «زینب کبری (س)» نیز در پاسخ به عبیدالله فرمودند: «جز زیبایی ندیدم»، آنان کسانی بودند که خداوند تقدیرشان را ساخته بود تا شهید شوند و آنان نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه ابدی خود شتافتند، به زودی در رستاخیز شهدای کربلا به درگاه خداوند شکایت و دادخواهی تو را خواهند کرد، آن روز است که پیروز این میدان مشخص خواهد شد.
سخنان حضرت «زینب کبری (س)» در برابر عبیدالله بن زیاد بسیار دلیرانه و شجاعانه بیان شد، ایشان این شجاعت را از «امیرالمومنین (ع)» به ارث برده بودند، حضرت «زینب کبری (س)» خواهر «امام حسین (ع)» هرگز زیر بار ظلم نرفت، ایشان در تمام طول مسیر اسارت، وظیفه سنگین رسالت و تبلیغ دین و نمایان کردن اسلام حقیقی و هدف شهدای کربلا را بر دوش کشیدند.