به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک، وي «موزه علوم طبيعي ايران» را بنيان نهاد و بزرگترين اثر او، تأليف كتاب فلور مستقل ايران به نام «فلوردوليران» به زبان فرانسه است.
پروفسور پارسا بيش از ۶۰ سال از عمر خود را به تحقيق و تفحص درباره طبيعت ايران پرداخت و پنج سال پيش، در سن ۹۰ سالگي، در حالي كه هنوز به حرفهاش، سرزمينش و آثارش عشق ميورزيد، با طبيعت و هر آنچه داشت وداع كرد. پروفسور پارسا در فاصله سالهاي ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۹ شمسي نخستين فلور مستقل ايران را به نام فلور «دوليران» به زبان فرانسه تأليف كرد كه در ۵ جلد و بيش از ۷۰۰۰ صفحه از سوي وزارت فرهنگ آن زمان منتشر شد.
كار تأليف فلور ايران با امكانات آن زمان، كاري بسيار بزرگ و سخت بود، اما دكتر پارسا، آن را با صبر و حوصله و تحمل مشقتهاي بسيار به پايان رساند. تأليف اين فلور در حالي انجام شد كه فلور بسياري از كشورهاي ما را خارجيها مينوشتند. حتي پيش از آن نيز، اتريشيها وآلمانيها، فلور ايران را جمعآوري ميكردند
.گونههاي گياهي ايران، گاه از طريق تاجران اروپايي به اين كشورها منتقل ميشد و بعد، از موزههاي اين كشورها سر درميآورد و پروفسور پارسا در آن شرايط حس ميكرد كه بايد كاري كند.
شاگردان استاد معتقدند كه وي، زماني به تنهايي به اين كار پرداخت كه نه در دانشگاه تهران (تنها دانشگاه نوبنياد آن زمان) و نه در هيچ جاي ايران، هرباريوم، كتابخانه تخصصي، امكانات پژوهشي و همكاران علمي متخصص براي اين كار نبود.پروفسور پارسا براي انجام تحقيقات خود، بناچار از منابع و نوشتههاي گياهشناختي خارجي به ويژه «فلورا ارينتاليس بواسيه» و مجموعههاي گردآورنده دانشمندان و جهانگردان اروپايي بهره گرفت و براي اين كار، سالها تلاش كرد.وي به مطالعه و تحقيق منابع خارجي اكتفا نكرد بلكه به تنهايي و يا به كمك دانشجويان و همكاران ايراني خود، به گردآوري نمونههاي جديدي از فلور ايران پرداخت.
پروفسور پارسا در بررسيهاي خود در خارج و داخل كشور توانست، ترادف گياهشناختي بسياري از گونههاي گياهي را نشان دهد و از تكرار آن، جلوگيري كند. چرا كه نمونههاي گياهان ايران را گياهشناسان و پژوهشگران اروپايي در مدت حدود دو قرن و نيم از نواحي مختلف گردآورده و بيتوجه به كارهاي ديگران مستقلاً بررسي و نامگذاري كرده بودند و از اين رو نامهاي علمي مترادف بسياري در نوشتههاي گياه شناختي اروپاييان بود كه گمراه كننده بود.
«دكتر احمد قهرمان» استاد دانشگاه تهران و از شاگردان پروفسور پارسا در اين باره ميگويد: «اگر به عصري كه استاد پارسا كارهاي تحقيقاتي علمي و پايهاي را براي تأليف فلور در ايران شروع كرد، توجه كنيم، ميبينيم كه آغاز اين كار بزرگ با چه دشواريها و مشكلاتي روبهرو بود و نگارش آن تا چه اندازه به صبر، حوصله، پشتكار، خستگيناپذيري و تحمل نياز داشت. با توجه به وسعت كار و اين واقعيت كه فلورهاي كشورهاي همجوار ايران مثل تركيه و عراق را دانشمندان خارجي تدوين كردهاند، تأليف فلور ايران از كارهاي شاخص علمي در قرن ۱۹ ميلادي است.»
پروفسور پارسا براي انجام اين كار، تمامي گياهان و رستنيهاي ايران را جمعآوري و كدگذاري كرد و نخستين مرحله پژوهشي خود را پس از اخذ دكتراي گياهشناسي و بازگشت به ايران به جمعآوري نمونههاي گياهي زادگاهش «تفرش» اختصاص داد و پس از آن، نمونههاي ديگر نقاط ايران را نيز جمعآوري كرد. پروفسور «قدرتالله پارسا» از خويشاوندان و دوستان نزديك استاد ميگويد: «خوب به ياد دارم در سالهاي ۱۳۲۷ كه من، دوره دبيرستان را ميگذراندم، تابستانها ايشان به تفرش ميآمد و سرگرم نمونهبرداري و تحقيق از گياهان كوههاي آن منطقه ميشد و روزانه بيش از ده ساعت به نوشتن كتابهاي گياهشناسي به زبان فرانسه ميپرداخت و مرتباً نوشتههاي آماده شده را براي چاپ مجموعه كتاب «فلور ايران» به تهران و وزارت فرهنگ آن زمان ميفرستاد.»
وي، علاوه بر اين پژوهش به بررسي فلور كشورهاي ديگر نيز پرداخت و سپس نمونههاي منحصر به فردي از فلور ايران را ضمن تحقيقات خود، بررسي كرد كه بعدها در ۵ جلد متمم فلور مذكور شدند.
پروفسور پارسا در اواخر عمر خود مجدداً در فلور گياهي ايران تجديد نظر كرد و سپس نسخه جديدي از آن را با كمك «دكتر زينالعابدين ملكي» (يكي از شاگردان خود) تهيه و ترجمه كرد كه چاپ آن در ۱۱ جلد پيشبيني شده است و تاكنون جلد اول و دوم آن (به ترتيب در سال ۱۳۵۸ و ۱۳۶۳) از سوي وزارت فرهنگ و آموزش عالي به چاپ رسيده است.
پروفسور قدرتالله پارسا ميگويد: «فلورهاي تأليفي استاد از كارهاي عالي او در سطوح بينالمللي است كه زينتبخش تمام دانشگاههاي اروپايي و آمريكايي است. وقتي در سال ۱۳۵۰ در پاريس مشغول تحصيل بودم، به اتفاق پروفسور احمد پارسا به دانشكده علوم و موزه گياهان دانشگاه پاريس رفتيم و رئيس دانشكده از استاد بسيار استقبال و تجليل كرد و كتابهاي مفصل او را در كتابخانه آن دانشكده نشان داد و اظهار داشت كه اين كتابها از كاملترين و بهترين كتابهايي است كه استادان و دانشجويان به عنوان مرجع استفاده ميكنند.»
ساير تأليفات استاد پارسا داراي مقالات بسياري در مورد فلور ايران در مجلات بينالمللي به خصوص در نشريه علمي گياهشناسي «كيو» لندن است. از تأليفات استاد به زبان فارسي نيز ميتوان دو جلد كتاب گياهان شمال ايران (سال ۱۳۱۸، شركت چاپخانه ارژنگ تهران)، كتاب دارونامه (۱۳۲۵، انتشارات وزارت فرهنگ سابق)، كتاب اندامشناسي گياهان (سال ۱۳۳۱، انتشارات وزارت فرهنگ سابق)، ۳ جلد كتاب تيرهشناسي يا تاگزونومي گياهان آوندي (سال ۱۳۳۴، انتشارات دانشگاه تهران) و... را نام برد. موزه علوم طبيعي ايران از تأسيس تا فراموشي
پروفسور احمد پارسا ، پس از اخذ دكتراي گياهشناسي و علوم طبيعي در فرانسه، به ايران بازگشت. وي در سالهاي نخست مراجعت، به تنهايي و در سال ۱۳۱۶ كه در مقام استاد گياهشناسي دانشكده علوم و دانشسراي عالي دانشگاه تهران قرار گرفت، به اتفاق برخي شاگردان خود به گردآوري گياهان ايران پرداخت. در سال ۱۳۲۴ موزه علوم طبيعي را با بودجه وزارت فرهنگ آن زمان كه تأمين كننده بودجه دانشگاه تهران نيز بود،
در قسمتي از ساختمان بزرگ دبستان حكيم نظامي سابق (واقع در مقابل موزه ايران باستان) تأسيس كرد و گياهان گردآوري شده را به منظور تأسيس «هربيه ملي» به آن موزه انتقال داد و به اين ترتيب «هرباريوم موزه علوم طبيعي ايران» را بنيان نهاد. در سال ۱۳۳۳ وزارت فرهنگ به علت تفكيك بودجهاش از بودجه دانشگاه، بودجه اين موزه را قطع و نياز خود را به محل آن اعلام كرد و هرباريوم و اشياي موزه به ناچار به ساختمان دانشكده علوم دانشگاه تهران منتقل شد.
با مأموريت دكتر پارسا در سال ۱۳۳۵ به آمريكا، سرپرستي موزه به «دكتر علي زرگري» واگذار شد و سپس در همان سال، با تأسيس «مؤسسه مطالعات مناطق خشك» دردانشگاه تهران، گياهان اين موزه به اين مؤسسه منتقل شد كه متأسفانه از آن سنگها و فسيلها ديگر اطلاعي در دست نيست و به اين ترتيب، نام «هرباريوم موزه علوم طبيعي» از ميان رفت.
دكتر زرگري مسئوليت هرباريوم مؤسسه مطالعات مناطق خشك را تا سال ۱۳۴۰ به عهده داشت. با انحلال اين مؤسسه، گياهان هرباريوم آن به دانشسراي عالي انتقال يافت و پس از آن «دكتر گل گلاب» اين نمونهها را به دانشكده داروسازي انتقال داد.
«دكتر قهرمان» در اين باره ميگويد: «يادم ميآيد كه با دكتر شيباني رئيس وقت دانشگاه تهران رفتيم پيش ايشان و گفتيم كه اين نمونهها را پس بدهند ولي كارمندهايشان را به ما دادند و در حالي كه ما با تورم نيروي كار مواجه بوديم، گياهان هنوز همان جا بود. بعد از انقلاب هم، خيلي سعي كرديم كه آنها را پس بگيريم اما نشد.»
به اين ترتيب «هر باريوم» پروفسور پارسا كه تقريباً حاوي همه گياهان مذكور در فلور ايران بود - از جمله، نزديك به ۲۵۰ گونه جديدي كه وي از ايران براي فلور دنيا تشخيص داده و به نام خود او بود و نمونه نخست آنها در مورد گياهشناسي «كيو» لندن هنوز به عنوان «تايپ» وجود دارد- در اين دست به دست شدنها از بين رفت. پروفسور احمد پارسا در نامهاي كه به دكتر احمد قهرمان (۱۰/۲/۱۳۷۳) نوشته، آورده است: «... من از سرنوشت موزه تاريخ طبيعي خودم بسيار ناراحتم. آن كلكسيون معظم زمينشناسي (فسيل و سنگ) و جانورشناسي و گياهشناسي چه شد؟ من از هر نمونه گياهان ايراني، يكي يا چند تا داشتم كه در «كيو» به دقت نامگذاري كرده بودم. گويا سرنوشت همه كلكسيونها را به دست و عهده چند نفر بياطلاع و مغرض داده بودند...»
پروفسور دكتر احمدپارسا دردوم خرداد سال ۱۳۷۶ در كاليفرنيا درگذشت./س