استغنا
از صبح که کلید دستگاه را زده بود، چیزی ته ذهنش جرقّه زده بود. و حالا که نزدیکی‌های وقت ناهار رسیده بود جرقّه شده بود شعله و مغز افتاده بود وسط آتش زردی که هی شعله‌ورتر می‌شد.
کد خبر: ۴۱۴۰۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۰۷