زياده خواهي و بلندپروازي هايم مرا به روز سياه نشاند. از روزي که فرزندانم به دنيا آمدند سعي مي کردم زيباترين و گران ترين کفش و لباس را برايشان تهيه کنم تا همواره مورد توجه ديگران باشم دوست داشتم مدام در بازار خريد کنم و هر روز لباس هاي مارکدار بپوشم، اما شوهرم کارگر ساده ساختماني بود و حقوقش کفاف اين گونه خرج ها را نمي داد تا اين که ...