هفتم تیر سال 66 بود، آفتاب بعد از ظهر تابستان از لابه لای شاخ و برگ درختان جنگل های سردشت بر چشمه جوشان گراوان می تابید، جنگ بود اما سردشت سبز و روشن میان كوه ها می درخشید، صدای خنده و بازی بچه‌ها توی كوچه پس كوچه‌های شهر پیچیده بود و هنوز جریان خوش زندگی جریان داشت اما دیری نگذشت كه این لحظات خوش رنگ باخت.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران ارومیه، لحظاتی قبل از آن كه عقربه‌های ساعت، 30/4 دقیقه بعد از ظهر را نشان دهد، لكه‌های سیاهی در آسمان شهر سردشت ظاهر می‌شود.

صدای غرش هواپیماها فضای شهر سردشت را فراگرفت، صدای غرش هواپیماها نزدیكتر شد، شیشه ها لرز گرفتند و بچه ها ناخودآگاه ساكت شدند.

در عرض چند ثانیه چهار بمب در سردشت و دو بمب دیگر در اطراف این شهر توسط هواپیماها پرتاب شد و صدای خنده كودكان سردشتی را در سینه ها حبس كرد، و این چنین بود كه 7 تیر 66 در تاریخ این خطه از كشورمان برای همیشه با مظلومیت و مصدومیت گره خورد.

در این روز، رژیم بعث عراق در مقابل دیدگان جهانیان یكی از شرم‌آورترین جنایات جنگی را رقم زد و هزاران نفر از زنان و كودكان و مردم غیرنظامی سردشت را هدف آماج گاز های ناتوان‌‌كننده خردل قرار داد.

در كمتر از 10ثانیه یكی از فجیع‌ترین و وحشتناك‌ترین تهاجم های شیمیایی قرن رقم خورد و در عرض چند دقیقه جوانه‌های آرزو و امید در دل هر پیر و جوان سردشتی خشكید.

پروین، یكی از مصدومان شیمیایی سردشت كه 11 نفر از اعضای خانواده خود را در بمباران شیمایی از دست داده، یكی از اسوه های مقاومت و پایداری مردم این خطه است كه سالهاست رنج و عوارض ناشی از این بمباران خنده را از روی لبهایش محو كرده است.

او كه جانباز 70 درصد است همانند بسیاری از جانبازان شیمیایی سردشت به صدای پاهای مرگ عادت كرده است.

وی به سرفه های دردناك خونی، به بالارفتن مداوم نمره عینكش ، به زخم هایی كه گاهی روی پوست بدنش سرباز می كند و سپس عفونی می شود عادت دارد.

پروین حتی به تبهای شبانه و رعشه های گاه به گاه هم عادت كرده، اما پس از 25 سال هنوز به جای خالی اعضای خانواده اش عادت نكرده، از آنها كه می گوید بغض راه گلویش را می بندد.

زمان برای وی مرده است، ساعت ها و روزها و سال ها نمی گذرند و تكرار می شوند، هر سال، سال 66 می شود، هر روز، هفتم تیر و هر ساعت، چهار بعد از ظهر، برای وی تداعی یك خاطره شوم است كه هرگز از حافظه اش پاك نمی شود.

در روز بمباران همگی اعضای خانواده پروین در خانه بودند كه صدای غرش هواپیماها را شنیدند و پس از آن صدای چند انفجار پیاپی در فضای شهر پیچید.

پروین پیشتر نیز بمباران های زیادی را دیده بود اما این یكی به خیالش خنده دار می آمد زیرا تنها در آسمان شهر دودی كه شبیه قارچ سپیدی است دیده می شد.

بوی سیر می آمد، دهان پروین شیرین شده بود، صدای گنگ و مبهم بلندگوهای مساجد در فضای شهر پیچیده بود كه 'شیمیاییه' ، 'پارچه ها را خیس كنید و جلوی دهانتان بگیرید'.

چند نقطه از شهر سردشت كه یكی از آنها در نزدیكی خانه پروین بود هدف بمباران قرار گرفته بود.

دود ناشی از این بمباران سمی هر لحظه بیشتر در شهر پخش می شد و این دود شیرین نفس ها را به شماره انداخته بود، هر یك از اعضای خانواده پروین سردرگم و نفس نفس زنان به سویی می دویدند.

اعضای خانواده پروین سوار بر ماشین به كوه های اطراف می روند بلكه بتوانند در آنجا نفسی تازه كنند غافل از آنكه باد گازهای سمی را زودتر از آنها با خود به ارتفاعات اطراف شهر برده بود.

ادریس، برادر پروین سرخ شده بود و به سختی نفس می كشید، شهین خواهر پروین هم دست كمی از وی نداشت اما از همه بدحالتر بود، شهین هنگام بازگشت از كوه خون بالا آورد، پروین كم كم متوجه تاول های روی بدن ادریس و شهین و دست آخر هم روی تن خودش شد.

تاول ها دردناك و آبدار بودند كم كم پف می كردند و به هم وصل می شدند، به تدریج نفس كشیدن برایشان مشكل شده بود، نفس ها سینه هایشان را آتش می زد، چشمهایشان سرخ شده بود و بین خواب و بیداری معلق مانده بودند.

پروین ناگهان بیهوش برروی زمین می افتد، پس از گذشت دو ماه وقتی چشم باز می كند خود را روی تخت بیمارستان مهاباد می بیند، تنش را انبوهی از زخم های عفونی پوشانده بودند و پوست دستش در چند نقطه از هم شكافته شده بود.

وی به تدریج می فهمد كه مصطفی، شهین، قادر، احمد، صلاح الدین، پدر، مادر، عمو و .... را در این حادثه از دست داده است.

پروین هم اكنون پس از گذشت 25 سال در مهاباد ماندگار شده، وی دیگر هرگز به سردشت بازنگشت، وی بهشتش را در میان كوه های این دیار جا گذاشت هر چند كه دلش برای جنگل های بلوط ، تاكستان های وحشی ، صدای غرش و پیچ و تاب رودخانه زاب تنگ شده است.

پروین دلش برای همه كس و همه چیز تنگ شده برای موهای طلایی رنگ خواهرش، شهین، برای حیاط كوچك و آن حوض پر از ماهی های قرمز و چای داغی كه با دست خودش برای پدرش می ریخت تنگ می شود.

به غیر از پروین، شمار زیادی از سردشتی های دیگر نیز دیار خود را برای مداوا شدن جا گذاشته و به شهرهای بزرگ مهاجرت كردند تا بلكه بتوانند با استفاده از امكانات پزشكی این شهرها بر آلام روحی و جسمی خود مرهمی بگذارند.

آری فاجعه شیمیایی سردشت بی تردید یكی از مهم ترین حوادث تاریخ كشورمان و حتی جهان بود كه به دلیل كاربرد آشكار سلاح‌های شیمیایی علیه مردم غیرنظامی به وقوع پیوسته بود.

پس از این حادثه سند مظلومیت سردشت به عنوان نخستین شهر مسكونی قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان برای همیشه به ثبت رسید.

هزاران نفر از مردم بی دفاع سردشت بلافاصله پس از این بمباران شیمیایی جان خود را از دست دادند و یا مصدوم شدند تا با دست و پاهای سوخته و تاول زده و صدای خس خس ریه های خود خاطره مظلومیت همنوعانشان را به نسل‌های بعد منتقل كنند.

رژیم وحشی عراق، در این نبرد ناجوانمردانه، از گاز خردل علیه غیر نظامیان بی دفاع استفاده كرد؛ یك ماده شیمایی كه بر محیط مردم، برای مدتی بسیار طولانی آثار مخربی را باقی می گذارد.

چگونگی این حادثه دلخراش و كم سابقه به اطلاع شورای امنیت سازمان ملل رسید اما هیچ هیات كارشناسی برای بررسی این حادثه به این منطقه اعزام نشد.

همین امر باعث شد تا متعاقب آن در عملیات والفجر 10 در جبهه‌های شمال غرب و پس از شكست های مداوم ارتش صدام، جنایتی بزرگتر رقم زده شد و پس از سردشت شهر حلبچه و مناطق اطراف آن آماج یكی از بزرگترین جنایات بشری، یعنی حملات شیمیایی قرار گیرد.

پس از جنگ جهانی اول، این نخستین باری بود كه از سلاح‌های شیمیایی به صورت وسیع در جنگ استفاده می‌شد و این موضوع آشكارا مغایر با پروتكل 1925 ژنو بود.

فاجعه سردشت به قدری عمیق است كه با گذشت بیش از دو دهه از این حادثه، آسیب دیدگان این فاجعه و نسل‌های پس از آن همچنان از عوارض آن رنج می برند.

بر اساس آمار های رسمی، عراق در طول این جنگ بیش از 350 بار ایران را مورد حملات شیمیایی قرار داد كه حاصل آن 400 هزار مجروح شیمیایی است.

با وجود اینكه 25سال از فاجعه بمباران شیمیایی سردشت می‌گذرد اما تاكنون تنها 15‌درصد از مجروحان شیمیایی شناسایی شده و كماكان 85‌ درصد باقی‌مانده شناسایی نشده‌اند.

هم اكنون با گذشت نزدیك به 25 سال از بمباران شیمیایی سردشت هنوز چندین هزار نفر مبتلا به عوارض جسمی و روحی ناشی از سلاح های شیمیایی هستند.

بررسی ها نشان می دهد كه عمده ترین عوارض دیررس سلاح های شیمیایی در بخش مشكلات زنان جانباز شیمیایی دیده می شود كه شامل تخریب بافت ریه و مجاری تنفسی و كاهش ظرفیت های تنفسی و بروز عفونت های مكرر بوده و منجر به عدم كارایی فرد در درازمدت می شود.

آسیب دیدن سیستم بینایی فرد كه شامل آسیب و كدورت قرنیه كه در مراحل پیشرفته نیازمند پیوند قرنیه یا سایر اعمال جراحی فوق تخصصی است از دیگر مشكلات این افراد محسوب می شود.

خشكی و خارش مزمن پوست كه گاه منجر به استفاده بیمار از داروهای مسكن و آرام بخش بسیار قوی به دلیل شدت خارش می شود نیز از دیگر مشكلات این افراد است.

در زمان حاضر نگرانی های عمده ای در بین مصدومین شیمیایی به ویژه زنان قربانیان سلاح های شیمیایی و خانواده و اطرافیان آنان در خصوص مسایل مختلف وجود دارد.

بروز عوارض دیررس ناشی از مصدومیت با عوامل شیمیایی در فرزندان مصدومان، بروز ناهنجاریهای مادرزاد در فرزندان یا نسل های بعدی، ایجاد اختلال در سیستم تولید مثل و قدرت باروری مصدومین و ابتلا به سرطان ها و بیماری های ناتوان كننده شناخته نشده در اثر گاز خردل از جمله این عوارض است.

طبق بررسی ها، عوارض اجتماعی و روانی در زنان و افراد زیر 18 سال كه قربانی سلاح های شیمیایی شده اند بیشتر از سایر افراد است به طوریكه حالت هایی مانند انزوا ، نداشتن میل به فعالیت های اجتماعی و مشكلات شخصی، گسیختگی ساختار خانواده و ارتباط با افراد خانواده در این ها دیده می شود.

براساس یكی از تحقیقات صورت گرفته در این زمینه، مشخص شد كه آسیب پذیربودن زنان در مقایسه با مردان در مقابله با اثرات سلاح های شیمیایی واضح است به طوریكه اختلاف چشمگیر میزان ابتلا به PTSD كه شامل استرس پس از حادثه است در اینها نسبت به مردان بسیار زیاد است.

تحقیقات نشان می دهد كه این رقم در زنان 86 درصد و در مردان 69 درصد بوده و شیوع بیشتر عوارض اجتماعی و روانی در بین جانبازان شیمیایی زن در مقایسه با مردان چشمگیرتر است.

عوارض جبران ناپذیر ناشی از بمباران شیمیایی سردشت در كنار هزینه های بالای درمانی مشكلات فراوانی را برای این مصدومان شیمیایی به دنبال داشت.

با وجود اینكه بر اساس آمارهای غیر رسمی بیش از چند هزار نفر در سال 66 در اثر بمباران شیمیایی در این شهر مجروح و قربانی شده‌اند اما تنها شمار كمی از این افراد به عنوان جانباز شناخته شده و از امكانات درمانی بنیاد شهید و امور ایثاگران استفاده می كنند.

عضو هیات مدیره انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت می گوید: چهار نقطه از شهر و دو نقطه نیز از ورودی شهر سردشت در سال 66 مورد بمباران شیمایی قرار گرفت و بر اساس آمار ارایه شده در كتاب نوشته شده توسط یكی از پزشكانی كه در آن روز در این شهر خدمت می كرده هشت هزار و 24نفر در آن روز مورد مداوا و درمان سرپایی و یا بستری قرار گرفتند.

'صالح عزیزپوری اقدم' گفت: از این تعداد تاكنون تنها یك هزار و 300 نفر به عنوان جانباز شیمیایی شناخته و به آنها خدمات ارایه می شود كه از این تعداد نیز تنها 400 نفر جزو جانبازان بالای 25 درصد بوده و به آنها حقوق ماهیانه و سایر امكانات مورد نیازشان ارایه می شود و باقی این افراد تنها از دفترچه درمانی برخوردار هستند.

وی افزود: این درحالی است كه با استناد به آمار منتشر شده سازمان ملل و گزارش اداره استخبارات عراق، پس از جنگ، چهار هزار و 500 نفر در اثر بمباران شیمیایی سردشت مصدوم شدند.

یك مصدوم شیمیایی كه خود را 'علی رحمانی'، معرفی می كند می گوید: در كنار مشكلات جسمی فراوان ناشی از عوارض شیمیایی، هزینه های درمان هم اكنون بیشترین مشكلات را برای وی و خانواده اش به وجود آورده است.

وی افزود: اگرچه دفترچه درمانی به آنها تعلق گرفته اما هر هزینه درمانی را كه بسیار گزاف هم هستند را باید از جیب خودشان پرداخت كنند سپس فاكتور آن را به بنیاد شهید ارایه دهند كه پرداخت آن نیز گاهی شش ماه تا یك سال به طول می انجامد.

'قادر علیزاده'، یكی دیگر از مصدومان شیمیایی سردشت، گفت: درصورتی كه مشكلی برای آنها پیش آید مجبورند به بیمارستان سردشت كه در فاصله 10كیلومتری شهر واقع شده مراجعه كنند كه رفت و آمد در این مسیر برای آنها مشكل است.

وی افزود: با توجه به وجود تعداد زیادی مصدوم شیمایی ضرورت دارد تا مسوولان یك كلینیك تخصصی در داخل شهر برای آنها ایجاد كنند.

عضو هیات مدیره انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت در این باره اظهار داشت: در سفر رهبر معظم انقلاب به آذربایجان غربیف ایشان یك كلینیك تخصصی را برای مداوای مصدومان شیمایی به این شهر اهدا كردند كه به تمامی امكانات درمانی و پزشكی مورد نیاز مجهز بود.

عزیزپوری اقدم افزود: متاسفانه این كلینیك هم اكنون به اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران این شهر تبدیل شده و مراكز درمانی و پزشكی آن نیز یا غیر فعال و یا فاقد كادر درمانی هستند كه در عمل استفاده از این مركز را برای مصدومان شیمایی غیرممكن ساخته است.

با وجود گذشت 25 سال از بمباران شیمیایی سردشت صدای نفس‌های خون‌‌آلود و خشدار كودكان و زنان سردشتی همچنان بلندتر از گذشته به گوش مردم جهان می رسد.

هنوز مصدومان این تهاجم سبعانه، از عوارض جانبی مصدومیت در رنج هستند و هنوز در همان محیط آلوده به انواع سموم شیمیایی زندگی می كنند.

روزی خواهد رسید كه در یك دادگاه عادلانه، تمامی مسببان این جنایت‌ها باید پاسخگوی اقدام های ننگین خود در طول تاریخ بشر باشند؛ روزی كه دیگر هیچ حق وتویی به داد آنها نخواهد رسید.

صدای خس خس نفس های خسته توام با امید به زندگی را هنوز می توان در تك تك این مصدومان به وضوح مشاهده كرد.

مصدومانی كه دیروز مدافع مرزهای كشور بوده‌اند و امروز نیازمند دریافت خدمات پزشكی و شایسته مراقبت‌های بیشتری هستند.

آری امروز، سردشت با تنی زخم خورده و تاول زده همچنان سربلند و راست قامت ایستاده و چشم به آینده ای روشن در بیكران ها دوخته است./س

برچسب ها: سردشت ، جنگل های ، بمب
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.