مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛*بی هدف کنار بوم نقاشی خود نشسته بودم و میاندیشیدم که فردا چه شکلی است؟ دیروز گذشته بود و دیگر رنگی از خود به جای نگذاشته بود که بتوان به آن فکر کرد حال هم که مشخص بود، اما تنها چیزی که همیشه زیبا به نظر میرسید و همه به آن امید داشتند فردا بود. قلم مو به دست گرفتم و شروع کردم به نقاشی کردن فردا؛ کم کم داشت کارم کامل میشد نگاهی به نقاشی کردم همه چیز مثل رویا قشنگ و دوست داشتنی بود.
یک دفعه باران تندی به همراه باد بدون اجازه وارد حریم نقاشی من شد، سریع تابلو را به داخل اتاق بردم اما متاسفانه دیر شده بود؛ زیرا شاخه درختی شکسته شده بود و سبزهها گلی شده بودند ستارهها و ماه گریهکنان فرار کرده بودند تا صبح نخوابیدم و فکر میکردم.
تا این که دوباره همه چیز به حالت اول برگشت به جز تابلوی من، همین طور که به تابلوخیره شده بودم رنگهایی که باران آنها را به هم ریخته بود در برابر چشمانم مانند یک رنگین کمان جلوه کردند رنگین کمانی که انگار به من میگفت: فردا روزی نیست که توبخواهی آن را به آسانی نقاشی کنی، بلکه فردا روزی از وقایع غیر منتظره است که باتمام قشنگی و زشتیاش انتظار تو را میکشد.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا
کلیک کنید