به عبارتی بهتر نگاهی به مذاکرات و بحث های نشست های سران در سال های 1961 بلگراد، 1964 قاهره، 1970 لوزاکا، 1973 الجزیره، 1976 کلمبو، 1979 هاوانا، 1983 دهلی نو، 1986 حراره و 1989 بلگراد نشان می دهد، غیر متعهدها با وجود گردهم آمدن در زیر چتر عدم تعهد به طیف های مختلفی تقسیم میشدند،چنانکه برخی نظیر هند و سریلانکا طالب جهتگیری جنبش برای مبارزه با استعمار بودند و گروهی به رهبری یوگسلاوی و کوبا مبارزه با امپریالیسم را از مأموریت های جنبش عدم تعهد می دانستند در این میان برخی کشورهای دوست بلوک غرب نیز خواستار مواضع ضد کمونیستی غیر متعهدها بودند.
این تنوع جهتگیری درون سازمانی در حالی بود که اعضای جنبش
ضمن احترام به پنج اصل بنیادین یا همان پانچاشیلا (شامل 1- احترام متقابل
به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر 2- برابری و منافع متقابل 3- عدم تجاوز به
یکدیگر 4- همزیستی مسالمت آمیز 5- عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر) خواستار
اتخاذ مواضع یکسان در قبال موضوعاتی نظیر توزیع عادلانه ثروت و قدرت در
سطح بین المللی بودند. شاید همین تفکر اخیر بود که در شکل گیری گروه 77 نیز
اثرگذار بود.
به نظر می رسد بخشی از این تنوع دیدگاه در سطح اعضای جنبش
عدم تعهد طبیعی بود چرا که اعضای جنبش از 29 کشور در سال 1961 به 101 کشور
در پایان سال های نظام دو قطبی افزایش یافته بود.
صرف نظر از مواضع
رنگارنگ اعضای جنبش عدم تعهد در فاصله سال های 1961 تا 1989 یعنی دوران
حیات جنبش در نظام دو قطبی در این فاصله 30 جنگ بین اعضای جنبش رخ داده بود
که این موضوع بر پیچیدگی مسائل و چالش های جنبش عدم تعهد که همزیستی
مسالمت آمیز و عدم تجاوز به تمامیت ارضی یکدیگر را سرلوحه اهداف خود قرار
داده بود، میافزود.
هرچند پاره ای از این درگیری ها و مخاصمات منشأ استعماری داشت که از آن جمله جنگ های هند و پاکستان را می توان برشمرد اما برخی دیگر نیز ناشی از تحریکات و دخالت های برخی قدرت های بزرگ بود که سبب شد کشوری مثل عراق با زیاده خواهی های صدام به ایران اسلامی حمله کند. طبیعی بود که چنین چالش هایی از توانمندی و پویایی جنبش میکاست و مانع از حضور پررنگ تر آن در معادلات جهانی میشد.
این موضوع به ویژه در مورد ایران قابل درک است، چرا که جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشور انقلابی به فاصله کوتاهی پس از پیوستن به جنبش عدم تعهد در سال 1359 با حمله و تجاوز گسترده یکی دیگر از اعضای جنبش یعنی عراق به تمامیت ارضی خود مواجه شد.
این
موضوع از یک سو مانع از بروز و ظهور ظرفیت یک کشور تازه نفس و انقلابی در
سطح جنبش می شد و از سوی دیگر ایران انتظار داشت جنبش عدم تعهد در چارچوب
پنج اصل بنیادین خود موضعگیری شفاف و قاطعانه ای علیه کشور متجاوز داشته
باشد.
هرچند با توجه به دسته بندی های عربی و بعضا غرب محور در درون
جنبش عدم تعهد این جنبش نتوانست موضعگیری مناسبی داشته باشد. بدین ترتیب
ملاحظه می شود جنبش عدم تعهد به علت ترکیب ناهمگون اعضا و تحریکات برخی
قدرت های بزرگ با چالش های درونی مواجه بود که این مسئله بخش زیادی از
انرژی جنبش را میگرفت.
البته همین موضوع نشان میدهد آمریکا و شوروی
سابق به عنوان سردمداران دو بلوک غرب و شرق از وحدت و همگرایی کشورهای جهان
سوم آن روز در قالب جنبش عدم تعهد به شدت نگران بودند و از این رو با
اعمال نفوذ از طریق کشورهای دوست خود در جنبش عدم تعهد سعی میکردند كه غیر
متعهدها را به امورات داخلی و چالش های بعضا ساختگی سرگرم سازند.
با وجود چنین کارشکنی هایی جنبش عدم تعهد از حرکت باز نایستاد و به مسیر خود ادامه داد بهطوری که علاوه بر افزایش تعداد اعضا که آن را پس از سازمان ملل متحد به بزرگترین نهاد بین المللی بدل ساخت.
موضوعات در دستور کار جنبش نیز متناسب با نیازهای جامعه بین المللی روندی صعودی یافت و جنبش عدم تعهد خصوصا نشست های سران آن به محلی برای طرح مهمترین موضوعات و چالش های بین المللی تبدیل شد چنانچه شرکت کنندگان با طرح نظرات و دیدگاه های خود سعی می کردند سهم غیر متعهد در مدیریت مسائل جهانی را پررنگ تر سازند.
منبع: خبرگزاري نم
انتهاي پيام /