جنگ ۳۳ روزه، به عربی پیروزی تموز یا به انگلیسی جنگ جولای ۲۰۰۶ در تقویم ایران به روز مقاومت اسلامی ثبت شده است. اما در این جنگ چه اتفاقی افتاد که حزب الله لبنان از آن به عنوان پیروزی یاد میکند و رژیم صهیونیستی از یادآوری آن روزها واهمه دارد؟
از تاریخی که رژیم صهیونیستی در سرزمینهای کشور فلسطین تاسیس شد، هیچ کدام از کشورهای عربی نتوانستند این رژیم را که از حمایت شدید آمریکا و غرب برخوردار است، مجبور به عقبنشینی کنند. به همین دلیل رژیم صهیونیستی با کمک تصویرسازی آمریکا از خود به عنوان ارتشی که شکست نمیخورد، یاد میکرد. اما در جولای ۲۰۰۶ تصویر اسرائیل شکست ناپذیر، شکست و جنبش مقاومتی توانست این رژیم تا دندان مسلح با تسلیحات غربی را مجبور به عقب نشینی کند.
رژیم صهیونیستی که در سال ۲۰۰۰ نتوانست به اشغالگری خود در خاک لبنان ادامه دهد و جنوب لبنان را که خواستگاه حزب الله است را از دست داد و از آن خارج شد. در سال ۲۰۰۶ با دستآویز قراردادن دستگیری دو سرباز صهیونیست در عملیات الوعد الصادق بدست نیروهای حزب الله، قصد داشت مقاومت لبنان را نابود و آن را خلع سلاح کند.
رژیم صهیونیستی با همراهی آمریکا، کشورهای غربی حامی این رژیم تروریستی و متحدان منطقهای خود قصد داشت با از بین بردن حزب الله، مانعی را سر راه «خاورمیانه بزرگ» که توسط استکبار جهانی برنامه ریزی شده بود، بردارد. اما با همراهی دولت و ملت لبنان با حزب الله رژیم صهیونیستی در این جنگ از پیش برنامه ریزی شده، شکست خورد.
با وجود اینکه ماشین جنگی رژیم صهیونیستی در مقابل حزبالله نتوانست بایستد، آمریکاییها اصرار داشتند که این رژیم چیزی را به دست آورد و بعد آتش بس را اعلام کند. از این رو، سه هفته با اصرار آمریکا جنگ ادامه پیدا کرد، اما در نهایت واشنگتن نیز تسلیم شد و با تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت جنگ جولای ۲۰۰۶ پایان یافت.
حقایق میدانی، اظهارات سیاسی و آنچه در مطالعات غرب و اسرائیل گنجانده شده است، به تنهایی تغییرات عمده در معادله درگیری با صهیونیستها را آشکار نمیکند. روزهایی بود که رژیم صهیونیستی با اعتماد بنفس به شهرک نشینان وعده میداد مقاومت در جنوب لبنان را به زودی نابود خواهد کرد، اما امروز تلاش میکند معادله بازدارندگی را تغییری حداقلی دهد. در مقابل، حزب الله در همان معادله بازدارندگی از استقامت و استواری به سمت ابتکار عمل حرکت کرد.
در جنگ ۳۳ روزه، رژیم صهیونیستی تنها به دنبال اهداف میدانی عملی نبود، بلکه به دنبال اهداف مرتبط با تصویرسازی و تداوم توهم اقتدار بود. پس از آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی از اشغال رژیم تروریستی اسرائیل و عقب نشینی یک جانبه از غزه در سال ۲۰۰۵ میلادی، تلآویو میخواست لبنان را به بازه زمانی بازگرداند که در آن اسرائیل در هیچ جنگی شکست نمیخورد مانند تهاجم به لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی. رژیم میخواست همه اینها را با یک تمرین فوری در سال ۲۰۰۶ به دست آورد. اما با مقاومتی روبرو شده که تنها توانست ۳۳ روز با آن مقابله کند.
رژیم صهیونیستی پس از جنگ ۳۳ روزه که بخش بزرگی از وجهه نظامی خود را از دست داده بود، خود را در میدان جنگهای زمینی و هوایی بدون آمادگی دید و پس از شکسته شدن تصویر آن اقتدار پوشالی که در اثر شکار شدن تانک ها، وسایل نقلیه و کشته شدن سربازانش ایجاد شده بود، فهمید که همچنین قادر به شروع جنگی جدید در غزه یا در جنین نیست. جنگ ۳۳ روزه دستگاه تشخیص زودهنگام این ضعف بود.
رژیم صهیونیستی پس از شکست در جنگ ۳۳ روزه فهمید که باید تصویر حزب الله را در لبنان خراب کند، پس سه رویکرد را در پیش گرفت. یک: جنگ فقط به دلیل بازداشت دو سرباز صهیونیستی بوده است و این حزب الله بود که لبنان را به دردسر انداخت، درحالیکه براساس نظر محمد فرج، تحلیلگر سیاسی لبنان اکثر مطالعات راهبردی به حمله اسرائیل با انگیزههای استراتژیک میپردازند و نمیتوان آن را به چارچوب ارتجاع تقلیل داد.
دومین تصویرسازی رژیم صهیونیستی علیه حزب الله این بود که این جنبش قصد دارد از پیروزی خود علیه رژیم صهیونیستی استفاده کند و بدنبال تحمیل سلطه خود به کل لبنان است، درصورتیکه رهبری حزب الله خیلی سریع متوجه شد که کشیده شدن به هر گونه تحریک در داخل لبنان و شروع جنگ داخلی اساسا یک پروژه اسرائیلی است، به همین دلیل در مقابل وقایعی مانند تیراندازی به نیروهای این جنبش به منجر به شهادت برخی از آنان شد، حزب الله فقط خویشتنداری کرد.
تصویر سومی که رژیم صهیونیستی قصد داشت از آن علیه حزب الله استفاده کند «مقاومت بیشتر، فقر بیشتر» بود. اما زمانی که لبنان در معرض بحران انرژی قرار گرفت، مقاومت بیشتری کمک را برای حل این مشکل انجام داد و گستردهترین راهها را برای ارائه انرژی به لبنان گشود.
در جنگ تصاویر رژیم صهیونیستی در دو جبهه شکست خورد. اول در سه تصویری که قصد داشت از حزب الله بسازد و دوم در صحنه حملات هوایی به لبنان در سال ۲۰۰۶ که منجر به افزایش داوطلبان مقاومت و گسترش وجهه حزب الله در منطقه عربی شد.
پس از جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی سعی کرد تصویری خاص از حزب الله ایجاد کند و در مقابل آن بجای مقاومت از اعتدال استفاده کرد. اما این رویکرد که برخی از کشورهای عربی منطقه نیز آن را باور کردند نیز در نهایت به شکست انجامید و نبرد طوفان الاقصی نیز از در مقابل همین به اصطلاح اعتدالگرایی انجام گرفت. اکنون مقاومت بیش از پیش میدرخشد و ایده «اعتدال» دیگر چیزی جز تصویری کمرنگ ندارد، درست مانند تصویر بازدارندگی اسرائیل که درحال محو شدن است.
رژیم صهیونیستی پس از جنگ ۳۳ روزه دیگر به دنبال نابودی مقاومت نیست، بلکه اکنون نظریهپردازان آن مانند اورنا مزراحی و یورام شوایتزر در مرکز مطالعات امنیت داخلی اسرائیل، به دنبال پاسخی برای این سوال خود هستند که اسرائیل چگونه میتواند بازدارندگی فرسایشی خود را در امتداد مرز با لبنان تقویت کند؟
خبرنگار: مینا عظیمی