خوشبینی و جو دهی، ساحت سیاست را که نیاز به جدیت و واقعگرایی دارد به عرصه جولان توهمات پوپولیستی و اقدامات غیرعقلانی منتج از آن فرو میکاهد. انتظار این است که وقتی در صحنه بینالملل با یک پوپولیست تمامعیاری، چون دونالد ترامپ روبهرو هستیم، نیروهای سیاسی بسیار پختهتر و با بالاترین سطح عقگرایی به اظهار و اقدام بپردازند و با یک خبر نامشخص، چون دیدار ایلان ماسک با نمایندگی ایران در نیویورک، شروع به خیالبافی نکنند.
ترامپ هنوز در کاخ سفید مستقر نشده، اما سیاست خارجی او شروع به کار کرده است؛ تماس او با زلنسکی که در آن میان ایلان ماسک هم حضور داشته و بعد دوباره خبری درباره ایران باز هم با محوریت ماسک. هرچند خبر دیدار محرمانه ماسک با نمایندگی ایران در سازمان ملل در نیویورک روز گذشته توسط سخنگوی وزارت خارجه تکذیب شد، اما در همان ساعات ابتدایی انتشار خبر، واکنشهایی رابهدنبال داشت. سیدحسین موسویان، دیپلمات پیشین کشورمانکه اکنون بهعنوان محقق دانشگاه پرینستون آمریکا فعالیت میکندومنتقدان فراوانی هم درداخل کشوردارد، درشبکه اجتماعی ایکس با اشاره به اینکه جو بایدن، رئیسجمهور مستقر به دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب دردیدار کاخسفید، گفته است که ایران فوریترین تهدید آمریکاست، افزود: ترامپ هم چند روز پیش با دیدار و گفتوگوی ایلان ماسک و ایروانی، سفیر ایران در سازمان ملل، اولین ابتکار خود را بهگونهای متفاوت [از اظهارات بایدن]به نمایش گذاشت.
موسویان معتقد است که دونالد ترامپ میخواهد آمریکا را از منجلاب جنگها و خصومتهای بیپایان و بینتیجه نجات دهد و تریلیونها دلار هزینههای جنگ و خصومت را صرف توسعه زیرساختها و اقتصاد آمریکا کند.
این دیپلمات سابق با خوشبینی به اینکه «امکان پایان بخشیدن به چندین دهه خصومت آمریکا و ایران وجود دارد»، اظهار امیدواری کرد، دونالد ترامپ موفق شود و مدعی شد که ایلان ماسک از ظرفیت لازم برای این ماموریت برخوردار است.
امتداد این اظهارات خوشبینانه در داخل، در برخی روزنامههای اصلاحطلب هم وجود داشت و یکی از روزنامهها در یادداشتی درباره دیدار ماسک و ایروانی اگرچه نوشت که «این خبر و گفتگو رسمیت ندارد»، اما بههرحال نتیجه گرفت که میتواند آغازی برای پیمودن راهی جدید در سیاست خارجی کشورمان تلقی شود. این روزنامه سپس دراشارهای که مشخص نیست کدامیک ازمقامات راهدف گرفته، نوشته است: «مسئولان دولتی جمهوری اسلامی ایران نیزدراظهارنظرهایشان طی یک هفتهای که از انتخاب مجدد دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا گذشته، علائمی نشان دادهاند که به معنای اعلام آمادگی برای کاهش تنشها دانسته میشود.»
غفلت از کابینه متشتت ترامپ
نگاههای خوشبینانه به آمریکای ترامپ را از بعد دیگری هم میتوان نقد کرد و آن اینکه چنین نگاههایی غفلت آشکار از عوامل مؤثر ساختاری در تصمیمسازی در سیاست خارجی دو کشور را به نمایش میگذارد. مشخصا در طرف آمریکایی گذشته از اینکه رویه ترامپ بهعنوان یک پوپولیست خودشیفته در شخصیسازی مسائل و کینهتوزی و تصمیمات خلقالساعه نادیده گرفته میشود، چینش کابینه و ترکیب نیروهای سیاسی آمریکا هم مورد بیتوجهی قرار گرفته است. به زبان دیگر حتی اگر قبول کنیم که ترامپ سودای بازسازی رابطه با ایران و روسیه با محوریت ایلان ماسک را داشته باشد، باید دید چنین ظرفیتی در ترکیب ناهمگون کابینه ایرانستیز، روسستیز و چینستیز وجود دارد؟ آیا با عناصر افراطگرایی، چون مارک روبیو، مخالف برجام و مشهور به ایرانستیزی بهعنوان وزیر خارجه، برایان هوک، دستیار ویژه ترامپ برای انتقال قدرت در وزارت خارجه که در مصاحبه اخیرش پرده از تلاش برای بازگشت به فشار حداکثری برداشت و بالاخره استیون ویتکاف صهیونیست بهعنوان نماینده ویژه در خاورمیانه این انتظاری معقول است که دولت آینده آمریکا رفتاری تعدیل شده نسبت به ایران در پیش بگیرد؟!
ساختار دوقطبی و سلب امکان توافق پایدار
درسطحی کلانتر، ساختار سیاسی آمریکا درقالب دوحزبی مسلط متشکل ازجمهوریخواهان ودموکراتهابهحدی از دوقطبیشدگی رسیده است که توان ترامپ را برای پیشبرد طرحی مؤثر در این مورد خواهد فرسود و دستکم راه رسیدن به فرآیند مصالحه را کند و پیچیده خواهد کرد. ولی بیایید فرض کنیم که ترامپ با دورزدن ساختار و با ابتکاری شخصی و با پیشقدمی فردی، چون ماسک با گرایشات عملگرایانه و کاسبکارانه دست به ایجاد رابطه بزند و ایران هم نهایت مسامحه را به خرج بدهد و به یک مصالحه با وی راضی شود. چه کسی قرار است مسئولیت پاسخدهی به این سئوال را بهعهده بگیرد که پایداری بلندمدت چنین توافقی در نظام سیاسی آمریکا که در آن دوقطبی شدیدی وجود دارد و مشخص نیست بعد از ترامپ یا حتی در طول دوره خود او چه شود، تا چه حد تضمین شده است؟ آیا این اصولی خواهد بود که به اعتبار یک نفر در این ساختار یک توافق راهبردی بلندمدت بسته شود و خود را به توفان حوادث داخلی ساختار سپرد؟
بازیگران غیرآمریکایی
گذشته از نقشآفرینی ضدایرانی لابی صهیونیستی در ساختار سیاسی آمریکایی، تجربیات مذاکرات طاقتفرسای منتهی به برجام نشان داد که رسیدن به توافق جامع اولا تاچه حد فنی است ودر این میان پای ساختار آژانس بینالمللی انرژی اتمی به میان میآید و ثانیا بازیگران اروپایی وحتی غیراروپایی هم در این فرآیند تا چه حد میتوانند نقش مؤثر (چه مثبت وچه منفی) در پیشبرد یا عدمپیشبرد یک توافق احتمالی داشته باشند. حتی اگر فرض کنیم که آمریکای ترامپ بخواهدهمه این ساختارها را دور بزند و مثلا توافقی دوجانبه با ایران را عملیاتی کند، باز هم باید خوشبینها پاسخ بدهند که آیا مثلا نهاد ناظر بیطرف با رویکردی حرفهای و دور از سیاسیکاری بر یک چنین توافقی مثلا قرار است ناظر باشد؟
دولت و تجربهای که آزموده شده
دونالد ترامپ صرفنظر از تروریستبودن، کاسبکار بودن، قمارباز بودن و آلودگی به انواع فسادهای اخلاقی و...، واضع فشار حداکثری بر مردم ایران آنهم در بدترین شرایط یعنی دوران بحران کروناست به این معنا که او نه تنها سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، بلکه هزاران ایرانی گرفتار انواع بیماریها را به کام مرگ کشانده یا به آستانه مرگ برده است. باید گفت جریان خوشبین به آمریکا دوباره ادبیاتسازی برای کشاندن دولت به یک وادی خطرناک با یکی از خطرناکترین افراد تاریخ را کلید زده و بهدنبال مطالبهسازی حول دوقطبی دروغین یا صلح با ترامپ یا جنگ تمامعیار است. هرچند دولت از زبان وزیر خارجه تاکید کرده که اختلافات ما با آمریکا مبنایی است و رفتوآمد این یا آن مقام تأثیر در سیاست اصولی ما ندارد، اما گفتمانسازی و گیرانداختن دستگاه سیاست خارجه حول دوقطبی در میان افکارعمومی میتواند ذهنیت سیاستمداران را بهشدت درگیر و سیگنالهای اشتباهی به آمریکا صادر کند.
منبع: روزنامه جام جم