* آن قدر نمک گير شد که تمام بدنش شوره زد.
* آن قدر فريادش بلند بود که کسي به فريادش نمي رسيد.
* چون مي خواست سفرش بي خطر باشد خطرهاي خودرويش را باز کرد.
* چون نمي خواست پايش لب گور باشد، هيچ وقت به قبرستان نمي رفت.
* چون دستش به دهانش نمي رسيد، با ملاقه غذا مي خورد.
* براي اين که آب از آب تکان نخورد، هميشه يخ مصرف مي کرد.