به گزارش
باشگاه خبرنگاران؛ "كلاه قرمزي" كاراكتر محبوب دوران كودكي كه براي همهي بزرگسالان امروز يا همان كودكان ديروز به عنوان شخصيتي دوست داشتني همراه با بامزگي هاي فراوانش نكات اخلاقي بسياري را به ارمغان ميآورد امسال همراه با "بچه ننه" در سينما نه تنها خاطرات شيرين كودكي مان را زنده نكرد بلكه محبوب ترين شخصيت دوران بچگي مان را در ذهنمان به شكل فاجعه باري ويران ساخت طوري كه ديگر رويي را براي معرفي اين شخصيت به عنوان كاراكتر جذاب كودكي مان به بچه هاي امروز، برايمان باقي نگذاشت.
"كلاه قرمزي " 91 نه تنها اسير فيلم نامه اي فاقد جذابيت هاي داستاني و محتوايي شده بود بلكه با پراكندگي موضوع و با فاصله گرفتن از طنز موقعيت و كلام، خنديدن به هر قيمتي را با الفاظي نامناسب بار ديگر در سينماي ايران رقم زد.
"كلاه قرمزي و بچه ننه" بدون طي كردن مسيري درست و داشتن ريتمي هماهنگ با چنگ زدن به ريسمان هاي سست براي جذب مخاطب به علاوهي به زير سوال بردن ارزش هاي اخلاقي و فرهنگي ساختار خود را نيز ويران ساخته بود.
"كلاه قرمزي" 91 با گرفتار شدن در شخصيتي چند گانه حتي رده سني اش هم براي مخاطب سوال برانگيز شده بود اين كاراكتر در زير آواري از چند گانگي ها تنها بي ادبي را بدون داشتن هيچ پيام ارزشي رواج ميداد و زنگ خطرهاي سينماي مرده كودك را حال با صدايي بلندتر از قبل مينواخت زيرا سينماي مرده كودك به مراتب و به حتم بهتر از سينماي زنده كودك است كه بي ادبي ها و بي ارزشي ها را ترويج دهد.
"كلاه قرمزي" در صورت پرداختي درست توانايي جايگزين شدن سوپرمن هاي كارتوني خارجي همچون "بن تن" را براي كودكان امروز داشت اما باز هم بي دقتي و بي توجهي در اين زمينه و فقط اهميت دادن به داشتن فيلمي بر روي پرده و بازگشت سود، كار دست سينماي ما داد و "كلاه قرمزي" 91 به عنوان تابلوي ورود ممنوعي براي كودكان به سينما محسوب شد زيرا حتي توصيه ديدن اين فيلم به بزرگسالان نيز اشتباهي محض و نابخشودني است.
كودكان ما تا كي بايد چوب ندانم كاري هاي بزرگترها را در سينما بخورند و از تماشاي فيلمي مناسب سن شان بي بهره و بي نصيب بمانند حتي در ملودي ها و آهنگ هاي به كار رفته در اين فيلم هم نشاني از كودك پيدا نشد.
اين در حالي است كه "كلاه قرمزي" در عيد 90 پا به عرصه تلويزيون گذاشت و كار خود را در سال 91 نيز به همين ترتيب ادامه داد اين "كلاه قرمزي" مفاهيم ارزشي و آموزشي را براي مخاطبان به همراه ميآورد و براي بزرگسالان نيز نكات بسياري را در درون خود داشت با توجه به اين موضوع و زيبايي هاي بصري اين اثر تلويزيوني در واقع سبب شد كه مردم براي ديدن كلاه قرمزي در سينما سر از پا نشناسند در صورتي كه در سينما مخاطب در هاله اي از بهت و ابهام قرار گرفت و آنچه را كه با چشمش مي ديد باور نميكرد.
گويي اين شلوغي و هياهوي شهري "كلاه قرمزي" دوست داشتني مان را نيز گم كرده بود و بعد از خارج شدن از سينما تنها يك جلمه را برايمان باقي گذاشتند بود كه اي كاش "كلاه قرمزي و بچه ننه" ساخته نمي شد و ما حداقل با ياد و خاطره اي دوست داشتني او روزگارهاي خود را در اين شهر پر سر و صدا مي گذرانديم./ص
يادداشت از :حديثه رستگار
فیلمی خوب بود