این روزها دانشجویان پزشکی و رزیدنتها با مشکلات و دغدغههای فراوانی روبهرو هستند؛ از سختی و فشار کار سنگین گرفته تا هزینههای تحصیل، خرج و مخارج زندگی همه دست به دست هم دادهاند تا سختی کار کادر درمان دو برابر شود. امروزه تعداد دانشجویانی که دیگر حوصلۀ درس خواندن نداشته و بیشتر در لاک تنهایی خود فرو رفتهاند، بیشتر شده است. همین کنارهگیریها و دلسردشدن از درس و تحصیل میتواند زمینهای برای افسردگی باشد که اگر بهموقع حل نشود، نتایج تلخی را به دنبال خواهد داشت.
در همین راستا با احمد احمدیپور، روانپزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی آزاد اسلامی به گفتوگو نشستهایم.
سلامت روانی چیست و چطور متوجه شویم از سلامت روان برخوردار هستیم؟
احمدیپور: سلامت روانی ابتدا در خانواده شکل میگیرد. اگر انتظار داریم از نظر روانی جامعهای سالم داشته باشیم، ابتدا باید خانوادهای سالم تربیت کنیم. والدین باید نسبت به سلامت خود و فرزندانشان گوشبهزنگ باشند و به همۀ علائم خطر توجه کنند. یکی از مشکلاتی که در حوزۀ سلامت روان با آن مواجه هستیم، نادیده گرفتن علائم است. افراد فکر میکنند تغییرات روحی و روانی بهخودیخود ایجاد شده و بهزودی هم از بین میرود. همین تفکر موجب ایجاد مشکلات فراوان برای بیمار و اطرافیان او میشود.
در مشکلات روحی و روانی با یک شخص روبهرو نیستیم، بلکه دوستان نزدیک، اعضای خانواده و فرزندان بیمار هم درگیر این ماجرا میشوند. فردی که افسردگی شدید، اضطراب، وسواس و ... نداشته و همچنین دارو مصرف نمیکند، الزاماً سلامت روان ندارد. سلامت روان صرفاً نبود اختلال روانپزشکی نیست. روانْ مغز ما و عملکرد آن است، یعنی ساختمان مغزی و عملکرد آن روان ما را تشکیل میدهد. معتقدیم روان جدا از جسم نیست؛ درنتیجه سلامت جسمی از سلامت روانی مجزا نیست و در بسیاری از مواقع ناسالمی جسمی میتواند سلامت روان ما را تهدید کند. از سوی دیگر، مشکلات روانی میتوانند مسائل و بیماریهای جسمی را نیز به دنبال داشته باشند.
در سلامت روان فرد باید ظرفیتهای خود را بهخوبی شناخته و آنها را پرورش دهد. استعدادهای بالقوه را به بالفعل تبدیل کند و یقین یابد که فردی مؤثر برای جامعه است.
میتوانیم بگوییم افراد خاصی در جامعه بهطور مشخص از سلامت روان برخوردار هستند؟
احمدیپور: نه لزوماً، افرادی که آموزشدیده و تحصیلکردهاند، دارای ظرفیت و استعداد هستند؛ درنتیجه از اعتمادبهنفس بالایی برخوردارند. از سوی دیگر کسانی در سطح جامعه کارآمد هستند و برای خشنودی خود و همنوعشان تلاش میکنند، احساس خشنودی بیشتری دارند و سلامت روانشان ارتقا پیدا کرده است. همچنین افرادی که بتوانند رابطۀ خوب و نزدیکی با اطرافیان داشته باشند و تعارضات به وجود آمده را مدیریت کنند نیز سلامت روان بهتری دارند. درنتیجه کسانی که هیجاناتشان را خوب میشناسند و سپس مدیریت میکنند، افرادی هستند که سلامت روان خوبی دارند. متأسفانه مردم هیجانات خود را درست تشخیص نمیدهند و بهعنوانمثال نمیدانند در کدام شرایط باید مضطرب، ناراحت، خوشحال یا عصبانی باشند.
اختلالات روانی در چه سنی بیشتر بروز پیدا میکند؟
احمدیپور: متأسفانه بسیاری از اختلالات مربوط به حوزۀ سلامت روان، جوانان را درگیر میکند؛ بنابراین شاهد بروز عمدۀ این مشکلات در سنین جوانی هستیم. برخی از بیماریهای مهم روانپزشکی که عملکرد فرد را تحت تأثیر قرار میدهد، در سنین ۱۵ تا ۳۵ سالگی نمایان میشوند.
اگر بخواهیم از شایعترین اختلال روانپزشکی نام ببرید، به کدام یک اشاره میکنید؟
احمدیپور: شایعترین اختلال روانپزشکی در دنیا اضطراب است که شامل همه سنین میشود. این اختلال بیشتر در اواخر دوران نوجوانی، زمان بلوغ، قبل از دانشگاه و حین تحصیل در دانشگاه رخ میدهد. اضطراب؛ ممکن است در میانسالی و سالمندی نیز ایجاد شود؛ اما طیف گسترده مبتلایان جوانان هستند.
علائم اختلالات روانی در دانشجویان چیست؟
احمدیپور: یکی از مهمترین علائمی که باید نسبت به آن گوشبهزنگ باشیم، افت تحصیلی است. در بسیاری از موارد افت تحصیلی ناشی از اختلال روانی یا تهدید سلامت روان است. شخصی که در گذشته دانشجوی خوبی بوده؛ اما اکنون نمیتواند تمرکز کند و درس بخواند، باید حتماً مورد بررسی قرار گیرد و با او صحبت شود. معمولاً دانشجویانی که با افت تحصیلی مواجه شدهاند، از سوی مشاوران دانشگاه و اساتید مشاوره به قسمت آموزش ارجاع داده میشوند که اگر مشکلی در این زمینه داشته باشند، بررسی و درمان شوند و فرد دوباره به زندگی ایدئال خود بازگردد.
چرا دانشجویان دچار افت تحصیلی میشوند؟
احمدیپور: دو مورد اصلی و شایع اختلال در دانشجویان، اضطراب و افسردگی است. افسردگی در این دوران باعث افت تحصیلی شدید میشود. افسردگی در جوانان دلایل مختلفی دارد و شایعترین علت آن بیعلتی است. در بسیاری از مواقع نمیتوان علتی برای ابتلا به این بیماری پیدا کرد. اضطراب مربوط به امتحان، دستیابی به رتبۀ مناسب و ارتقای تحصیلی باعث ایجاد مشکلات روانی در دانشجویان میشود.
چرا دانشجویان افسرده میشوند؟
گاهی دانشجو با ورود به دانشگاه متوجه میشود انتظاری که از دانشگاه داشته با تصوراتش متفاوت است. همین باعث کاهش انگیزه و احساس ناامیدی در او میشود. او فکر میکند در آینده هم تمام برنامهریزیهایش متفاوت از تصوراتش خواهد بود؛ درنتیجه، انگیزه به تحصیل را از دست میدهد.
درنتیجه لازم است اساتید بر روی انگیزۀ دانشجویان کار کنند، مواقعی که انگیزهها از بین میرود و به افسردگی تبدیل میشود، شناسایی شوند و در مورد آنها واقعبینانه صحبت شود.
اضطراب اجتماعی در دانشجویان چگونه تشخیص داده میشود؟
احمدیپور: مهمترین اضطرابهای دورۀ دانشجویی اضطراب اجتماعی است. این افراد کسانی هستند که نمیتوانند در جمع همکلاسیها صحبت و مشارکت کنند. خودشان را جدا از کلاس درس میبینند. یکی دیگر از مشکلاتی که جوانان در دورۀ دانشجویی با آن مواجه هستند، ریسکپذیری و تنوعطلبی است. برخی دانشجویان در این سن به سمت ناهنجاریها و مصرف مواد مخدر کشیده میشوند که همین کار از لحاظ روانی شرایط افت تحصیلی آنها را فراهم میکند.
چه چیزی موجب خودکشی و مهاجرت دانشجویان پزشکی، خستگی رزیدنتها و انصرافشان از کار میشود؟
احمدیپور: متأسفانه اخبار منفی اثری مخرب در جامعه دارد. خودکشی و افکار خودکشی علامت است. خودکشی در هیچ زمانی راه حل مناسبی برای بهبود اوضاع نبوده است. یکی از مهمترین دلایلی که میتواند موجب افکار خودکشی شود، بیماری افسردگی است. مواردی مانند اضطراب شدید، بیماری دوقطبی، اسکیزوفرنی، درگیری به مواد، اختلالات شخصیت و ... میتواند موجب اقدام به خودکشی شوند.
چرا هنوز دلیلی برای خودکشی کادر درمان مشخص نشده است؟
احمدیپور: عوامل خطر گوناگونی وجود دارد، که در سیستم دانشجویی بهخصوص دانشجویان پزشکی، رزیدنتها بررسی شده است. فشار کاری فراوان، شببیداریها، بدخوابیها، بیانگیزگی و ناامیدی نسبت به آینده، دیده نشدن و درک نشدن، انتظار کار بیش از ظرفیت و مسائل مالی دست به دست هم میدهند و معضلات این رشته را بیشتر میکنند. با وجود این مشکلات فرد درنهایت تصمیم به خودکشی میگیرد.
بهتر است بدانیم اختلالات روانپزشکی، افکار و اقدام به خودکشی، رشتۀ خاصی را نشانه نگرفته و همۀ افراد در معرض این خطر هستند. هیچکس نسبت به اختلالات روانی مصونیت ندارد، تنها برخی از مشاغل به دلیل سختی یا حساسیت کاری بیشتر در خطر افسردگی یا اقدام به خودکشی قرار میگیرند. بدیهی است که گفتگوهای فراوانی در سطح کشور، انجمن روانپزشکان یا گروههای روانپزشکی انجام شده است و همۀ اشاره بر این دارند که وزارت بهداشت باید وارد عمل شود و سیاستگذاریها باید تغییر کند تا این قشر آسیبپذیر دیده شود و از آنها محافظت شود.
باید توجه داشته باشیم پیشگیری از خودکشی و بیماریهای روانپزشکی امکانپذیر است. زمانی که علامت خطر مانند کنارهگیری، کمحرفی، کاهش انگیزه، غیبت کلاسی، عدم خلاقیت و افتتحصیلی را مشاهده میکنیم، باید به دنبال علت باشیم. اگر مشکل بهموقع، پیگیری و بررسی شود میتوان از افسردگی و خودکشی جلوگیری کرد.
آیا عوامل ژنتیکی در بیماریهای روانی تأثیرگذار است؟
احمدیپور: مسائل ژنتیکی در سلامت روان و بروز اختلالات روانی تأثیرگذار است؛ اما اکنون مسائل محیطی و اجتماعی اثرگذاری بیشتری دارند.
راهی برای جلوگیری از بروز اختلال افسردگی وجود دارد؟
احمدیپور: یکی از نکات مهم که باید در سطح جامعه به آن توجه شود، افزایش سطح سواد سلامت بهخصوص سلامت روان است. فضای مجازی و مجلات زرد پر از اطلاعات غلطی هستند که نهتنها به افراد کمک نمیکند بلکه فرد را گمراه و ناامید هم میکند. فردی که با افسردگی دستوپنجه نرم میکند، با خود میگوید من از همۀ روشها استفاده کردهام، اما حال روحیام بهتر نشده است.
پس درنتیجه باید در دانشگاهها و رسانهها اطلاعات درست را با زبانی ساده و با مبنای علمی، بر اساس شواهد ارائه داد. قطعاً با دریافت اطلاعات درست افراد به خودآگاهی میرسند.
منظور از خودآگاهی چیست؟
احمدیپور: خودآگاهی یعنی نسبت به تغییرات روحی و روانی خود حساس باشیم. از مسائل کوچک درونمان بهسادگی عبور نکنیم و همۀ تغییرات را جدی بگیریم. خودآگاهی نسبت به افسردگی، یعنی فردی که در مقایسه با گذشته روحیۀ خوبی نداشته، حوصله و انرژیاش کمتر شده، دقت و تمرکزش کاهش یافته و وضعیت کارکردش -چه از لحاظ شغلی و چه از نظر تحصیلی- در معرض آسیب است، علائم هشدار را جدی بگیرد.
شاید جامعه نشانههای افسردگی را بهخوبی نمیشناسد! میتوانید به چند مورد از آن اشاره کنید؟
احمدیپور: نداشتن تمایل برای ایجاد رابطه، نرفتن به مهمانیها، تمایل به تنها بودن، بغض، گریه، ناامیدی، خوشحال نشدن، داشتن آرزوی مرگ و افکار خودکشی از علائم افسردگی است. با احساس هرکدام از این نشانهها فرد باید گوشبهزنگ باشد. ممکن است برخی بیماریها پس از مدتی فروکش کنند؛ اما ماهیت همه اختلالات اینطور نیست و بسیاری از بیماریها با مراجعه به پزشک رفع میشوند.
البته مهمترین مسئله فاصلۀ زمانی است. فاصلۀ زمانی یکی دیگر از مشکلات اساسی است که در درمان بیماران نادیده گرفته میشود. متأسفانه فاصلۀ زمانی میان آغاز اختلال و مراجعه به پزشک برای درمان، بسیار طولانی است. گاهی این زمان چندین سال هم طول میکشد و این موضوع درمان را کمی سخت میکند.
فرصت طلایی مراجعه به پزشک را چه زمانی میدانید؟
احمدیپور: همانطور که با احساس مشکل گوارشی و تجربۀ دل دردی که قبلاً وجود نداشت، بلافاصله به پزشک مراجعه میشود، در رابطه با روان هم باید به همین شکل حساس بود و با سرعت پیگیری کرد. باید با اولین نشانهها به پزشک یا مشاور مراجعه کرد.
روانپزشک یا تراپیست! مراجعه به کدام در اولویت است؟
احمدیپور: الگویی که افراد مکلف به انجام آن باشند وجود ندارد؛ اما بهصورت کلی روانپزشکان و روانشناسان میتوانند به افرادی که دچار مشکلات روحی و روانی شدهاند کمک کنند. در مواردی که بیمار به روانشناس مراجعه میکند، اگر پزشک احساس کند، به درمان دارویی نیاز است، حتماً بیمار را به روانپزشک ارجاع میدهد. گاهی ممکن است فرد ابتدا به روانپزشک مراجعه کند و بعد از معاینه مشخص شود شرایط در حدی نیست که نیاز به درمان دارویی باشد. در این حالت روانپزشک فرد را به روانشناس ارجاع میدهد. مهمترین مسئله این است که افراد مشکل خود را جدی بگیرند. خوشبختانه برخلاف باور عمومی در سطح جامعه، اکثر اختلالات روانپزشکی بهبود مییابند و قرار نیست درمانها مادامالعمر باشد.
آمار دقیقی از ابتلا دانشجویان به اختلال افسردگی وجود دارد؟
احمدیپور: بهتر است بگوییم با توجه به پیمایشی که در سطح جامعه انجام شده است، از هر هفت نفر، یک نفر به افسردگی مبتلا میشود که این عدد زیاد است. خودکشی در ایران نسبت به دیگر کشورها کمتر بود، اما متأسفانه روند رو به رشدی دارد.
در رابطه با بیماریهای روانپزشک سه نکته تأکید میشود: اول آنکه ترکیبی از چند علامت مرتبط در بیمار ایجاد شده باشد، سپس مدت زمان لازم برای تشخیص سپری شود و نکتۀ سوم و حائز اهمیت این است که بیماری عملکرد فرد را دچار مشکل کرده باشد.
متأسفانه بستری شدن در بیمارستانهای روانی از نظر خانوادهها بسیار خجالتآور محسوب میشود، آیا بستری در بیمارستان برای درمان همۀ اختلالات توصیه میشود؟
احمدیپور: بیماریها و اختلالات روانی مانند سایر رشتههای پزشکی به مراقبت بیمارستانی نیاز دارد؛ زمانی که فرد دچار نوع شدید اختلال شده باشد و پزشک احساس کند احتمال آسیب به خود و اطرافیان بیمار وجود دارد، به بستری شدن توصیه میشود. شدت و میزان آسیب حائز اهمیت است. اکنون بیماران کمتر از یک ماه با بهبودی کامل از بیمارستان مرخص میشوند. خوشبختانه امروزه برخلاف دورههای قبل نگاه به بیماران روانپزشکی نگاهی انسانیتر است، در گذشته این افرادی از سطح جامعه طرد میشدند، گویا بیمارانی واگیردار هستند.
آیا خانواده میتواند فرزند خود را به سمت خودکشی سوق دهد؟
احمدیپور: برخی از علائم میتوانند پیشبینیکنندۀ خودکشی باشند. گاهی افراد حرف از مردن میزنند و در جمع خانواده آرزوی مرگ میکنند، آنها میگویند کاش اصلاً به دنیا نیامده بودم، در صفحات اجتماعی از مرگ سخن میگویند و گاهی افراد دست به وصیت میزنند. همۀ اینها نشانههای بسیار مهمی هستند که خانوادهها با مشاهدۀ آن باید با فرزند خود صحبت کنند، زیرا دروازۀ ورود به ذهن و روان انسانها صحبت کردن است. تا زمانی که خانوادهها با فرزندشان صحبت نکنند، متوجه مشکلات آنها نمیشوند. صحبت کردن در مورد وجود افکار خودکشی در جوانان باعث افزایش رخداد نمیشود؛ بلکه باعث تخلیۀ روانی توسط فرد میشود. افکار خودکشی بسیار گذرا هستند و دائمی نیستند.
سلامت روان جدا از سلامت جسمی نیست و هر دو بر روی یکدیگر اثرگذارند، هیچ کس مصون از اختلال روانپزشکی نیست. طبق آخرین پیمایشی که بعد از همهگیری کووید-۱۹ در پایتخت انجام شد، ۳۵ درصد افراد جامعه درگیر مسائل روانی هستند. خوشبختانه امروزه درمانهای دارویی طول مدت دارند و بهصورت طولانیمدت و اعتیادآور، مادامالعمر و صعبالعلاج نیستند.
منبع: آنا