مرحوم آقای حاج سید هاشم رضوی هندی از تلامذه مرحوم آقای قاضی، میفرمود: روزی یکی را به محضر آقا قاضی آوردند که مثلا اقا از دستش بگیرد و راهنماییاش نماید.
مرحوم قاضی اشارهای به مار کرده و فرمود: مُت باذنِ الله! «بمیر به اذن خدا!» مار فورا در جای خود خشک شد. مرحوم قاضی بدون آنکه اعتنایی کند شروع کرد به دنبال صحبت که با هم داشتیم و سپس برخاستیم رفتیم داخل مسجد...