در فیلم های هالیوودی که راجع به آخرالزمان ساخته می شوند،آخر الزمان به تمام معنا تحریف می شود و مفاهیمی همچون منجی و انتظار دچار دستکاری های ایدئولوژیک قرار می گیرند.

باشگاه خبرنگاران،در فیلم های هالیوودی که راجع به آخرالزمان ساخته می شوند،آخر الزمان به تمام معنا تحریف می شود و مفاهیمی همچون منجی و انتظار دچار دستکاری های ایدئولوژیک قرار می گیرند.
به زعم برخی صاحبنظران  هیچ فیلمی در كمپانی‌های هالیوود بدون هدف و برنامه‌ریزی ساخته نمی‌شود و نظام مدیریتی حاكم بر پروژه‌های تصویری آمریكا به طور خاص و غرب به طور عام،با استفاده از اتاق فكری،تعیین می‌كنند كه كدام سوژه‌ها و كدام مفاهیم دستمایه كار تصویری قرار بگیرد و این مسئله زمانی جالبتر می شود که می شنویم از نیمه دوم قرن بیستم تاكنون، بیش از 60 درصد پرفروش‌ترین فیلم‍‌‌های هالیوود،به موضوع آخرالزمان اختصاص داشته است.
در فیلم های هالیوودی چهره های مختلف از منجی ارائه داده می شود از چهره فردی خشن و بدوی و خونریز گرفته تا تبدیل کردن منجی به یکی از ابرقهرمانان کتاب های کمیک شرکت مارول و والت دیزنی و یا بدل کردن منجی به یک انسان معمولی که خبط و خطا هم می کند و وسوسه می شود و در آخر کار هم انکار منجی و سیاه نمای،از غایت انسانیت.
در بسیاری از فیلم های که اخیراً حتی از سیمای کشورمان نیز پخش شدند؛مثل تریلوژی "ماتریکس"،"ارباب حلقه ها" و "قصه های هری پاتر "ما شاهد به تصویر کشده شدن چهره های مختلف از منجی آخرالزمان هستیم.در فیلم" ارباب حلقه ها" منجی (فرودو) نام دارد،فرودو یک کوتوله بوده،یعنی حتی در قاموس موجودی  کمتر از انسان.
شخصیت پردازی  وی طوری طراحی شده بود که وی حتی گهگاه وسوسه می شد از قدرت حلقه به نفع خود استفاده کند و رسالت به اصطلاح جهانی خود را فراموش نماید و حتی در پایان بندی فیلم که "فرودو "موفق به نجات گروه های انسانی و غیر انسانی از دست نیروهای شر و پلیدی شد؛دوباره به زندگی یکنواخت و روزمرگی ها بازگشت،گویی که هیچ اتفاقی رخ نداده بود.
یکی دیگر از این گونه فیلم های آخرالزمانی  تریلوژی "ماتریکس" بود که استفاده بیشتر و آشکارتری از اندیشه های آخرالزمانی یهودیت  کرد.این فیلم با رویکردی نمادین به اساطیر کهن قوم یهود،قصه ظهور منجی و سفر به آرمانشهر یهود (زایان یا همان صهیون) را به تصویر می‌کشد.ناگفته نماند که «زایان» یا همان «صهیون» نام کوهی مقدس در بیرون از شهر اورشلیم است که صهیونیست‌ها نام آن کوه را بر آیین خویش نهاده‌اند.
منجی ( شخصیت نئو) در فیلم ماتریکس یک متخصص کامپیوتر که از جانب فرمانروایان شهر زایان منصوب می شود تا علیه تاریکی بجنگد و راه نیل به زایان را هموار نماید."نئو "در حقیقت همان « New christ» یا «مسیح جدیدی» است که بر خلاف حضرت مسیح (ع) نه از میان پارسایان، که از بین تکنیسین‌ها انتخاب می‌شود؛در نتیجه پیامبر آخر‌الزمان به جای آنکه: «تئوریسین» باشد، یک «تکنیسین» است.
در واقع با چنین ایده هايی از منجی تقدس زدایی می شود تا به مخاطب چنین القا شود که نجات دهنده در همین دنیاست و از بین متخصصین علوم مدرن به پا خواهد خواست.
فیلم ( سرآغاز) یکی از فیلم های آخرالزمانی متاخر بود که در حول و حوش مسائل فلسفی و علم فیزیک نوین می گشت و مقولاتی همچون دنیاهای موازی و لایه لایه را مورد واکاوی قرار می داد. فیلم پیرامون خواب می چرخد،خوابی که شخصیت ها از آن مطلع هستند.در حقیقت کاراکترهاخود خوابشان را هدایت می کنند و به سرانجام می رسانند و خود خالق دنیای مورد نظرشان هستند.
نکته ظریف این فیلم هم چون دیگر فیلم های آخرالزمانی هالیوود این است که ناجی جهان در
نهایت یک آمریکایی خواهد بود.این اصل و قانون محتوم همه فیلم های این چنینی هالیوود است.
فیلم آخرالزمانی (2012) در این میان درخشش خاصی داشت. جلوه های ویژه مهیب و باورپذیر در عین حال مضمون و درونمایه ها ساده و قابل فهم برخلاف فیلم (سرآغاز) باعث شد تا مخاطبان عامه به این فیلم استقبال بی نظیری نشان دهند.فیلم در مورد یک محقق است که پس از فاجعه ای هولناک در کره زمین و در حالی که بشریت در آستانه نابودی قرار می گیرد،رهبری گروهی بازمانده را به عهده می گیرد.این فیلم دیدگاهی غیر دینی دارد و حتی در سکانسی کاتولیک های در حال عبادت را در واتیکان نشان می دهد که ناگهان آب از سقف کلیسا و از میان تمثال مذهبی مسیحی که نشانگر اتصال خداوند و انسان بود،فرو می ریزد.
این صحنه القا کننده این است که هیچ رابطه الاهیاتی نمی تواند بشریت را از بروز فاجعه نجات دهد و فقط انسان یا به بیان بهتر منجی غربی این توان را دارد تا بروز این فاجعه را کنترل کند.  همچنین در هالیوود ما با برخی فیلمهای ضد منجی مواجه ایم مثلاً در،ماجرای فیلم (جاده) موقعیتی آخرالزمانی را نشان می‌دهد که کل امریکا به هم ریخته.یک پدر و پسر مجبورند در یک جاده پر پیچ و خم مسیر خود را به سوی جنوب که گرم‌تر است،پیدا کنند اما خبر ندارند که به غیر از سرما،گروه‌های آدمخواری بسیار خطرناکی جلویشان سبز خواهند شد.یعنی نه تنها نجات دهنده وجود ندارد بلکه افق تیره ای را به تصویر می کشد؛در انتهای آن نیز به جز مصیبت و انسان های ویرانگر چیزی دیگری دیده نمی شود.
در کل فيلم هاي آخرالزماني هاليوودي مي خواهند با تهديد و خشونت در دل مردم رعب و وحشت ايجاد كنند.حتی شاهدیم که  بسياري از فيلم ها و سريال هاي ما هم به غلط اين راه را رفته اند  در حالي كه دين اسلام مردم را به آرامش دعوت مي كند و اين مفاهيم با دين و فرهنگ ما سازگار نيستند.
سينماي هاليوود بر اساس انسان محوري و حذف خدا بنا شده  ‌در برخی فيلم هاي آخر الزماني مثل " طالع نحس " و "موميايي"  گاه شيطان را محور قرار مي دهند.اغلب  اين فيلم ها مبتني بر خرافه هستند و در حال حاضر بيشترين القاي خرافه از سوي سينماي هاليوود شكل مي گيرد.

معمولا مولفه های عمده فیلم های آخرالزمانی هالیوودی را در چند مورد می توان دسته بندی کرد: 1- نشان دادن یک آمریکایی و یا یک یهودی به عنوان نجات دهنده بشریت
2- نشان دادن  تصویر مخدوش از مسلمانان به عنوان نیروی ضدمنجی
3- القای غلبه نهایی تمدن غرب وشکست محتوم مسلمین
4- نشان دادن چهره برتر از یهودیان و معرفی آنان به عنوان نیروی عمده در آخرالزمان
5- القای تصویری اهریمنی از مسلمین
6- غیر الاهیاتی نشان دادن منجی با قداست زدایی از آن،این مولفه ها ایستارهای عمده فیلم های آخرالزمانی غرب می باشد.
کلام آخر آن که ما امروز ائتلافی میان فرهنگ لیبرال دموکراسی و صهیونیسم می بینم که توسط شیپور جهانی آن یعنی هالیوود به گوش جهانیان نواخته می شود.صهیونیسم بین‌الملل با ترویج خرافات و افسانه های دروغ از طریق سینما،به نوعی جهانی سازی اسطوره‌ای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، « سفر به سرزمین موعود» ، «تشکیل امپراطوری جهانی» و «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» را به سایر اقوام و ادیان و ملل نیز تسری می‌دهد.
در این میان نگرانی اینجاست که چرا بعد از 30 سال از گذشت انقلاب اسلامی حتي يك فيلم آخر الزماني هم در سينماي ما توليد نشده است؟بالواقع ما ناچاریم و  بايد در اين زمينه فيلم بسازيم و تعریف دینی خود را از وضعیت آخرالزمان به واسطه ابزار سینما بیان کنیم.
از نگاه شيعه در مدينه فاضله مهدوی مردم عقلشان كامل مي شود.چون تا زمان ظهور 3 باب علم درك مي شود و بعد از آن 24 باب. اين تعريف در تضاد با فضاي فيلم هاي آخر الزماني هاليوودي قرار مي گيرد که دائماً برمبنای خشونت و کشتار می چرخند.
سینمای دینی ما باید بدیلی در برابر این چنین رویاپردازی های هالیوودی ارائه دهد تا بیش از این ذهن مردمان مسلمان ما با این ایستارهای مسیحی – صهیونیستی آلوده و مسموم نشود./ه
يادداشتي از مصطفي انصافي

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.