به گزارش حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران، فاطمه خلیلی دبیر واحد آموزش و نخبهپروری دفتر تحکیم وحدت طی یادداشتی به بررسی "چرایی عدم تحقق کرسیهای آزاداندیشی" و نقش جنبش دانشجویی در این زمینه پرداخته است که متن این یادداشت را در ذیل میخوانيد:
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به این که مقام معظم رهبری بحث برگزاری کرسیهای آزاداندیشی را بر عهده جوانان و دانشجویان گذاشتهاند و محل اصلی تشکیل این کرسیها را دانشگاه دانستهاند، لزوم پیگیری اینکه چرا تاکنون این مهم محقق نشده از تشکلهای دانشجویی که یکی از مهمترین ارکان دانشگاه برای تحقق این امر هستند، لازم میآید.
این مسئله در سخنان مقام معظم رهبری نیز هویداست، آنجا که میفرمایند: "گمان نکنید که نهضت آزاداندیشى و حرکت تحول و شجاعت در کارهاى گوناگون را، به جاى شما که دانشجو هستید یا محقق هستید یا استاد هستید، ممکن است مسئولان دولتى یا بنده بیاییم انجام بدهیم؛ نه، من نقشم این است که بیایم بگویم این کار را خوب است بکنیم. نهضت نرم افزارى و جنبش نرم افزارى و نهضت تولید علم را ما مطرح کردیم؛ الان حدود ده سال مىگذرد و امروز یک غوغایى راه افتاده است. چه کسى این را راه انداخته؟ من که یک کلمه بیشتر نگفتم. این کار را شما کردید؛ محقق ما، جوان ما و استاد ما؛ تحول از این قبیل است."
به نظر میرسد یک از عواملی که موجب اجرایی نشدن این فرمان توسط تشکلها باشد این است که تشکلهای دانشجویی در دوران اخیر دچار یک نوع فقر محتوا و بلا تکلیفی فکری شدهاند که یکی از مهمترین عوامل آن را میتوان سرعت تحولات به وجود آمده در دنیای امروز و حرکت لاک پشتی دانشگاه در زمینه تامین محتوا برای همراهی و یا رهبری این تحولات دانست که این حرکت لاک پشتی را معلول عافیت طلبیها و از بین رفتن روحیه جهادی و دوری از آرمان گرایی یعنی تبدیل دانشگاه به "کارخانه آدم سازی"برای طیف مدیریتی دانشگاه است.
در این زمینه هم مقام معظم رهبری عقیده دارند "جوانان باید با فکر کردن، نوشتن و انعکاس ایدههای خود در کرسیهای آزاد اندیشی فضای گفتمانی بوجود آوردند. نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد چنانچه نباید به جاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و به جاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید."
تشکلهای دانشجویی به عنوان قشر پیشرو در دانشگاه متاسفانه زمینه اصلی به وجود آمدن آسیبهای فوق بوده که پیوستن به کانونهای قدرت و ثروت از دورهای تا امروز نشانگر همین مطلب است.
مقام معظم رهبری در بیاناتی یکی از مهمترین عوامل عدم پیشرفت آزاداندیشی به عنوان اکسیر سرعت بخش پیشرفت علوم را درگیر شدن در منازعات سیاسی و پیوند به کانونهای قدرت عنوان کردند:
"متأسفانه گروهى بدنبال سیاست زدگى و گروهى بدنبال سیاست زدائى، دائماً تبدیل فضاى فرهنگى کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، مىخواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تأثیرگذار و جریانساز باشند و سطح تفکر اجتماعى را پائین آورده و همه فرصت ملى را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیرىهاى غلط و منحط قبیلهاى یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوى، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائى، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکرارى و ثابت و سطحى و نازل مىگردد، هیچ فکرى تولید و حرف تازهاى گفته نمىشود، عدهاى مدام خود را تکرار مىکنند و عدهاى دیگر تنها غرب را ترجمه مىکنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش اند، دچار انفعال و عقبگرد مىشوند."
این درگیریها ضمن از بین بردن توجه و تلاش ویژه برای مولفههای اصلی تشکلهای دانشجویی که اسلامی سازی دانشگاههاست باعث شده تا افراد تلاشگر در این تشکلها از مطالعه و تلاش برای به روز کردن و غنی کردن محتوای فکری خود نیز غافل بمانند.
به نظر میرسد فقر محتوا یکی از دلایل اصلی عدم تشکیل کرسیهای آزاداندیشی میباشد چراکه افراد برگزار کننده این کرسیها واهمه دارند از شبهاتی که به وجود میآید و قدرت پاسخگویی به آن را ندارند و ناخواسته در گرداب جمود که کاملا مغایر با اهداف انقلاب اسلامیست فرو میروند.
مقام معظم رهبری درباره تولید محتوا و فکر میگویند "یکى از مسائل مهم که همت مضاعف و کار مضاعف میطلبد، مسئله تولید فکر است؛ کتابخوانى، افزایش معلومات عمومى در زمینههاى گوناگون. این کرسىهاى آزاداندیشى که ما عرض کردیم، پیشنهاد کردیم در دانشگاهها و در حوزهها به راه بیفتد، میتواند یک جریان سیال فکرىِ بسیار با ارزشى را در جامعه به راه بیندازد."
این درحالی است که نسل اول انقلاب که پایه گزاران این تشکلها و به وجود آورنده انقلاب دوم و هادیان انقلاب فرهنگی در دانشگاه بودهاند اولین اولویت خود را مطالعه و غنی سازی فکری قرار دادهاند که این در زندگی نامه شهیدانی چون دیالمه و علم الهدی و دیگر شهیدان به وضوح قابل رویت است اما نسل امروز و تشکلهای این دوره حتی کتابهای مطهری بزرگ را که به تبیین پایههای بنیادبن اسلام و به تبع آن انقلاب اسلامی که نمونه اعلای حکومت اسلامیست را مطالعه نکردهاند! (که این جای بسی تاسف و شرمساری است) و تنها به درگیر شدن به مسائل سطحی سیاسی و فرهنگی جامعه مشغول شدهاند.
پس تا اینجا یکی از موانع پیش رو عدم آگاهی و وجود اطلاعات است؛ مشکل دیگری که میتوان از آن نام برد بیش از حد بزرگ کردن کرسی آزاداندیشی و در نهایت ناامیدی از رسیدن به آن توسط محیط دانشگاهی بوده است، درحالی که آزاداندیشی را میتوان از کلاسهای درس و با بحثهای دانشجویی پی گرفت.
همانطوری که رهبر انقلاب هم عقیده دارند "چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد."
البته به نظر میرسد موانعی بر سر این نوع کارهاست ازجمله عدم وجود فرهنگ آزاداندیشی در میان اساتید و جو دانشگاه و کلیت مدیریتی دانشگاه؛ برای نمونه روسای دانشگاهها خود برای آزاداندیشی توجیه نیستند کما اینکه از ۲ رئیس دانشگاه شنیدم که گفتند آزاداندیشی مغایر با دین اسلام است احکام اسلام تعبدی است و نمیتوان در آنها اندیشه کرد!
خوب در چنین شرایطی طبیعی است که با دادن آیین نامه و اساسنامه از سوی وزارت محترم علوم آزاداندیشی در دانشگاه محقق نمیشود!
مقام معظم رهبری عقیده دارند "بىشک آزادیخواهى و مطالبه فرصتى براى اندیشیدن و براى بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادى»، یک مطالبه اسلامى است و «آزادى تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است.من عمیقاً متأسفم که برخى میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه گوئى و کفرگوئى»، طریق سومى نمىشناسند و گمان مىکنند که براى پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگرى افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامى آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادى بىمهار و خودخواهانه غربى» را نقد و اصلاح کند و فضائى بسازد که در آن، «آزادى بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادى دیگران» و نه به هیچ چیز دیگرى، تبدیل به فرهنگ اجتماعى و حکومتى گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشهها در همه حوزهها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگى» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (علیهمالسّلام)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوى نخبگان و اندیشهوران گردد."
مشکل بعدی وجود فضای امنیتی در دانشگاه به ویژه پس از انتخابات 88 است که دانشجویان حتی از طرح مباحث ساده گریزانند؛ البته در این مورد هم فضای جمودی که از سوی سطح مدیریتی دانشگاه تزریق میشود نقش اساسی را بازی میکند که هیچ اهتمامی از سوی وزارت محترم علوم برای رفع این مسائل دیده نمیشود و تنها شاهد تدوین اساسنامهها و آیین نامهها برای هرچه محدود کردن آزاداندیشی و در چارچوب بردن آن راشاهدیم که در این جا این سوال مطرح است که چگونه بدون زمینه سازی برای آزاداندیشی زمانی که اساتید و نخبگان ما هنوز ذهن اقناع شدهای نسبت به این مسئله حیاتی را ندارند چگونه میتوان انتظار به وجود آمدن آزاداندیشی را کشید؟!
وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید پاسخگو باشند که چرا آیین نامه تصویب میکنند اما اصلی ترین اجرا کنندگان همان آیین نامه بزرگترین موانع آن هستند!
اکنون میتوان پرسید که چرا تشکلهای دانشجویی پیگیر الگو نشدند و اهتمام جدیتری برای وحدت حوزه و دانشگاه نداشتند که در راه این وحدت شهیدانی چون مفتح رفتند اما پیوند میان این حوزه و دانشگاه به عنوان ۲ رکن اساسی تولید اندیشه در جامعه رخ نداده است؛ متاسفانه از پیوند آنان تنها دانشجویان طلبه شده داریم و طلاب دانشجو شده!!! در حالی که پیوند اصلی در ارائه شیوههای صحیح از هرکدام از این نهادها به یکدیگر و از بین بردن نواقص هم است. اندیشه اسلامی حوزه مکمل دانشگاه است و تخصصی بودن علوم و بررسی ویژه آنها و شمول و گستردگی آن شاخصه دانشگاه و اگر بین این ۲ پیوند بود اوضاع دانشگاه غیراسلامی ما و حوزه مهجور ما این نبود.
و تاسف آنجاست که تمامی این عیوب جمع شده تا رهبری فرمانی را ده سال تکرار کنند و تا امروز روی زمین بماند؛ آن هم با حضور تشکلهای که بزرگترین داعیه آنها ولایت مداری است! که اگر این فرمان اجرایی شده بود پیشرفت این کشور امروز هزاران برابر بیشتر و پایهایتر از این بود که هست.
"آنى که کمک میکند به پیشرفت کشور، آزادى واقعىِ فکرهاست؛ یعنى آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاه نکردن"./ر