رضا صدیق، منتقد سینما در برنامه «هفت» شبکه نمایش به نقد و بررسی فیلم «قیف» پرداخت و گفت: محسن امیریوسفی، کارگردان فیلم «قیف» جزو نسل دوم فیلمسازان بعد از انقلاب است، که از اوایل دهه هشتاد وارد سینما شد. او جزو فیلمسازانی بود که سینما را بخاطر سینما دوست داشت. عاشق سینمایی بود، که دوست داشت با آن شیطنت کند. اما بنظرم بازیگوشیهای امیریوسفی در سینما تحتتاثیر شیطنتهای سیاسی دهه خودش قرار گرفت. استعداد او در این بازیگوشیهای سینمایی به حاشیه رفت. اگر ما «خواب تلخ» را شروع کار امیریوسفی بدانیم، که دلش میخواسته با یکسری خطوط قرمز بازی کند، بنظرم بهترین فیلم او از نظر تکنیکال است.
صدیق ادامه داد: امیریوسفی در فیلم اولش هم دوست داشت با مرگ شوخی کند. اتفاقاً از بعد «خواب تلخ» هر سه فیلم او نظیر «آتشکار»، «آشغالهای دوستداشتنی» و «قیف» در حد ایده باقی ماندند. یعنی ایده بازیگوشانهای که به فرم و روایت نمیرسد. او در تمام فیلمهایش استفاده درستی از تکنیکهای بیرون سینما میکند. اما سوال اینجاست که آیا ایده و تکنیکهای بیرون سینما برای ساخت یک فیلم سینمایی کافی است؟ جواب نه است. چون اگر فرم برای روایت یک ایده وجود نداشته باشد، اصلاً کار پیش نمیرود. چرا فیلم امیریوسفی در «خواب تلخ» خوب است؟ چون این فیلم دکوپاژ دارد. او در هر سه فیلم توانایی کارگردانی از خود نشان نداده است.
این منتقد سینما با بیان اینکه شرایط سیاسی زمانه بر روی بازیگوشیهای سینمایی امیریوسفی سایه انداخت، افزود: یعنی جریانهای مطبوعاتی، انتقادی و ... تعریفهای بیش از حدی از او که یک کارگردان تازهکار بود انجام داد، که باعث شد امیریوسفی در فیلمسازی به اعتماد به نفسی دست یابد، که دیگر فیلمسازی را نه به عنوان عشق سینما بلکه به عنوان یک حبابِ رسالت اجتماعی از بیرون تزریق شده ببیند. در نهایت فیلم آخر او یعنی «قیف» فاقد فرم و قصه است. مثلاً وقتی فیلم «آشغالهای دوستداشتنی» اکران شد، دیدیم این فیلم هیچ چیز برای گفتن نداشت. بودن چنین فیلمهایی مسئله نیست. چنین شیطنتهایی اصلاً جریان نمیسازد. چون فیلمت فیلم نیست و مخاطب را خسته میکند. برای مخاطب کشش ندارد، که قصه را دنبال کند.
خبرنگار: نفیسه خلیلی