سپتامبر سال ۱۹۸۰ بود و مسکو تازه از شور و آدرنالین المپیک افتاده بود. یک کشور خوشحال بود که تیم فوتبالش صعود کرده و کشور دیگر با افتخار بازی مشتزنهایش را به رخ دیگر کشورها میکشید. نهایت غم، غمِ حذف شدن تیم دومیدانی یک کشور از المپیک بود.
پایان شوم المپیک ۱۹۸۰ برای مردم ایران
اختتامیه المپیک بیست و دوم ۱۲ مرداد سال ۱۳۵۹ برگزار شد و همه به خانههایشان رفتند. جهان بعد از پایانِ استرس خوشایند خود نفس تازهای میکشید و حتی تحریم المپیک توسط آمریکا از یاد همه رفت. اما تنها چند روز بعد در بیست و دوم سپتامبر نیروی هوایی رژیم بعث در یک تهاجم گسترده، مناطق استراتژیک ایران، از جمله فرودگاه تهران را بمباران کرد و به دنبال آن جنگ تحمیلی رسماً آغاز شد.
فرشتههایی که بمب شیمیایی میفرستند
۴ سال گذشت. دنیا به روال عادی برگشته بود و برای المپیک لسآنجلس آماده میشد؛ اما ایران هنوز درگیر همان جنگی بود که ۴ سال پیش قرار بود ۳ روزه تمام شود و صدام تهران را فتح کند. چیزی به افتتاحیه المپیک نمانده بود که صدام تهران، کرمانشاه، قم، قزوین، ایلام، گیلان غرب، پیرانشهر، اراک، بانه، مریوان را بمباران و موشکباران کرد.
در حالی که چشم جهان به شهر فرشتههای آمریکا بود و دنیا چیزی جز هیجان ورزشی نمیدید، موشکهای صدام نه تنها بر خاک جنوب ایران فرود میآمدند، بلکه هر لحظه و هر شب بیم آن میرفت یکی از خانههای مناطق مسکونی بر سر ساکنان آن خراب شود و دیگر نه جانی از آن خانواده بماند و نه مالی.
همه اینها این در حالی بود که تأمینکننده سلاحهای شیمیایی رژیم بعث، همان آمریکایی بود که بیست و سومین المپیک پر زرق و برقش را در شهر فرشتههایش میزبانی میکرد و از حضور توریستها پول به جیب میزد.
شورای امنیت سیری چند؟
همچنین بمبارانهای شیمیایی عراق که از سال اول جنگ آغاز شده بود، بیشتر از قبل خودنمایی میکرد و هر از گاهی در یک منطقه نظامی یا مسکونی قربانیان تازهای میگرفت. عراق فقط از مرداد تا آذرماه سال گذشته آن با استفاده از توپ، خمپاره و هواپیما ۱۲ بار گازهای شیمیایی را به مناطق نظامی و غیرنظامی پیرانشهر، بازی دراز، مریوان، بانه، پنجوین، پاوه و ... شلیک کرد.
ابتدای همان سال، یعنی فروردینماه سال ۱۳۶۳ شورای امنیت کاربرد سلاحهای شیمیایی و کلیه اقدامات مربوط به نقض حقوق انسانی و بینالمللی را محکوم کرد و خواستار راه حل صلح جویانه برای حل و فصل این درگیری شد؛ اما صدام بارها و بارها پس از آن هم به هر جای ایران یا حتی کشور خودش که خطری از ان احساس میکرد، بمب شیمیایی زد.
المیپک ۱۹۸۴ هم ۲۱ مردادماه مختوم شد و دنیا هیچ تغییری برای ایرانیها نکرد.
شاید این بار المپیک را با آرامش تماشا کنیم، شاید!
باز هم ۴ سال گذشت؛ اما این بار ایران آبستن اتفاقات بهتری بود و باید درد زایمان را پشت سر میگذاشت تا امنیت از دست رفته را به کشورش بازگرداند. قطعنامه ۵۹۸، ۲۰ جولای ۱۹۸۸ از طرف ایران پذیرفته شد، اما این همه ماجرا نبود و ایران تا رسیدن به روز افتتاحیه المپیک سئول در کره جنوبی هنوز کلی راه نرفته داشت.
وقتی خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از طرف ایران از رسانههای مختلف پخش شد، بعضی از پایان جنگ خوشحال شدند و نوید تولد امنیت را به یکدیگر میدادند و بعضی دیگر ناراحت بودند و امنیت متولد شده را ناقصالخلقه میدانستند. امام (ره) هم قبول قطعنامه را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرده بود؛ چرا که پذیرش قطعنامه را به معنای پایان جنگ نمیدید و ضررهایی که در ۸ سال جنگ به ایران وارد شده بود هم طبق قطعنامه جبران نمیشد.
لطفاً بنشینید سر جایتان!
مردم ایران مزایا و معایب پذیرش قطعنامه را بررسی میکردند و خشم و خندهشان با هم قاتی شده بود. مردم جهان هم مشغول آماده شدن برای شور و هیجان افتتاحیه بیست و چهارمین المپیک که ۲۶ شهریور آغاز میشد، بودند. در این میان افرادی پشت مرزها برای آغاز عملیات فروغ جاویدان برنامهریزی میکردند.
سوم مردادماه بود که نیروهای منافقین با حمایت بعثیها مثل مور و ملخ از مرزهای قصر شیرین تا تنگه چهارزبر به کشور ریختند. آنها که با محاسباتشان ایرانیها را لشکری شکست خورده و خود را عقاب تیزپا تصور میکردند، میخواستند ۲۴ ساعته تهران را فتح کنند؛ اما مگر میشد ایرانیهایی که ۸ سال نگذاشتند بعثیها یک وجب از خاکشان را بگیرند، حالا بنشینند و تماشا کنند که چگونه مسعود رجوی قدم به قدم کشور را تصاحب میکند؟
۵ مرداد بود که رزمندهها دوباره خودشان را جمع و جور کردند و عملیات مرصاد شروع شد. بعید به نظر میرسید، اما تنها ۳ـ۲ روز بعد بساط همه دستدرازیها به مرزهای کشورمان جمع شد و منافقین دست از پا درازتر به سمت سرزمین بعثیها فرار کردند.
منبع: فارس