به گزارش
خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران، وقتی اسم پاتوق و تفریح میآید، آدمها این روزگار یا به کافیشاپهای استخوان دار شهر می روند یا به کافیشاپهای با کلاس و مدرن و گرانقیمت البته بعضیها هم فضای سبز و طبیعت زیبا را انتخاب کردند و با دود قلیان سعی در سپری کردن اوقات فراقت دارند و البته آلوده کردن هوای پاک بوستانهای شهر.
اینها پاتوق اصلی جوانهای شهر شدهاند، پاتوقهایی که به ظاهر مناسبند ولی به مرور زمان تکراری و یکنواخت میشوند.
اما واقعا جای سوال است،مردم ما برای سپری کردن اوقات فراغتشان واقعا چه گزینههایی دارند، اگر کافی شاپ و بوستان و قلیان را کنار بگذاریم پس پاتوق جمعشدنمان کجاست؟
از هر جوانی که بپرسی تفریحت چیست و پاتوقت کجاست به سرعت میگوید کافی شاپ و باغچههای خانوادگی با قلیان.
این دو از پاتوقهای محبوب این شهر شدهآند و گاهی کار تا جای پیش میرود که بعضی تک و تنها به کافی شاپها میروند و به تنهایی و برای ساعتها اوقات میگذرانند.
در نظر اول این فکر به ذهن همه میرسد که یک فرد باید بیکار باشد که ساعتها وقت خودش را در کافیشاپ بگذراند و یا با دوستانش به بحث و گفتگو بپردازد یا به تنهایی برنامههایش فکر کند ولی شاید اگر همین افراد جایگزینی برای جمع شدن داشتند دیگر به کافی شاپ پناه نمیبردند و گزینههای دیگر را انتخاب میکردند.
همانطور که پدرها و پدربزرگهای ما رسمشان بود.
سالیان قبل پدران ما گاهی در کافی شاپها و رستورانها جمع میشدند ولی در کنار آن به کتابخانههای شهر هم سری میزنند.
گاهی باهم قرار میگذاشتند و از موزههای شهر دیدن میکردند، گاهی هم تئاتر و کنسرتهای مختلف.
سالها از آن رسم و رسومات دوستانه گذشت و جوانهای ما کمتر به موزه سر میزنند، کمتر در کتاب فروشیهای قدیمی شهر که بوی کتابهای قدیمی با اکسیژن مواج در فضا مخلوط شده است راه میروند و همزمان با دیدن کتابهای فلسفی و اجتماعی، به برنامه هایشان فکر میکنند.
تئاتر و کنسرت برایشان فقط در تئاترهای طنز و غالبا بیمحتوا و کنسرتهای پاپ محدود میشود.
تئاترهای برگرفته از شاهنامه فردوسی و ادبیات غنی ایران و جهان برایشان بیمعنی است و تنها زمانی برای خوابآلودگی ایجاد میکند.
تهیه بلیط کنسرتهای سنتی و فولکلور و کلاسیک برایشان دور ریختن پول است و هر چه موسیقی بیمحتواتر و شادتر باشد بیشتر میپسندند.
اینها همه عادتها و مدهای ناهنجار روز است که 90 درصد جوانهای کشور به خصوص پایتخت به آن قبلاً دچار شدهاند ولی دلیل بازگو کردن این ناهنجاری محکوم کردن آن نیست بلکه اینها را گفتم که به این حرف برسم، این گناه جوانان ما نیست که تفریحشان پوچ و بیمعنی و تکراری شده است، بلکه شاید اگر جایگزینهایی برای این تفریحات بود و فرهنگسازی هایی برای تشخیص تفریح خوب از بد و پاتوقهایی که در آن چیزی هم یاد می"یرند بود، دیگر لازم نبود بنشینیم و افسوس بخوریم به حال جوانانی که به ظاهر روشنفکر و در باطن بیسواد بار میآیند./ز
گزارش از : آریاناز میرزا محمدی