این مرد اصرار کرد که نهار بخوریم و برای خرید نهار از ماشین پیاده شد و رفت، وی دقایقی بعد برگشت و برایم کباب خریده بود، هنوز چند لقمه از غذا را نخورده بودم که از حال رفتم و بیهوش شدم ...
بینی، گونه و لبهایش عمل شده و دندانهایش نیزمیلیونها تومان خرج برداشته بود تا آنطور مرتب و یکدست شوند. او پسری از اهالی یکی از جنوبیترین مناطق پایتخت بود که دستهایش با دستبند به دست پسر دیگری دوخته شده و هر دو مقابل بازپرس نشسته بودند.