*در این مقام خداوند خواب شب را نوعی مرگ شمرده است که طی آن خود آدمیان را قبض روح میکند و سپس هنگام صبح روح را به تن باز میگرداند تا آدمی مهلت مقدر و معین عمرش را به پایان رساند و به نشئه دیگری از حیات وارد شود.
*بدین بیان هر روز آدمی خود یک عمر است که از کودکی و جوانی صبح آغاز میشود و در پیری و خستگی آخر شب به پایان میرسد و این نگاه عمر آدمی را بسیار طولانی میکند، زیرا هزاران عمر در پیش روی هر کس مینهد تا از هزاران موهبت حیات بهره گیرد و به کمال و فضیلت رسد
*لطیفه دیگر آن که مرگ را به یک حادثه روزمره تبدیل میکند چندان که آدمی با مرگ انس میگیرد و هراس مرگ به کلی از دلش بیرون میرود، زیرا میبیند که هر شب چون مرده بر زمین میافتد و صبحگاه بر میخیزد زنده و سالم و بی هیچ نقصان. در مثنوی میخوانیم:
همچو خفتن گشت این مردن مرا ز اعتماد بعث کردن، ای خدا
*آن مرگ نهایی نیز نوعی بیدار شدن صبح است چنانکه یک شاعر انگلیسی گوید: هنگامی که من این جهان را وداع گویم با من مگوی شب به خیر، زیرا همان زمان در اقلیمی دیگر با من خواهند گفت صبح به خیر!
*لطیفه و بشارت دیگر در این آیات آن است که، با حادثه مرگ، ما به سوی پروردگار و مولای خویش که حق و حقیقت است باز میگردیم و در آن نشئه آخرت نیز مانند نشئه دنیا فرمان به دست خداست که رب و مربی و مولای ماست.
*در آیه اول خداوند میراندن را به خود نسبت کرده است و در آیه بعد فرموده است که رسولان ما و مأموران ما که همان ملک الموت باشند کار میراندن و قبض روح را به عهده دارند و این یکی از صدها تناقض است که بعضی است که منکران در قرآن یافته و آن را دلیل بطلان گرفتهاند. پاسخ این منکران به عمد یا سهو در نظر نمیگیرند که اصحاب منطق گفتهاند:
در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه، جزء و کل قوه و فعل است و در آخر، زمان
*خداوند در قرآن گاه فرموده است که:خداوند نفسها را می میراند{زمر:42}و گاه فرموده است که ملک الموت روح را قبض میکند {سجده:11} و برای رفع تناقض باید گفت که خداوند آفریننده همه موجودات و همه حرکتها در جهان است، گاه مستقیما عمل را به خود نسبت میدهد و گاه واسطه ای را در میان مینهد که آن واسطه نیز دنباله دست اوست.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید