داستانک/جایی امن برای سکه ها!
شب که می شود حوصله ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
بخيلي هرگاه پولي به دست مي آورد آن را در کيسه اي مي نهاد و مي گفت: «اي درم تو بسيار مردم ديده اي و بسيار ناکسان را بزرگ و با قدر کرده اي و بسيار بزرگان را به زمين فرو برده اي، اکنون به جايي افتادي که آفتاب بر تو سايه نتواند انداخت. بيارام و قرار گير که تو از اين جا بيرون نخواهي شد مگر به وقت مرگ.»
بخيلي هرگاه پولي به دست مي آورد آن را در کيسه اي مي نهاد و مي گفت: «اي درم تو بسيار مردم ديده اي و بسيار ناکسان را بزرگ و با قدر کرده اي و بسيار بزرگان را به زمين فرو برده اي، اکنون به جايي افتادي که آفتاب بر تو سايه نتواند انداخت. بيارام و قرار گير که تو از اين جا بيرون نخواهي شد مگر به وقت مرگ.»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
