«پيله‌هاي پرواز»،«دريايي‌ها»،«شيدايي»، «فاصله‌ها» و «دلنوازان» از كارهايي بودند كه لهراسبي تيتراژ آنها را خواند و جزو كارهاي موفق وي به‌شمار مي‌روند.

علي لهراسبي، خواننده موسيقي پاپ ايراني است كه تيتراژهاي ماندگار و پرطرفداري را در كارنامه كاري خود دارد. اجراي تيتراژ سريال «كلبه سپيد» اولين حركت جدي او در عرصه موسيقي پاپ امروزي بود. كلبه سفيد سال 79 پخش و علي لهراسبي با خواندن تيتراژ آن، به طور رسمي وارد عرصه موسيقي شد.

پس از آن سال ۱۳۸۱ با اجراي تيتراژ سريال «دريايي‌ها» به كارگرداني مسعود رسام ارائه‌اي متفاوت از خود به نمايش گذاشت. ترانه‌اي كه تا مدت‌ها زير لب‌ها زمزمه مي‌شد. سال 83 تيتراژ برنامه روزانه «صبح بخير ايران» و سال 84 تيتراژ سريال «پيله‌هاي پرواز» به آهنگسازي بهروز صفاريان را اجرا كرد.

سپس تيتراژ سريال «بيراهه‌ها» بود كه زمينه‌ساز ارائه آلبومي كامل توسط وي شد. تيتراژ برنامه «عبور شيشه‌اي» با صداي علي لهراسبي، نام او را بيشتر بر سر زبان‌ها انداخت.

«شيدايي»، «فاصله‌ها» و «دلنوازان» از ديگر كارهايي بودند كه لهراسبي تيتراژ آنها را خواند و جزو كارهاي موفق وي به‌شمار مي‌روند.

از نظر شما «خواندن» براي تيتراژ سريال با «خواندن» براي كارهاي ديگر چه تفاوتي دارد؟

به اعتقاد من حتي خواندن براي تيتراژ فيلم سينمايي با تيتراژ سريال نيز كاملا فرق مي‌كند؛ چون هركدام مقوله‌اي متفاوت است كه نياز به جامعه‌شناسي و مخاطب‌شناسي دارد. در سريال، خواننده در موقعيتي كار را مي‌خواند كه تصميمات در قسمت‌هاي مختلف تغيير مي‌كند، حتي من به‌خاطر دارم تصميم‌هايي كه در طول كار مي‌گرفتم در سريال‌هايي كه هفتگي ضبط مي‌شد با سريال‌هاي شبانه متفاوت بود. در واقع شما رسانه‌اي داريد كه مي‌دانيد موسيقي در چه زماني و براي چه قشري از مخاطبان قرار است پخش شود و در چه موقعيتي شنيده مي‌شود. اين خيلي مهم است.

من معمولا فيلمنامه را مي‌خوانم و آن وقت براساس موقعيت مردم و حالتي كه در آن فيلم را مي‌بينند و اين‌كه چه چيزي بايد بشنوند تصميم مي‌گيرم. مجموعه اين شناخت‌هاست كه باعث مي‌شود خواننده بتواند كاري بكند كه براي مردم نقطه روشني باشد و آن اتفاقي كه دوست دارد، بيفتد.

من وقتي قطعه‌اي را براي يك سريال كار مي‌كنم ابتدا بر سريال متمركز مي‌شوم، ولي هم به‌عنوان يك قطعه مستقل نيز به آن نگاه مي‌كنم؛ اگر ارزش مستقل بودن را نداشته باشد هيچ موقع آن را كار نمي‌كنم. هيچ زماني نبوده كه فقط قصه يك سريال را در تيتراژ بخوانم يا بگويم فيلمنامه را شعر كنيد تا من بخوانم. نه اين‌طور نبوده، ولي آنچه مي‌خوانم به داستان هم بي‌ربط نبوده است.

به‌طور مثال اتفاق افتاده كه از يك سوژه كوچك فيلم يا يك قسمت فيلمنامه، موضوع يا دغدغه‌اي را درآورده‌ام و روي آن كار كرده و قطعه‌اي ساخته‌ام. آن دغدغه را به لحظه‌اي كه مردم قرار است فيلم را ببينند مربوط مي‌كنم و از طرفي هم موضوع را به‌گونه‌اي برمي‌گزينم كه اگر فيلم هم نباشد آن موضوع و دغدغه وجود داشته باشد و فقط مختص آن فيلم نباشد. يعني جدا از فيلم هم مخاطب مي‌تواند آن را بشنود و به آن بينديشد.

تيتراژ خواندن واقعا كار مشكلي است. شايد در زبان آسان باشد، ولي واقعا كار سختي است. من وقتي تصميم مي‌گيرم تيتراژ سريالي را بخوانم به‌قدري استرس پيدا مي‌كنم كه حد ندارد. اگر بخواهي تيتراژ كار ماندگار شود بايد تفكر درستي وجود داشته باشد. تيتراژ بايد همه‌گير باشد و همه مردم آن را بشنوند و در همه جا به آن گوش كنند. موسيقي‌اي كه بخواهد اين‌طور باشد بايد همه شرايط درست را داشته باشد.

درخصوص اين تفاوت بيشتر توضيح بدهيد.

در فيلم سينمايي تمام داستان و لحظات آن در پايان فيلم تمام مي‌شود. قصه‌اي پايان مي‌گيرد و خواننده در انتهاي فيلم، آن را همراهي مي‌كند و ترانه‌اي مي‌خواند. اين كاملا با موضوعي كه روتين است و مردم بايد آن را بارها و بارها گوش بدهند، فرق مي‌كند. اين به لحاظ توليد هم فرق مي‌كند، چون در فيلم سينمايي يك ترانه مستقل وجود دارد، ولي در سريال بايد به اين صورت برنامه‌ريزي شود كه ترانه در هر قسمت قابليت شنيده شدن داشته باشد.

وقتي من براي فيلم سينمايي كار مي‌كنم، موزيكي كار مي‌شود كه همان لحظه مردم را بگيرد. موزيكي كه همان لحظه مردم را مي‌گيرد خيلي هم زود از ذهن مي‌رود. ولي وقتي سريال كار مي‌كنم اگر سريال 40 قسمت است موسيقي‌اي كار مي‌كنم كه در 40 قسمت بيان شود و مردم به آرامي با آن ارتباط بگيرند و ماندگار باشد.

اصلي‌ترين ملاك‌هاي يك سريال كه بخواهيد خواندن تيتراژ آن را بپذيريد، چيست؟

اوايل كه وارد كار مي‌شوي دوست داري روي هر سريالي كه شد بخواني. بعد كه اين دوره مي‌گذرد به اين مرحله مي‌رسي كه انتخاب مي‌كني و انتخاب مي‌شوي. براي من قصه و داستان آن خيلي اهميت دارد و در يك كلام اين‌كه بايد تشخيص دهم سريال مي‌گيرد يا خير و اين خيلي مهم است.

كاري بوده كه پس از خواندن آن پشيمان شده باشيد يا كاري بوده است كه دلتان خواسته شما آن را بخوانيد؟

سريال‌ها و فيلم‌هايي بوده كه بعد از پخش آن گفتم واي چقدر خوب مي‌شد من آن را مي‌خواندم، اين خيلي اتفاق افتاده است بخصوص وقتي كار تصوير مي‌كني ناخودآگاه پس از ديدن آن همراه با كار زمزمه مي‌كني. نمي‌شود مثال اسمي برد، ولي اين واقعيت وجود دارد.

مثلا كاري را مي‌بيني، بعد مي‌گويي واي اگر مي‌خواندم چه مي‌كردم و نقشه مي‌كشي. كاري كه فكر مي‌كني مي‌توانستي با آن تلنگري بزني. ولي در رابطه با كاري كه گفته باشم كاش نمي‌خواندم و پشيمان شده باشم در خصوص ترانه‌هاي آلبوم‌ها شايد اتفاق افتاده باشد، اما در مورد موزيك‌ويدئوها نه، اين اتفاق نيفتاده است.

ترانه در تيتراژ چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد و چقدر در تيتراژ تاثيرگذار است؟

بخش مهم تيتراژ ترانه است، حتي بيشترين اهميت را ترانه در يك كار مستقل دارد. چون ترانه تكليف كار را روشن مي‌كند و بيشتر پروسه توليد، پروسه تفكر درباره ترانه و نوشتن آن است. براي من كه واقعا همين‌طور است و علت موفقيت كارهايم را نيز همين مي‌دانم و هميشه توجه خاصي به ترانه كارهايم دارم.

بيشتر تمايل داريد چه ترانه‌هايي را در تيتراژ سريال بخوانيد؟

من يك خواننده پاپ هستم كه براي آن چيزي كه امروز توليد مي‌شود، مي‌خوانم. قطعا من از ترانه‌هاي محاوره‌اي استفاده مي‌كنم؛ ولي مي‌تواند اتفاق‌هاي ديگري هم بيفتد. ما تيتراژ‌هاي خيلي خوبي هم داشته‌ايم كه شعر و غزل بوده است.

من شايد بخواهم كارهاي ديگري هم تجربه كنم، كلاسيك هم خوانده‌ام، اما زبان حال موزيك پاپ امروز همين است. قطعا من نمي‌توانم با يك غزل روي سريال اتفاقي را ايجاد كنم، البته بايد ترانه با موضوع سريال هم سنخيت داشته باشد.

شايد غزل روي سريال‌هاي تاريخي كه به زبان ادبي است خيلي هم خوب باشد و نتيجه خوبي بدهد، ولي واقعيت اين است كه وقتي در يك سريال ملودرام كه اتفاق روز است، مي‌خوانم بايد با حرف همان آدم‌ها و موقعيت همان‌ها بخوانم.

مي‌توان گفت جنس صداي خواننده تعيين‌كننده است كه چه نوع ترانه و تيتراژي بايد خوانده شود؟

قطعا جنس صداي خواننده خيلي مهم است و تكليف‌ را مشخص مي‌كند. البته ذائقه مردم هم تاثيرگذار است و معلوم مي‌كند چه چيزهايي را دوست دارند. 30 سال پيش اين ذائقه فرق مي‌كرد و در حال حاضر نيز در كل دنيا عوض شده است. شايد خواننده‌هاي حرفه‌اي خيلي زيادي داريم با جنس صداي قدرتي و عجيب و غريب، ولي آن چيزي كه الان خيلي رايج است و علاقه‌مند دارد جنس صداهاي احساسي است. آن چيزي كه امروز به آن گوش مي‌دهند، ابزارهايي است كه بايد از آنها بهره برد و نمي‌شود با سليقه مردم مبارزه كرد.

نظر كارگردان چقدر بر كار شما تاثيرگذار است؟

نظر كارگردان اگر تخصص داشته باشد، خيلي مهم است. من بيشتر با آقاي سهيلي‌زاده كار كرده‌ام كه روند كار ما به اين شكل است كه از همان ابتداي كار با هم صحبت مي‌كنيم و تصميم‌ مي‌گيريم. نظرات آقاي سهيلي‌زاده بقدري براي من مهم است كه سريال ديگري هم كه غير از خودش كار مي‌كردم از او همفكري مي‌گرفتم كه چه‌كار كنم و چه شعري انتخاب كنم. كار جدي بايد همه چيزش جدي باشد.

پروسه که شما طی می کنید تا یک تیتراژ خوانده شود چگونه است؟

وقتي قرار است براي سريالي بخوانم، پس از آن‌كه فيلمنامه را مي‌بينم، كارگردان، بازيگران و عوامل برايم اهميت دارند. چون موسيقي را نيز خودم توليد مي‌كنم در اولين مرحله سفارش شعر را به‌عهده دارم. در مورد روند سفارش شعر بارها شده است كه به چند شاعر و ترانه‌سرا سفارش مي‌دهم، چون مي‌خواهم بهترين را پيدا كنم.

پس از انتخاب شعر اتود ملودي را مي‌زنم، ولي پيش از همه اينها، روند سفارش شعر است كه در اين مرحله بايد خودم به نتيجه قطعي برسم كه چه چيزي را بايد سفارش دهم. اين مهم‌ترين بخش يك تيتراژ است.

مثالی به ذهنتان می رسد؟

به‌طور مثال سريالي كه اين فرآيند در آن خيلي وقتگير بود "فاصله‌ها" بود. من عاشقانه خوانم ولي در فاصله‌ها اين دغدغه را داشتم كه چه مضموني از عشق را بايد در آن بيان كنم.

"فاصله‌ها" سريالي بود كه در آن سه عشق وجود داشت؛ يك عشق قديمي، يك عشق پدر به پسر و يك عشق غلط. خيلي فكر كردم و آخر عشق پدر به پسر را انتخاب كردم و هدفم را در شعر آوردم "تو كاري با دلم كردي كه فكرش هم نمي‌كردم"، منتها اين ترانه را به‌گونه‌اي نوشتيم كه بعد از اين سريال هم مستقل باشد و خيلي‌ها بتوانند با آن همذات‌پنداري كنند.

البته اين اتفاق در دلنوازان هم افتاد. من و آقاي كاكايي نشستيم كلي فكر كرديم كه كدام قسمت را بايد بنويسيم چون در سريال‌هاي ملودرام همه چيز هست و همه‌جور اتفاق موازي وجود دارد. به‌خاطر همين بايد به نتيجه مي‌رسيديم كه كدام اتفاق را سوژه شعر قرار دهيم.

پس از گذشت این مرحله چه می کنید؟

پس از اين مرحله مي‌رويم سراغ سفارش دادن كار كه باز اين انتخاب هم پروسه‌اي طولاني دارد. در كل ساخت تيتراژ، كار دشواري است؛ چون تيتراژ خواندن سريال يك مقوله جدا در موسيقي است كه تخصص مي‌خواهد و كاملا با قطعه مستقلي كه توليد مي‌شود فرق دارد.

بعضي اوقات شده است كه ما چهار تا پنج موسيقي براي يك تيتراژ مي‌سازيم و در آخر باز به نتيجه‌اي نمي‌رسيم و دنبال ساخت قطعه ديگري مي‌رويم.


*شعر تیتراژ فاصله‌ها

اگه فاصله افتاده

اگه من با خودم سردم

تو كاري با دلم كردي

كه فكرشم نمي‌كردم

چه آسون دل بريدي

از دلي كه پاي تو گيره

كه از اين بدترم باشي

واسه تو نفسش مي‌ره

نمي‌ترسم اگه گاهي

دعامون بي‌اثر مي‌شه

هميشه لحظه آخر

خدا نزديك‌تر مي‌شه

تو رو دست خودش دادم

كه از حالم خبر داره

تا از تو چشماشو يه لحظه برنمي‌داره...

شعر: حديث دهقان



برچسب ها: لهراسبی ، گپ ، شبانه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۲ ۱۸ تير ۱۳۹۱
بسیار عالی بود آقای لهراسبی خواننده مورد علاقه من است