جلال آل احمد متولد ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در تهران بود. اصالت او به اورازان بازمی‌گردد که دِین خود را به آنجا در کتابی به همین نام ادا کرده است.

امروز سالروز مرگ  یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان و صاحب‌نظران ادبیات و هنر معاصر یعنی «سید جلال‌الدین سادات آل احمد» معروف به «جلال آل احمد» است. تک‌نگاری جلال‌‎آل‌احمد را (که خود از پیشوایان نگارش تک‌نگاری بوده!) با نگاهی به زندگی و آثار این نویسنده به قلم خانم زهرا باقری بخوانید:

از آخرین خانه‌ای که سیمین و جلال در آن زندگی کرده‌اند یک تکه سیمان بزرگ نزدیک ساحل اسالم مانده بود، تابستان ۱۳۹۶، این آخرین بازمانده از آن خانه حساب می‌شد که شاید الان و در پاییز ۱۴۰۲ همان هم باقی نباشد، به جز خیابانی که به نام اوست در اسالم. محدوده خانه، اما معلوم است و بعضی قدیمی‌ها که جلال را با چوبدستی‌اش در کوچه‌های اسالم دیده بودند و با او معاشرت کرده بودند و هم‌صحبت شده بودند، شاید هنوز زنده باشند و چیزی از او خاطره‌وار تعریف کنند و کودکان آن روزگار، مردان میانسال و رو به پیری امروز، که پررنگ‌ترین خاطره از جلال برایشان مرگ اوست.

 جلال آل احمد متولد ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در تهران بود. اصالت او به اورازان بازمی‌گردد که دِین خود را به آنجا در کتابی به همین نام ادا کرده است. گرایش‌های چپ جلال در ابتدای جوانی و دیدگاه‌های او در مورد مسائل مذهبی، سیاسی، اجتماعی و بیش از همه مردم نشان از تفاوتش با یک فرزند خلف از خانواده‌ای مذهبی و سنتی داشت و همین تفاوت است که باقی ماندن نامش تا امروز را معنی‌دار می‌کند. به‌ویژه توجه او به مردم، که میان هم‌عصرانش، چون غلامحسین ساعدی، صادق هدایت، احمد شاملو و ... متداول می‌شود، گاه در داستان‌ها و گاه در سفرنامه‌های او بروز می‌کند و این توجه به مردم بسیار مهم و ارزشمند است.

هرچند مردم‌نگاری‌هایی با اصول دانشگاهی مردم‌شناسی در نوشته‌های ایرانی کم است، اما در دوران جلال این شیوه‌ی توجه به مردم و محیط‌های روستایی، به خلق آثاری غیرآکادمیک، اما یگانه از زندگی ایرانیان منجر شد. «تات‌نشینان بلوک زهرا» (۱۳۳۷) از مهم‌ترین تک‌نگاری‌ها و گزارش‌های مردم‌نگاری آل احمد است. اولین اثر مردم‌نگارانه‌ی او «اورازان» (۱۳۳۳) نیز به فرهنگ و زبان تات‌ها پرداخته و سفرنامه‌ی «جزیره‌ی خارک در یتیم خلیج فارس» نیز از همین جنس مشاهدات است.

در «نفرین زمین» (۱۳۳۴) که که یکی از مهمترین رمان‌های دهه سی است باز هم فضای داستان، روستا و فرهنگ روستایی است که این بار دستخوش تغییراتی از مرکز شده است. در واقع جلال آل احمد بدون ارجاع به روش مردم‌شناسانه‌ی خاصی و بدون ادعایی در این وادی، به نقل گزارش دقیق و ظریف از آداب و رسوم و تکاپوی مردم روستا در زندگی روزمره پرداخته و متونی قابل تأمل در این حوزه بر جای نهاده است. از همین رو بیراه نیست اگر بگوییم مجموعه آثار مردم نگارانه‌ی جلال به‌لحاظ روش‌شناسی در دسته‌ی تک‌نگاری یا به‌اصطلاح مونوگرافی طبقه‌بندی می‌شوند. مونوگرافی با تعریف نگاهی ژرف و همه‌جانبه به جامعه‌ای کوچک و محدود، که البته باید توجه داشت با روش‌های آکادمیک و امروزی متفاوت است.

اولین مجموعه داستان کوتاه جلال مجموعه‌ی «دید و بازدید» (۱۳۲۴) است و پس از آن چند مجموعه داستان کوتاه و چند داستان بلند ازجمله «مدیر مدرسه» (۱۳۳۷) و «سرگذشت کندوها» (۱۳۳۷) را چاپ کرده است. شاید قدرت‌مندترین مجموعه داستان او و از بهترین‌های داستان کوتاه آن روزگار را باید کتاب پنج داستان بدانیم که سال ۱۳۵۰ و پس از مرگ نویسنده منتشر شد. از جلال آل احمد چند سفرنامه‌ی خارج از ایران نیز چاپ شده که هر کدام به نوعی خواندنی هستند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار جلال اول شخص بودن راوی است. «منِ» جلال، گاهی غریبه‌ای تازه از راه رسیده و گاه آشنایی خانه‌زاد است که چشمی تیزبین و نکته‌یاب دارد، سعی می‌کند همه چیز را به‌دقت تماشا کند، بفهمد، آنچه را نمی‌داند بپرسد و بنویسد، و «تو» اجتماع اطراف اوست، دیگری‌ای که نویسنده می‌خواهد او را بشناسد و به دیگران نیز بشناساند و از خلال این معرفی حرف‌های خودش و دیدگاهش را نیز منتقل کند. توصیفات جلال، کلمات، اصطلاحات و تعابیرش خصوصاً در داستان‌ها چنان روان و تنیده با مشاهدات و داستانش است که به‌راستی برای خواندن هر داستان او باید زمانی مخصوص کنار گذاشت و آهسته و با تأنی خواند تا لذت کافی برد.

شاید بتوان گفت آنچه جلال آل احمد را از دیگر نویسندگان هم‌دوره‌اش متفاوت کرده، نه فقط قلم قدرتمند او، بلکه مجموعه مقالاتی است که به‌صراحت در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ایران نوشته و در نتیجه او را از یک نویسنده که برای بیان دیدگاهش صرفاً واسطه‌ی داستان را برگزیده، متمایز می‌کند. پرحاشیه‌ترین نوشته‌های جلال آل احمد «غرب‌زدگی» (۱۳۴۱) و «در خدمت و خیانت روشنفکران» (۱۳۵۶) هستند که پس از مرگ او چاپ شدند. شاید بتوان به‌جرئت گفت بخشی از آن انتقادی که جلال به فرنگ‌رفته‌ها و به قول خودش غرب‌زده‌ها وارد می‌داند و آنچه از جریان روشنفکری او را آزرده، هنوز به قوت خود باقی است. باید توجه داشت نگاه نقادانه جلال به اجتماع و اتفاقات سیاسی و اجتماعی است و اینکه او شجاعت و اعتماد به نفس سخن گفتن و مکتوب کردن نظراتش را دارد به این معنی نیست که همه نقد‌های او در زمینه سیاسی و اجتماعی بی‌اشکال است یا باید باشد، طبیعتا با مشاهده اشکالاتی در نقد‌های او نمی‌توانیم اهمیت تاریخی این نقد‌ها و ارزش ادبی دیگر آثارش را بی‌اعتبار قلمداد کنیم. جلال آل احمد زبان گویایی است که از اعلام نظراتش پروایی ندارد و از قضاوت شدن نیز.
 
جلال آل احمد مجموعه‌ی قابل توجهی آثار ترجمه‌شده نیز دارد؛ او از آثار ژان پل سارتر و آلبر کامو گرفته تا آندره ژید و اوژن یونسکو را از فرانسه به فارسی برگردانده است. همچنین آثاری از روسی و عربی ترجمه کرده که به نظر می‌رسد بیشتر آزمودن توان خود در این زبان‌ها باشد. با نگاهی به مجموعه آثاری که او ترجمه کرده می‌توان به علاقه‌مندی‌ها و روحیه‌ی انقلابی، نقاد و دقیق او پی برد.

از زندگی شخصی جلال مطالب بسیاری نقل می‌شود؛ از شیوه‌ی سخن گفتن او گرفته تا ارتباطش با سیمین. اما از میان این همه حرف‌های حق و ناحق، شاید جالب‌ترین موضوع، علاقه‌ی او به فرزندی است که ندارد و این نه‌تن‌ها در روایت کسانی که او را در اسالم ملاقات و نقل کرده‌اند که بیشتر از آن، در کتاب «سنگی بر گوری» نمایان است. انگار با ماجرای فرزند داشتن یا بهتر است بگوییم فرزند نداشتنی که در این کتاب به تلخی نوشته، می‌خواهد انتقام نبودن آن فرزند را با تندی و راندنش از خود بگیرد.

شاید اگر جلال آل احمد فقط یک نویسنده در تاریخ ادبیات ایران باقی مانده بود و به هر دلیلی اتوبان‌ها و خیابان‌ها و مراسم و جوایز و الخ نامش را قبضه نکرده بودند، امروز بیش از این اقبال داشت... روحش شاد.

منبع: مجله میدان آزادی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار