به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران غبار ریه را به خس خس انداخت ردپای ریل های تانک بر سینه جا خشک کرد و صدای دنده ها دردی از فراق عشق به معبود را سر داد پوکه ها دیگر باروت معرفت ندارند و ته مانده ای از یادهای جنگ مانده اند و سومین دهه از انقلاب را جشن فداکاری می گیرند.
هنوز سرخی خونشان در پرچم بر افراشته بر دنیا می درخشد نامه ها به رسم مردانگی به گوش آشنا شد.
موج انفجار هنوز رعشه های هراس را برتن می لرزاند و سربندهای یا حسین(ع) بر استخوان های بی جام در کفن گره خورده است.
سه دهه گذشت و جای پای جوانان ديروز رد پاي نسل های بعد شد اینکه در میان آدم هایی از نسل سوم به دنبال نشانی از رزمنده بسیجی و دلاور مردان جنگ می گردیم نشان پیراهن یوسف را پدر دارد و بس.
دفاع مقدس واژه ای آشناست از روی عادت به شنیدن نه چشیدن رنج های آن روزگاران.
در جستجوی یاری آشنا به نسل امروز گفتگو با نسل سوم این حال و هوا را داشت:
دانشجوی علوم ارتباطات در میان کتاب های خاطرات آن روزگار "دا " نور الدین پسر میرزا به دنبال شنیدن واقعیت های جنگ می گردد خاطراتی که در بین صفحات کتاب خاک می خورد و گله از جامعه بی وفا دارد.
خبرنگار این نسل خود در بین خروار اعتقاد رزمندگان سر گردان مانده است و جویای واقعیت های مانده در دل می شود.
او از حاج احمد متوسلیان می گوید نشانی از او نیست و بدنبال آخرین آدرسش بود ؛ هنوز از گفتن خاطرات مهدی باکری برای هم نسل هایش غم بر چهره دارد و او را خزانه دار اموال بیت المال می داند و آخرین مصاحبه با پسری دور افتاده از حال و هوای دفاع مقدس است که خود را غریبه با خاک خط مقدم می داند.
راست می گوید که جز شعار چیزی نشنیده ام و ارزش ها را برای ما دیکته اجباری کرده اند و خود دهه اول را به مانند بیلبوردی برای نمایش به دوش می کشند.
لغات در خور دلاوری ها محدود شد و خاطرات و ارزش ها را در تاریخ هفته دفاع مقدس تا سالی دیگر بلاتکلیف رها کرد...
باشد که روزگاری با زبان دل، راوی کربلای ایران باشیم./ل
گزارش از مرضیه فرزعلیان