بیشتر تحلیلگران آمریکایی هنگام تحقیق و پیش‌بینی سیاست خارجی ترامپ یا بایدن، اتفاق نظر دارند که این دو، سیاست یکسانی دارند.

انتخابات آمریکا نقطه‌عطفی برای نقش آمریکا در سیاست بین‌الملل است. ترامپ حرف‌های بی‌سابقه‌ای می‌زند و طرح‌هایی را دنبال می‌کند که سیاست آمریکا را به‌شدت تغییر می‌دهد. ورود مجدد ترامپ به کاخ سفید با این سیاست‌ها و بیانیه‌ها در صورت اجرای آن، چهره دیگری از آمریکا را از نظر سیاست داخلی، وضعیت نظامی آمریکا در منطقه اقیانوس آرام، آینده ناتو، امنیت اروپا، کمیت و کیفیت کمک‌های نظامی به اوکراین و رژیم‌صهیونیستی و زمان‌بندی آن مشخص خواهد کرد.

با این حال، بیشتر تحلیلگران آمریکایی هنگام تحقیق و پیش‌بینی سیاست خارجی ترامپ یا بایدن، اتفاق نظر دارند که این دو، سیاست یکسانی دارند. تاکنون هیچ نشانه روشنی مبنی‌بر اینکه سیاست ترامپ نسبت به خاورمیانه چگونه خواهد بود وجود ندارد، به‌ویژه اینکه اگر رئیس‌جمهور شود، گره‌هایی پیش روی خود خواهد داشت که به‌طور مستقیم و آسان قابل حل نیست و مانند «گره گوردی» (لاینحل) هستند. خوانش‌های آکادمیک تلاش می‌کنند جهت‌گیری سیاست خارجی ترامپ را بین دکترین یا استراتژی وی پیش‌بینی کنند و اینکه آیا ترامپ از سنت خاصی در سیاست آمریکا پیروی خواهد کرد؟ بحث اینجا درمورد استراتژی کلان ترامپ است که مبتنی‌بر تاثیر وضعیت ملی بر جهت‌گیری کلی ایالات متحده درمورد امور بین‌الملل است و رویکرد «اول آمریکا» که هدف آن مقابله با تهدیدات بزرگ علیه منافع ملی خود ازجمله اتحاد‌های ایالات متحده، معاملات تجاری ناعادلانه (مانند چین)، مهاجرت غیرقانونی و تروریسم است. رویکرد جدید سیاست خارجی ترامپ را می‌توان در سه نکته اصلی خلاصه کرد: 

اول: پیشینه سیاسی و ایدئولوژیک رئیس‌جمهور و تیم مدیریتی وی و جهت‌گیری کلی در زمینه مدیریت امور خارجی ایالات متحده. 

دوم: ماهیت جهت‌گیری کلی سیاست ایالات متحده تولید شده توسط تصمیم‌گیرندگان و تاثیر تحولات بین‌المللی در حال ظهور و فوری بر آن. 

سوم: توانایی رئیس‌جمهور در هماهنگی و تعادل بین نکات اول و دوم، رویداد‌های نوظهور جهانی و برخورد با توصیه‌های صادرشده توسط تصمیم‌گیرندگان در ایالات متحده (اطلاعات مرکزی، شورای امنیت ملی، وزارت دفاع، وزارت امور خارجه، کنگره، مراکز تحقیقاتی، اداره تحقیقات فدرال...). 

 برخورد با اروپا و ناتو

در یکی از جلسات بحث و گفتگو در ژانویه، تیری برتون، کمیسر اتحادیه اروپا برخی از اتفاقات رخ‌داده در نشست سال ۲۰۲۰ بین ترامپ و اورسولا فون‌درلاین، رئیس کمیسیون اروپا را نقل کرد. ترامپ به فون‌در‌لاین گفت: «شما باید درک کنید که اگر اروپا مورد حمله قرار گیرد، ما هرگز برای کمک و حمایت از شما نخواهیم آمد. به‌هر‌حال، ناتو مرده است و ما از ناتو خارج می‌شویم.» برتون به خاطر می‌آورد: «او رئیس‌جمهور ایالات متحده بود و ممکن است برگردد.» ترامپ در یک گردهمایی انتخاباتی در کارولینای جنوبی در ماه فوریه گفت به روسیه اجازه می‌دهد با کشور‌های ناتو که به اندازه کافی خرج نمی‌کنند، «هر کاری می‌خواهد بکند.» 

 خاورمیانه

ترامپ در بیانیه‌ای در واشنگتن‌پست در سال ۲۰۱۸ گفت: «اگر قصد داریم برخی نیرو‌ها را در این نقطه از جهان [خاورمیانه]نگه داریم، دلیل آن اسرائیل است و درمورد نفت، ما بیش از هر زمان دیگری نفت تولید می‌کنیم.» با تغییر کنونی که از زمان آغاز نبرد طوفان الاقصی و جنگ اسرائیل علیه غزه و مداخله جبهه‌های پشتیبانی با حمایت نظامی از مقاومت در غزه در منطقه رخ داده است و ورود یمن به رویارویی و بسته شدن جزئی دریای سرخ به روی کشتی‌های اسرائیلی و آمریکایی، به نظر می‌رسد ایالات متحده با یک رویارویی جدی و عملیاتی مواجه است و باید برای ارائه راه‌حل‌های رادیکال آماده باشد. براساس گزارش قبلی وزارت خارجه اسرائیل، ترامپ خاورمیانه را سرمایه‌گذاری عاقلانه‌ای نمی‌داند و احتمالا تلاش کند دخالت آمریکا در درگیری را محدود کند. بنابراین، تعهد ترامپ به اسرائیل تنها براساس اصول سیاست خارجی آمریکا خواهد بود. اصلی که آمریکا به امنیت اسرائیل متعهد است و اسرائیل خط قرمز است. ترامپ مطابق با ماهیت تیم سیاسی خود، شخصیت‌های یهودی مانند دیوید فریدمن، کوشنر و جیسون گرینبلات را انتخاب کرد. در چهارچوب معامله قرنی که ترامپ به آن اهمیت زیادی داد، آشکار می‌شود که با توجه به سه عامل امنیت اسرائیل، ثبات قیمت نفت و مقابله با محور مقاومت، مشکلی برای گره‌گشایی از درگیری آمریکا با خاورمیانه وجود دارد؛ علاوه‌بر یک عامل نیمه‌اصلی، که مقابله با حرکت چین به سمت خاورمیانه است. 

ترامپ جهان را بازاری تجاری می‌داند که از طریق آن هر طرفی می‌تواند با مفهوم معامله چانه بزند و این مبنای مفهوم وی برای حل درگیری در خاورمیانه و به‌ویژه فلسطین است. 

پولیتیکو در آخرین شماره خود مقاله‌ای منتشر کرد با عنوان «شرط‌بندی نتانیاهو روی ترامپ می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد» که در آن اعلام کرد برخی از کارشناسان اسرائیلی خاطرنشان کردند که زبان مورد استفاده در سخنرانی جدید ترامپ با آنچه او در برنامه سال ۲۰۱۶ وعده داده بود متفاوت است و شاید رئیس‌جمهور ترامپ دوم بیش از آنچه که نتانیاهو بداند مشتاق خاموش کردن آتش در خاورمیانه است. 

یک کارشناس امنیت ملی که با مبارزات انتخاباتی ترامپ آشناست، گفت: «موضوعات اسرائیل هنوز یک جعبه سیاه است و نسبت به سایر بخش‌های سیاست او مبهم‌تر است.» کارشناس افزود: «اما می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که ترامپ از نتانیاهو انتقاد می‌کرد و به وضوح از او راضی نیست؛ و باز هم ترامپ تمایل به معامله دارد. اگر او نسبت به نتانیاهو بی‌تفاوت‌تر باشد و کمتر تمایلی به انجام کار‌هایی مانند الحاق کرانه باختری یا غزه داشته باشد، تعجب نمی‌کنم.» 

از ۷ اکتبر، اینکه ترامپ در صورت پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری چه کاری می‌خواهد انجام دهد، مشخص نیست. او در دوره اول خود از رژیم‌صهیونیستی حمایت زیادی کرد و تلاش‌های دولت خود را بر اجرای توافق‌های عادی‌سازی با کشور‌های عربی متمرکز کرد و سعی کرد هر کسی را که می‌تواند در توافقنامه ابراهیم بگنجاند. او این توافقنامه‌ها را از مهم‌ترین دستاورد‌های خود می‌داند و معتقد است کمک به اسرائیل برای ادغام در منطقه و تامین امنیت آن به آمریکا این توانایی را می‌دهد که از منطقه فاصله بگیرد. 

اگر ترامپ برای دور دوم به کاخ سفید بازگردد، به احتمال زیاد همان مسیری را که قبلا در پیش گرفته بود، طی خواهد کرد، در حالی که از تجربیاتی که داشت بهره می‌برد. اما اگر تصمیم به توقف جنگ غزه بگیرد، ممکن است این امر باعث تقویت موضوع عادی‌سازی و گسترش روابط اسرائیل و اعراب شود که فضای بیشتری را برای تمرکز خود بر ایران و فعال کردن مجدد سیاست فشار حداکثری بر آن فراهم می‌کند. 

در حال حاضر، ترامپ می‌خواهد از دوره اردک لنگ بایدن بهره ببرد و سیاست دموکرات‌ها که بر سیاست ایالات متحده در سطح جهانی، به‌ویژه در اروپای شرقی و آسیای غربی تاثیر می‌گذارد، هر چه بیشتر شکست بخورد، زیرا همان‌طور که می‌گوید اگر در کاخ سفید بود از جنگ در اوکراین جلوگیری می‌کرد، از حمله حماس در ۷ اکتبر جلوگیری می‌کرد. 

اگر ترامپ بتواند معامله قرن و توافق ابراهیم را احیا کند و کشور‌های عربی به رهبری عربستان سعودی به توافقات عادی‌سازی روابط ادامه دهند و در ازای توقف درگیری برای مدت نامحدود به گروه‌های محور مقاومت وعده‌های اغوا‌کننده اقتصادی بزرگی ارائه دهد، سپس ممکن است به سمت نوع جدیدی از سازگاری در خاورمیانه حرکت کند. این سازگاری به شکلی خواهد بود که همه طرف‌های درگیر را در بر می‌گیرد. به‌عنوان مثال، او جنگ اسرائیل علیه غزه را با ادامه معامله مبادله و بازسازی متوقف می‌کند، در ازای آمادگی عربستان سعودی برای عادی‌سازی روابط و بازنگری توافق عربستان و چین و تامین تسلیحات بی‌سابقه به عربستان سعودی بدون محدودیت‌های قبلی ناشی از روابط با اسرائیل و تلاش برای پیگیری برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز که عربستان را راضی کند. قرارداد‌های تسلیحاتی و برخورداری از برنامه انرژی هسته‌ای حس برتری منطقه‌ای این کشور را بر ایران و ترکیه باز می‌گرداند، علاوه‌بر آن موقعیت این کشور را بار دیگر در شورای همکاری کشور‌های عربی پیرامون خلیج فارس تقویت می‌کند. در این صورت، اهداف دولت جدید ترامپ دوگانه خواهد بود؛ «نخست دستیابی به راه‌حلی پایدار برای پایان درگیری در فلسطین و دوم احیای روند عادی‌سازی و توافق آبراهام.» 

سپس فلسطینی‌ها با تبدیل کرانه باختری و غزه به مراکز مالی و تجاری منطقه‌ای، وسوسه «الگوی دبی» می‌شوند. برای دستیابی به هدف اول، در راستای چشم انداز ۲۰۲۰ دولت ترامپ «طرح صلح ترامپ» یک کشور غیرنظامی فلسطینی در کرانه باختری و غزه با اختیارات حاکمیتی محدود ایجاد خواهد شد که تامین امنیت برای هر دو کشور تنها در دست اسرائیل است؛ و سپس شهرک‌های کرانه باختری و دره رود اردن به اسرائیل الحاق می‌شود و ده‌ها میلیارد در اقتصاد فلسطین سرمایه‌گذاری می‌شود. 

در‌مورد ایران که ترامپ آن را «مغز متفکر» همه وقایع رخ‌داده در خاورمیانه در نتیجه حمایت از نیرو‌های مقاومت و موسس عملی محور مقاومت می‌داند، سیاست «فشار حداکثری» باز خواهد گشت؛ از طریق تهدید نظامی، سرکوب و خفه کردن اقتصادی آن و تلاش برای فعال کردن فعالیت‌های خصمانه در داخل از طریق رسانه‌ها و کار‌های اطلاعاتی متمرکز. علاوه‌بر استفاده از شرکت‌های اینترنتی ماهواره‌ای مانند «استارلینک» برای برقراری ارتباط مخالفان و جاسوسان و افزایش سرعت هرج و مرج داخلی و انتشار تصاویر و کلیپ‌های ویدئویی در رسانه‌های دشمن. 

 فروش تسلیحات

در‌حالی‌که ایالات‌متحده به‌سمت خروج تدریجی از خاورمیانه پیش می‌رود، حفظ نظم منطقه‌ای موجود و تقویت نظام‌های متحد خود به نفع این کشور است که باعث می‌شود صادرات تسلیحات خود را به آنها افزایش دهد و درنتیجه قدرت نظامی این کشور‌ها را تقویت کند و به امنیت منطقه‌ای متعهدتر شود و شرکت‌های تسلیحاتی از قرارداد‌های جدید سود ببرند و رقابت با چین و روسیه که ترامپ آنها را رقبای اصلی می‌داند، تقویت شود. در همین زمینه، ترامپ در یکی از سخنرانی‌های خود اعلام کرد اگر قرارداد‌های تسلیحاتی با عربستان را لغو کنیم، روسیه و چین بزرگ‌ترین ذی‌نفعان خواهند بود و افزایش فروش تسلیحات به کشور‌هایی مانند عربستان سعودی، فرصت‌های شغلی بیشتر برای آمریکایی‌ها ایجاد می‌کند و تولید ناخالص داخلی را افزایش می‌دهد. این نکته کلیدی است که ترامپ از آن برای اینکه سیاست خارجی در خدمت سیاست داخلی قرار گیرد، استفاده خواهد کرد. 

 نتیجه‌گیری

شخصیت، پیشینه سیاسی و تجربه ترامپ در دوره قبلی نشان می‌دهد رفتار او در مقایسه با روسای‌جمهور قبلی غیرمنتظره است، او سعی دارد طوری رفتار کند که گویی عصای جادویی در دست داشته و برای همه مشکلات پیش‌روی آمریکا راه‌حل‌هایی دارد. ترامپ طرحی را برای خروج از افغانستان طراحی کرده است، درباره خروج از شرق فرات و سوریه صحبت کرده، تهدید به «خروج» از ناتو کرده است، مدام درمورد متحدان آمریکا که باید مسئولیت دفاع از خود را برعهده بگیرند و عواقب مالی را تحمل کنند، صحبت می‌کند. ترامپ همچنین به اشتباهات بایدن و جمهوریخواهان در برخورد با جهان و آمریکا حمله می‌کند و علی‌رغم تمام طرح‌ها و برنامه‌های ادعایی وی، آنچه ایالات‌متحده با آن مواجه است به نحوه فرموله کردن راه‌حل‌های ترامپ مربوط نمی‌شود. همه سناریو‌های ترامپ مانند قو‌های سیاه خواهد بود که هیچ‌کسی نمی‌تواند تاثیرات آنها را درک کند یا مسیر‌هایی که پس از تصمیمات او به وجود می‌آید، به‌خصوص که او بر بهره‌برداری از سیاست خارجی برای خدمت به سیاست‌های داخلی خود تمرکز می‌کند. 

ترامپ در اکثر سخنرانی‌های انتخاباتی خود بر اظهارات مردمی و پوپولیستی و توانایی خود در تاثیرگذاری بر افکار عمومی تکیه می‌کند، اما به جزئیات نمی‌پردازد و سخنانش کلی و مبهم است و جزئی نیست. اما در مواردی که او معتقد است امکان دارد به جذب آرای بیشتری کمک کند، گفتارش تغییر می‌کند، مانند بیانیه او در آخرین سخنرانی خود در میلواکی که گفت: «من به تمام بحران‌های بین‌المللی که دولت فعلی ایجاد کرده است، ازجمله جنگ وحشتناک بین روسیه و اوکراین که اگر من رئیس‌جمهور بودم هرگز رخ نمی‌داد و جنگ ناشی از حمله به اسرائیل که اگر من رئیس‌جمهور بودم هرگز اتفاق نمی‌افتاد، پایان خواهم داد. به شما و کل جهان می‌گویم ما می‌خواهیم گروگان‌هایمان برگردند و بهتر است قبل از اینکه من رئیس‌جمهور شوم، آنها برگردند وگرنه بهای سنگینی خواهید پرداخت.»

اگر سیاست ترامپ که در این سخنرانی بیان شده جدی باشد، توقف این جنگ از طریق فشار آمریکا بر متحدانش چه در اوکراین و چه در رژیم‌صهیونیستی خواهد بود. این بدان معناست که آمریکا در سطح جهانی امتیازات بزرگ می‌دهد و متحدان را مجبور به عقب‌نشینی از اهداف خود می‌کند. سیاست جلوگیری از رسیدن تسلیحات به آنها در برنامه فشار علیه آنها خواهد بود، حتی شاید این سیاست در بالای لیست باشد. این امر با سیاست متوقف کردن درگیری موجود، عدم گسترش آن و جست‌وجوی راه‌حل‌های میان‌مدت و در‌عین‌حال باز نگه داشتن گزینه نظامی از طریق ابهام و تهدید به‌طور کلی سازگار خواهد بود. بین برنامه‌های ترامپ و اولویت‌های سیاست آمریکا، درهم‌تنیدگی زیادی در رویداد‌ها وجود دارد. ایالات‌متحده دیگر نمی‌تواند در هیچ منطقه درگیری، استقرار نظامی جزئی داشته باشد و تنها دو گزینه دارد؛ «حضور گسترده یا عقب‌نشینی کامل». به‌عنوان مثال کاهش حضور نیرو‌ها در افغانستان منجر به نقص نظامی بزرگ، علاوه‌بر فرسایش قدرت‌های مادی و انسانی بدون هیچ سودی شده است. آنچه امروز ایالات‌متحده به‌ویژه در غرب آسیا با آن مواجه است، همان معضل افغانستان است. در دریای سرخ و رویارویی با یمن، نیرویی که در آنجا حضور داشت نتوانست تغییری ایجاد کند. پایگاه‌های آمریکایی در عراق و شرق سوریه بدون اینکه توانایی ایجاد تغییری داشته باشند، زیر آتش نیرو‌های مقاومت عراق قرار گرفته‌اند و در معرض خطر فرسایش قرار دارند. بزرگ‌ترین عاملی که با آن مواجه است، موضوع ارتباط آن با تامین امنیت رژیم‌صهیونیستی است. آیا مسئولیت دفاع کامل با حضور مستقیم و گسترده و انجام عملیات نظامی با نتایج نامشخص را در مقابل محور مقاومت که برای چنین جنگی آماده شده و برای رویارویی با چنین اتفاقی خود را آماده کرده است برعهده خواهد داشت؟ 

اگر ترامپ به کاخ‌سفید بازگردد و اگر سه نکته‌ای که در مقدمه به آن اشاره کردیم تلاقی نکنند، ممکن است نتواند همه آنچه را که در نظر گرفته است، اجرا کند. جنگ در اوکراین، رقابت با چین، نحوه برخورد با ناتو و اوکراین، حفظ نظم بین‌المللی موجود، وضعیت خاورمیانه و تحولات جنگ، تصمیم آمریکا بین هژمونی خارجی یا حضور مستقیم، امنیت انرژی، امنیت تجارت و تقویت روابط با متحدان و شرکا در سراسر جهان همه اولویت‌های فوری و سوالات باز هستند که ترامپ باید به آنها پاسخ دهد تا این گزینه‌ها به قوی سیاه تبدیل نشوند و ایالات‌متحده را که ترامپ می‌خواهد عظمت را به آن بازگرداند در جای دیگری قرار دهد.

منبع: فرهیختگان 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
محمودزاده
۰۹:۲۸ ۲۹ شهريور ۱۴۰۳
سیاستی توهم زا که ناشی از خودبزرگ بینی اوست که باعث شد تا حوثی های یمن با یک قواره لباس و یک شمشیر اقتصاد جهان را به چالش بکشند