مردي سوار بر موتورش در خيابان مي رفت
که با ترافيک شديدي از ازدحام مردم، خودروها و موتورها و ... مواجه شد. خوب
که دقت کرد متوجه شد گويا کسي تصادف کرده، براي فرار از آن ترافيک ايده اي
به ذهنش رسيد و فرياد زد: راه رو باز کنيد، من پسرشم، من پسرشم!!
مردم هم با تعجب و بعضي ها هم با خنده راه را برايش باز کردند، او هم خوشحال از اين که مي تواند با ترفندي ديگر از اين ترافيک فرار کند خودش را به صحنه تصادف رساند و در کمال تعجب با يک حيوان مواجه شد که تصادف کرده بود.