به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، الهه احمدی، بانوی ورزشکار ایرانی که به مقام ارزشمند ششمي المپيك در ماده
تفنگ دهمتر دست يافت و از او به عنوان پدیده نام برده می شود, پس از
بازگشت از لندن دعوت ما را پذیرفت و در یک گفتگوی تفصیلی و متفاوت با مشرق,
از سختی های این رشته و چگونگی ورود به آن و مشکلات اردوهای بلند مدت و
تاثیر آن بر زندگی شخصی خود گفت.
تيرانداز
بانوي ايران كه در مرحلهي مقدماتي المپیک با عملكرد قابل توجه به فينال
راه يافته بود، در اين مرحله به مصاف هفت تيرانداز از كشورهاي چين، آمريكا،
چك، لهستان و روسيه رفت و در پايان با كسب 499.1 امتياز (397 مقدماتي و
102.1 در فينال) در ردهي ششم ايستاد.
گفتگوی ما را با الهه احمدی در زیر بخوانید:
خودتان را معرفی کنید و از خودتان برای ما بگویید؟الهه
احمدی متولد 1361 هستم. دوره دبیرستان علوم تجربی خواندم و علت اینکه به
سمت تیراندازی رفتم این بود که سال اول دانشگاه قبول نشدم و سعی کردم سختی
ای که در دوران دبیرستان گذرانده بودم را به نحوی سپری کنم. به همین دلیل
در باشگاه سرباز نیروی زمینی ارتش که پدرم در آن جا مربی بود و به تازگی
خانم ها هم به صورت تفریحی کار خودشان را آغاز کرده بودند، رفتم. من هم
خیلی تفریحی وارد این رشته شدم و قصد نداشتم ادامه دهم ولی با توجه به
استعدادی که داشتم و پدرم متوجه شدند، آن را ادامه دادم. از همان ابتدا در
تیم تهران بودم. از سال 82 عضو تیم ملی شدم و نزدیک به ده یا یازده سال است
در این رشته مشغول هستم. الان هم سه سال است ازدواج کرده ام.
سال 80 که کنکور قبول نشدید، ترجیحا می خواستید تیراندازی کنید که یک مقدار آرامش پیدا کنید؟بله
فقط به این خاطر باشگاه رفته بودم که از آن حال و هوا بیرون بیایم و نیروی
دوباره ای برای درس خواندن پیدا کنم. ورودم به تیم ملی باعث شد رفتنم به
دانشگاه به تعویق بیفتد.
دوست داشتید در چه رشته ای قبول شوید؟علاقه
بسیار زیادی به زیست شناسی دارم؛ ولی متأسفانه نتوانستم دراین رشته مشغول
شوم چرا که در ایران و مخصوصا خانم ها اگر بخواهند ورزشی را در حد قهرمانی
ادامه دهند، تمام وقتشان باید صرف ورزش شود. به همین خاطر نمی توانستم به
غیر از تربیت بدنی بخوانم چون رشته ای بود که با ورزشم در ارتباط بود.
اولین باری که سلاح دست گرفتید نترسیدید؟من
سلاح را دیده بودم و با آن آشنا بودم. در سالن هم چون پدرم بود، خیلی نمی
گذاشت بترسم ولی چون خیلی علاقمند نبودم، خیلی جدی نمی گرفتم. در آن زمان
هم سلاح واقعا برای من سنگین بود. چون علاقه نداشتم و بی رغبت کار می کردم
خیلی برایم جدی نبود. تا سال 81 تیراندازی برای من خیلی جدی نبود؛ البته
تجهیزات و امکاناتی که در آن زمان وجود داشت اصلا با حالا قابل مقایسه
نیست.
یعنی این دانشگاه نرفتن شما باعث شد که مسیر زندگی تان تغییر کند؟بله.
دقیقا یادتان هست چه روزی بود؟روزش
را به خاطر ندارم؛ ولی شهریور ماه بود. وارد باشگاه شدم و به سالن های
دیگر رفتم و پدرم هم یکی از شاگردهای خانمش را دنبال من فرستاده بود. بار
اولی که وارد سالن شدم، دقیقا یادم است. همان زمان بود که مسیر زندگی من
عوض شد چون رشته ام را خیلی دوست داشتم و می دانستم اگر یک سال دیگر تلاش
کنم، حتما موفق می شوم و همان رشته ای را که دوست داشتم را می خواندم.
معدل تان در پیش دانشگاهی چند شد؟18 و خورده ای.
با این معدل تجربی قبول نشدید؟نه خیر.
مجاز نشدید یا این که در مرحله بعد از آن قبول نشدید؟مجاز نشدم.
آن زمان قبول شدن سخت بود؟آن
زمان خیلی مشکل بود. تعداد کسانی که در دانشگاه شرکت می کردند زیاد بود و
ظرفیت ها کم. واقعا سخت بود؛ ولی می دانستم که اگر یک سال دیگر تلاش کنم می
توانم آن رشته ای که خودم می خواهم قبول شوم.
اگر به گذشته برگردید باز هم این کار را انجام می دهید؟اگر
این دید و همین تفکرات را داشته باشم و اینقدر بزرگ شده باشم، بالاخره 10
سال تجربه و بزرگ شدن شخصیت و روح ممکن بود نه آن چیزی می بود که قبلا می
خواستم باشم و نه اینی که الان هستم. می توانستم خیلی کارها را با برنامه
ریزی و با حسی که الان نسبت به زندگی و موفقیت ها و شکست هایی که به دست
آوردم داشته باشم. می توانستم خیلی چیزهای دیگری را بدست بیاورم.
بالاخره از دوستان دوران پیش دانشگاهی کسانی بودند که در دانشگاه قبول شدند. 10 سال بعد آنها را با 10 سال بعد خودتان مقایسه کنید؟مسلما نسبت به آن ها خیلی پیشرفت کرده ام؛ ولی ممکن هم بود که اصلا پیشرفت نکنم.
الان با دوستان ده یازده سال پیش رفت و آمد دارید؟بله.
اینطور است که به شما بگویند خوش به حالت که رفتی؟آنها
خیلی من را تشویق می کنند و همیشه قبل از مسابقات از آنها می خواهم من را
دعا کنند. از آنها خداحافظی می کنم و به من زنگ می زنند و تبریک می گویند.
اینطور نیست که همدیگر را فراموش کرده باشیم.
از خانواده خودتان بگویید؟یک
خواهر بزرگتر و دو برادر کوچکتر از خودم دارم که دوتا برادرهایم هم عضو
تیم ملی هستند. البته نه ثابت ولی در تمرینات تیم ملی شرکت می کنند و حضور
دارند.
یعنی تمام خانواده احمدی به شکلی خانواده تیراندازی هستید؟بله.
معمولا اینطور است که اگر کسی در خانواده مخصوصا پدر و مادر مثلا بیشتر به
تحصیلات اهمیت بدهند همه اعضای آن خانواده به نحوی درگیر درس و تحصیلات و
علم هستند. ورزش هم همینطور است و اکثر هنرمندان را هم که نگاه کنید، به
این شکل است.
یعنی الان در خانه شما بیشتر رکورد و این طور بحث هاست؟سعی می کنیم نباشد ولی اینطور است.
مادرتان چطور؟نه
اصلا اسلحه دست نگرفته اند. ولی واقعا در این چند سال کمک همه ما بودند
چون ورزش قهرمانی کردن در کشور ما مخصوصا برای خانم ها خیلی سخت است؛ آن هم
این همه سال و زمانی که تیراندازی هیچی نبود و جزء ورزش های آخر کشور ما
بود. اصلا به آن توجهی نمی شد. پدر و مادر من بودند که اوایل انگیزه من را
زنده و تازه نگه داشتند؛ برای این که بتوانند یک روزی چنین روزی را ببینند.
وگرنه خیلی از کسانی بودند که هم دوره من بودند و عضو تیم ملی هم بودند و
رکورد خیلی بالایی هم داشتند ولی نتوانستند ادامه دهند چون نه انگیزه ای
داشتند و نه حمایتی می دیدند و نه حمایتی می شدند.
در
ابتدا هم تفننی به این رشته پرداختید، چه اتفاقی افتاد که ماندگار شدید؟
دلیل اصلی ورود شما به تیراندازی حرفه ای پدر بودند یا دلیل دیگری داشت؟ابتدا
که شروع کردم علاقه ای به تیراندازی نداشتم. پدرم از من خواستند که به
صورت تفریحی وارد سایت تیراندازی بشوم و کاملا تفریحی این کار را انجام
دادم تا اینکه با توجه به استعدادی که هم پدرم و هم بقیه پیشکسوتان در من
دیده بودند، از من خواستند این مسئله را به صورت جدی ادامه دهم. اینطور شد
که به این رشته به طور جدی فکر کردم و در آن دوره این مسئله را هدفی اصلی
خودم قرار دادم.
سالن سرباز کجاست؟بین میدان پاستور و میدان حر.
شما تنها خانمی بودید که زیر نظر پدر در این سالن فعالیت می کردید؟نه
ولی در آن زمان فعالیت خانم ها به این شکل گسترده نبود. تنها در سطح تیم
ملی عده ای از خانم ها بودند که سال ها بود در این رشته کار کرده بودند.
باشگاه فعالی به این شکل وجود نداشت و تنها باشگاه ما و برق بود که در
تهران فعالیت داشتند. در شهرهای دیگر هم تنها هیئت استان ها فعالیت می
کردند؛ آن هم فقط در زمانی که قهرمانی کشور داشتند. باشگاه ما هم جزء اولین
باشگاه هایی بود که فعالیت خودش را در رابطه با خانم ها شروع کرد و از
خانواده پرسنل ارتش را دعوت می کردند که به صورت تفریحی کار کنند و به نحوی
استعدادیابی کردند.
الان هم فقط دو باشگاه داریم؟نه
خدا را شکر زیاد شده. آن زمان که من شروع کردم تنها یکی دو باشگاه بودند
که در سطح تهران فعالیت می کردند ولی در سه چهار سال گذشته فوق العاده زیاد
شده و حتی در شهرهای دیگر هم می بینیم که باشگاه تیراندازی تأسیس می شود و
حتی هیئت استان ها هم باشگاه های مخصوص خود را دارند و تمرینات مختص یکی
دو هفته قبل از تمرینات کشور نیست و در طول سال تمرین می کنند چرا که از
سوی فدراسیون هر ساله به منظور استعدادیابی یکسری مسابقاتی در شهرهای مختلف
و حتی بین شهرها در تهران برگزار می شود. به همین خاطر تعداد تیراندازانی
که در کشور فعال هستند خیلی بیشتر از زمانی است که من شروع به کار کردم و
اصلا قابل مقایسه نیست.
درواقع خانواده شما یک خانواده نظامی هستند؟پدرم نظامی هستند.
پدر شما مربی خانم ها هم بودند؟بله.
پدر من از سال 61 تیرانداز و عضو تیم ملی هم بودند و از سال 74 هم مربیگری
را شروع کردند که در آن زمان فقط آقایان در این رشته فعال بودند. از سال
84 هم خانم ها وارد باشگاه نیروی زمینی ارتش شدند و از همان زمان بود که از
من خواستند به صورت تفریحی کار کنم.
مادر شما مخالفت نکردند که با وجود این همه رشته چرا تیراندازی؟نه
چون پدرم تیرانداز بودند و در اردوهای تیم ملی شرکت می کردند و در مسابقات
مختلف حضور داشتند و با این رشته آشنا بودیم. پدرم معمولا سلاح های بادی
را به منزل می آوردند. در آن زمان سلاح های جنگی را فقط در سالن ها استفاده
می کردند و نمی توانستند به خانه بیاورند. سلاح های بادی مجوز داشتند که
الان هم سلاح آزادی است که پدرم این سلاح ها را به خانه می آورد و ما هم با
این سلاح ها آشنا بودیم ولی من شخصا علاقه ای به این رشته نداشتم.
در خانه هم تیراندازی می کردید؟معمولا
ما تمریناتی برای منزل داریم به نام تمرینات خشک که فقط رو به دیوار می
ایستیم و به اصطلاح خودمان استقامتی نگه می داریم که برای آمادگی بدنی است.
زمانی که نمی توانیم در سالن باشیم و تیراندازی کنیم، بدن مان حالت عادی
خود را از دست ندهد.
شما اصلا با اسلحه کوچک تمرین نمی کنید؟خیر، اسلحه من خیلی بزرگ و آن اسلحه های کوچک به نام تپانچه است که داخل کوله پشتی جا می گیرد و تفنگ بادی بزرگ است.
شما معمولا در خانه تفنگ بادی دارید؟معمولا خانه نمی آورم. یا باشگاه است؛ اگر تمرین تیم ملی نداشته باشم یا در سالن استادیوم آزادی.
هزینه های این رشته چطور است؟ مثلا اگر کسی بخواهد وارد این رشته شود آیا هزینه های زیادی را پیش روی خودش دارد؟تیراندازی
رشته پرخرجی است. اگر کسی واقعا علاقه و استعداد داشته باشد، مربی ها به
او پیشنهاد می کنند بهتر است که تجهیزات خودت را خودت تهیه کنی. معمولا
باشگاه ها خیلی نمی توانند تجهیزات را منحصرا در اختیار یک فرد قرار دهند؛
مگر این که عضو لیگ و تیم آن باشگاه باشد. ما الان شش دوره لیگ در سطح کشور
برگزار می کنیم و احتیاج است کسانی که عضو تیم ها هستند تجهیزات شان را
خودشان تهیه کنند. یکسری تجهیزات جانبی به غیر از سلاح در کشور وجود دارد
که ساخت ایران است و برای دوره مقدماتی خوب است ولی در سطح حرفه ای به کار
نمی آید و بهتر است در سطح حرفه ای لباس ها و لوازم جانبی خارجی استفاده
شود.
شما به عنوان کسی که به تیراندازی حرفه ای مشغول هستید، اگر بخواهید خودتان هزینه کنید، در ماه چقدر هزینه این رشته می شود؟چون
از ابتدا در باشگاهی کار می کردم که هزینه ای نمی دادم، از هزینه اطلاعی
ندارم ولی تیراندازی رشته پرخرجی است. اگر باشگاه قرار باشد لباس و سلاح در
اختیار فرد قرار دهد که هزینه هایش زیاد می شود و اگر فرد خودش هم بخواهد
تهیه کند، باز هم هزینه بر است.
یعنی شما پارتی دارید و هزینه ای هم پرداخت نمی کنید؟زمانی
که تیراندازی می کردم، به این دلیل که نیروی زمینی ارتش تنها باشگاهی بود
که خانم ها در آن حضور داشتند و تمرین می کردند و باشگاه دولتی بود و ما هم
جزء فرزندان پرسنل ارتش بودیم. الان هم همینطور است و بخش آموزش ابتدایی
تنها برای فرزندان و همسران پرسنل ارتش است و پولی هم بابت این آموزش نمی
گیرند. اگر می خواستم از یک باشگاه آزاد شروع کنم و به این رشته علاقه مند
بودم مسلما باید این هزینه ها را متقبل می شدم.
خبر ندارید یک آقا یا خانمی اگر بخواهد وارد رشته تیراندازی شود چقدر باید هزینه کند؟من
فکر می کنم 150 تا 200 هزار تومان بین دوازده تا بیست جلسه در ماه هزینه
داشته باشد؛ ولی از دقیق آن اطلاع ندارم. اگر کسی واقعا علاقه و استعداد
داشته باشد می تواند از پس هزینه های این رشته بربیاید چراکه اگر سلاح یا
لباسی تهیه کند، دیگر ماهیانه یا سالیانه نباید تغییر کند و می تواند سالها
از آن ها استفاده کند.
سایر ملی پوشانی که در تیم ملی با شما هستند، آنها چطور وارد شدند؟ بیشتر ملی پوشان تهرانی هستند؟خیر.
خیلی از ملی پوشان تهرانی نیستند. اکثر کسانی که از شهرهای دیگر آمده
بودند هیئت استانشان در اختیار آنها قرار داده چون به اندازه تهران متقاضی
نداشته و هیئت استان ها به دلیل این که فدراسیون بالاخره به آنها بودجه می
دهد و امکاناتی را برای آنها فراهم می کند یکسری امکانات دارند.
یعنی از امکانات فدراسیون ها استفاده می کنند؟فدراسیون
سالانه بودجه ای را در اختیار هیئت ها قرار می دهد و سلاح و لباس تهیه می
کنند تا در سالنی که مخصوص هیئت تیراندازی آن استان است، از آن استفاده
کند. بچه هایی هم که وارد این هیئت ها می شوند از این امکانات استفاده کرده
و در مسابقات مختلف شرکت می کنند. زمانی که وارد تیم ملی می شوند هم
معمولا از لباس هایی استفاده می کنند که فدراسیون در اختیار آنها قرار می
دهد.
از اولین مسابقه خودتان بگویید؟ اولین رقابتی که شرکت کردید، مسابقه کشوری بود. درست است؟موقعی
که شرکت می کردم، بیشتر در سطح استان تهران بود. برخی باشگاه ها جمع می
شدند و مسابقه می دادند. در آن زمان چون خانم ها هم تازه وارد شده بودند،
مسابقه کوچکی هم خانم ها داشتند. بعد هم در سال 81 مسابقه قهرمانی کشور
شرکت کردم. در سال 82 در مسابقه ای شرکت کردم که انتخابی تیم ملی بود که
همان جا انتخاب شدم و اولین اردویی هم که آمدم 25 فروردین سال 82 بود.
با وجود دانشگاه و ورزش حرفه ای چطور شد ازدواج کردید؟هرکسی
باید در زندگی خود هدفی داشته باشد. ازدواج هم حرکتی است در مسیر زندگی هر
آدمی که هیچ وقت نمی تواند تنها باشد. من هم مثل تمام دخترهای هم سن و سال
خودم به ازدواج فکر می کردم. سعی کردم بهترین انتخاب را هم داشته باشم و
این همه سال که زحمت کشیدم نتیجه خیلی چیزها را ببینم. خدا را شکر در این
سه سال همسر من واقعا با من همکاری کردند و خیلی به من کمک کردند. حمایت
ایشان بود که الان در این سه سال بدون دغدغه باشم. با این که خانه دار
بودم، البته فقط اسمم خانه دار چرا که خیلی بیشتر از همسرم بیرون از خانه
بودم یا اصلا خانه نبودم و در این سه سال واقعا تعداد اردوهایمان خارج از
کشور یا اردوهای داخلی خیلی زیاد بود. واقعا مدیون ایشان هستم.
اصلا کار خانه انجام نمی دهید؟در
این سه سال خیلی زیاد انجام نمی دادم. واقعا نسبت به کسی که خانه دار باشد
و تازه هم ازدواج کرده باشد، نه؛ ولی اینطور هم نبود که همه چیز لنگ
بماند.
آشپزی بلد هستید یا خیر؟خیلی
کم چون خیلی مواقع مخصوصا این اواخر اتفاق می افتاد که دیرتر از همسرم
خانه می آمدم چون محل تمرین استادیوم آزادی بود. تا به خانه برسم، خیلی
زمان می برد. البته همسرم سعی می کردند به من بگویند بهتر است که شب ها غذا
کمتر بخوریم. من هم می دانم که بیشتر به خاطر من این کار را می کردند چون
می دانستند خسته بودم و واقعا نیرویی باقی نمانده بود که کاری انجام دهم.
از رستوران محل هم غذا تهیه می کنید؟سعی می کنیم بیشتر رستوران برویم تا غذا بگیریم.
خواهرتان چطور؟ هیچ وقت تیراندازی نکردند؟خواهر
من زود ازدواج کردند. آن زمان که ازدواج کردند تیراندازی اصلا مطرح نبود.
بعد هم که در جریان زندگی قرار گرفتند؛ البته ورزش می کنند ولی نه به صورت
حرفه ای.
خاله هستید یا عمه؟خاله هستم.
خاله بودن خوب است؟بله.
یکی از آرزوهای کسی که خواهر دارد، این است که خاله شود. واقعا پسر خواهرم
خیلی خیلی دوست داشتنی هستند و همیشه قبل از مسابقات به من زنگ می زنند.
جالب این است که قبل از مسابقات برای من آرزوی موفقیت می کنند.
چند ساله هستند؟تقریبا یازده دوازده ساله هستند.
با این همه مشغله و تمرین سرکلاس های دانشگاه می روید؟الان که فارغ التحصیل شدم.
چه مقطعی؟کارشناسی.
با اینکه دانشگاه تربیت بدنی بودم و خیلی از کسانی که آنجا درس می خواندند
از قهرمان ها بودند و استادها هم با ورزش آشنا بودند، نمی دانم آقای دکتر
بهرامی را می شناسید یا خیر ایشان پزشک هستند و پزشک خیلی از تیم ها هم
بودند.
فدراسیون پزشکی ورزشی هم فکر می کنم باشند.بله.
پزشک تیم کشتی در المپیک بودند. البته خیلی به من کمک کردند؛ ولی واقعا در
دوران تحصیل در دانشگاه خیلی سختی کشیدم چون از یک طرف دانشگاه اجازه نمی
داد که غیبت داشته باشم. من هشت ترم دانشگاه را در ده یا یازده ترم تمام
کردم و متأسفانه خیلی برای من سخت بود.
این که به شما می گویند پدیده تیراندازی، برای شما خوشایند است؟راستش برای من خوشایند است. نمی توانم بگویم نیست؛ ولی آن چیزی که خودم در المپیک می خواستم را به دست نیاوردم.
هشتمی می خواستید و ششمی را گرفتید!من هشتمی نمی خواستم. شاید کارشناسان این خواسته را داشتند ولی برای اولی رفته بودم.
گفته بودید طلا را دوست ندارم و نمی خواهم مدال بگیرم؛ ولی دوست دارم بین هشت تای برتر باشم.فکر
نمی کنم کسی چنین حرفی زده باشد. احتمالا اشتباه نوشته اند چون هر مصاحبه
ای که قبل از المپیک داشتم و از من می خواستند که پیش بینی کنم که چه مدالی
می گیرم، می گفتم که واقعا نمی توان پیش بینی کرد؛ آن هم ورزش رکوردی ای
مثل تیراندازی.
این حرف شما انتظارات را بالا نمی برد؟ یعنی شما در المپیک لندن شرایط اول شدن را در رشته بانوان داشتید؟کسی
که کارشناس باشد و در مورد تیراندازی بداند و تیراندازی کرده باشد، می
داند این رشته به علت اینکه رکوردی است و تعداد شرکت کنندگان نسبت به رشته
های دیگر خیلی زیاد است در ماده تفنگ 56 نفر در المپیک شرکت کرده بودند در
مسابقات جهان حدود 120 شرکت کننده داریم و از این تعداد فقط هشت نفر وارد
مرحله نهایی می شوند و واقعا رکوردها به هم نزدیک است و یک و چهاردهم
اختلاف امتیاز من که نفر ششم بودم با نفر هشتم بود و این نشان دهنده فشردگی
رکوردهاست. من اگر به مدال طلا فکر نمی کردم به هیچ عنوان نمی توانستم ششم
بشوم.
بعد از ازدواج تان تنهایی سفر کرده بودید؟تنهایی که نه، معمولا سفرها تیمی است.
قبل از این که وارد تیرانداز شوید؟خیر.
وقتی که وارد تیراندازی شدید اولین سفر دوری که رفتید کجا بود؟اولین
سفر دوری که رفتم، اولین سفر من هم بود. در سال 82، همان سالی که وارد تیم
ملی شدم، سفری بود که به مالزی برای مسابقات قهرمانی آسیا بود. هم اولین
سفر شخصی خودم بود و هم اولین سفر تیراندای من بود که در آن مسابقات
توانستم رکورد ایران را چهار نمره بالا ببرم و دهم آسیا بشوم.
رکورددار ایران چه کسی بود؟خانم راحله خیرالله زاده بودند که از قدیمی های تیراندازی هستند.
آن زمان هم در تیم ملی حضور داشتند؟خیر ولی حدود یازده سال عضو تیم ملی کشور بودند و از تیراندازهای خیلی خوب کشور بودند.
احساس غربت نمی کردید و نمی ترسیدید؟در ابتدا ترس داشتم ولی دوستان خوبی پیدا کرده بودم که خیلی به من در این سفر کمک کردند.
بهترین سفر خارجی ای که رفتید کجا بود؟همیشه
وقتی این سؤال را از من می پرسند، می گویم اولین سفری که رفتم بهترین سفر
من بود چون اولین سفرم بود و هم این که واقعا موفق بودم و خیلی هم خوش
گذشت.
زمان مسابقات حجاب اذیتتان نمی کند؟برای
خانم ها حجاب یک مسئله کاملا جا افتاده است. شاید برای کسی که حجاب نداشته
باشد، پذیرش این مسئله یک مقدار سخت باشد؛ ولی جزئی از وجود ماست. هیچ
سختی ای را در آن نمی بینیم. اوایل که وارد سالن تیراندازی می شدم و می
دیدم تعداد کسانی که مسلمان هستند را، واقعا احساس خوبی داشتم.
تعداد خانم های محجبه در تیراندازی زیاد است؟الان
خیلی زیاد شده خدا را شکر و من خیلی خوشحال هستم. در المپیک در دهکده که
راه می رفتم خانم های مسلمان را که می دیدم. واقعا هم زیبا بودند. تعدادشان
زیاد بود.
می توان گفت که کشور
خاصی در این زمینه موفق عمل کرده که این اتفاق افتاده؟ مثلا در تیراندازی
کدام کشور به این شکل حضور پیدا کرد که بعدا از آن باقی کشورها هم دنبال
روی این کشورشدند؟اوایل در تیراندازی فقط ایران بود که حجاب
داشتند. کم کم کشورهای عربی هم وارد شدند که البته تعدادشان خیلی کم بود.
بعد مالزی بود و الان امارات و دیگر کشورها هم به این شکل حضور پیدا می
کنند. در تیراندازی تعداد افراد با حجاب خیلی زیاد است.
دخترهای مسلمان کشورهای دیگر از شما نمی پرسیدند که شما با حجاب راحت هستید که ما هم حجاب را رعایت کنیم؟تا
حالا اینطور نبوده که دخترهای مسلمان دیگر چنین سؤالی بپرسند؛ ولی
غیرمسلمان ها پرسیدند. البته خود تیراندازها نه بیشتر از کسانی که سن شان
بالاتر بوده که حالا یا از مربیان یا از تیراندازهای خیلی قدیمی بودند سؤال
می کردند. خیلی جالب بود که همه آن ها به ما می گفتند که شما چقدر زیبا
هستید با این لباس هایی که پوشیدید. خیلی مستقیم نمی پرسیدند ولی ما احساس
می کردیم که می خواهند بدانند که آیا ما راحت هستیم یا خیر.
در تیراندازی تمرکز در درجه اول قرار دارد به نظر خودتان به این شکل تمرکز رقیبانتان را به هم نمی زنید؟فکر
نمی کنم چنین چیزی باشد. ما الان در سطحی هستیم که باید اینقدر تمرکزمان
قوی باشد و توانایی مان در تمرکزگرفتن قوی باشد که هر لحظه ممکن است هر
اتفاقی در سالن بیفتد و این مسئله نباید باعث اختلال در تمرکز باشد چه برسد
به مسلمان بودن که همه از آن اطلاع دارند و خداراشکر در تمام کشورهای جهان
آدم هایی مثل ما وجود دارد و خیلی هم در حال پیشرفت هستند.
شما تمرینات ذهن انجام می دهید؟بله
ما تمرینات ذهنی خیلی زیادی داریم هم زیر نظر مربی خودمان و هم می رفتم
پیش آقای واعظ موسوی که جزء اولین کسانی بودند که دکترای روان شناسی را در
ایران گرفتند زیر نظر ایشان کار می کردم و ایشان مسائل ذهنی را با من کار
می کردند و به من تمرین می دادند .
برای شما کلاس می گذاشتند؟من خودم شخصا از ایشان درخواست می کردم و بله برای من کلاس می گذاشتند.
خوشحال هستید که می گویند الهه احمدی پدیده است؟به
نظر من حرف بدی نیست و خوشحال کننده است. وقتی به من می گویند پدید خودم
را از دو جنبه می بینم یکی این که بالاخره نسبت به خیلی از تیراندازهای
مطرح جهان عقب هستم و این از نظر من خیلی راضی کننده نیست ولی وقتی می بینم
ده سال در چه شرایطی تمرین کردم و واقعا چقدر سخت کار کردم و این سخت کار
کردن باعث شد که بعد از ده سال در تیراندازی ایران به عنوان پدیده شناخته
شوم و خیلی از دوستان من بودند که نتوانستند این شرایط را تحمل کنند. سختی
کار تیراندازی و تمرینات و مسابقات بخشی از سختی ورزش تیراندازی است، ریاضت
و سختی هایی که باید از خیلی از مسائل حاشیه ای بکشیم طرف دیگر قضیه است.
یکی دو تا از این شرایط سخت را که تا به حال هیچ جا نگفتید را بفرمایید؟نمی خواهم بگویم چون اینقدر شرایط سخت در کار ما وجود داشته که...
حالا یکی یا دوتا از این مشکلات را که هیچ جا نگفتید بفرمایید؟مسلما
اگر هیچ جا نگفتم دوست نداشتم که مطرح شود ولی هرکسی که در این مسیر باشد
حتی در مسیرهای دیگر زندگی اش که برای به دست آوردن یک چیز خیلی سختی کشیده
و بعد از این همه سختی و رسیدن به آن لذت آن را می برد مسلما حرف من را می
فهمد که آن سختی هایی که مد نظر من است و واقعا باعث رنجش آدم می شود چطور
سختی هایی است.
در زندگی خصوصی و شخصی و زندگی حرفه ای شخص خاصی است که الگوی شما باشد و بتوانید از او به عنوان الگو نام ببرید؟ به جز مادر و پدر.از
نظر تیرانداز یک خانم چینی است. آن زمانی که من وارد تیراندازی شدم نه
سایت تیراندازی وجود داشت و من خیلی از نظر زبانی قوی بودم که می توانستم
به سایت جهانی تیراندازی مراجعه کنم فقط توانستم با کمک برادرم آرشیوی از
فیلم ها و عکس های تیراندازی های قدیمی که در سطح جهان بوده و فقط توانستم
از بین آن همه تیراندازی که وجود داشت یک خانمی را پیدا کنم که جزء
قهرمانان بود و الان هم هست به نام خانم لی دونگ که در تیراندازی چین به
نظر من آدمی بود که روح بزرگی داشت که من توانستم با این که هیچ چیز نمی
دانستم با دیدن فیلم های ایشان خیلی چیزها یاد بگیرم.
ایشان را از نزدیک دیدید؟بله، با این که ایشان زبان بلد نیستند و زبان من هم زیاد قوی نیست ولی توانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم.
کجا همدیگر را دیدید؟معمولا در مسابقات همدیگر را می بینیم.
اولین باری که ایشان را دیدید کجا بود؟دقیقا یادم نیست ولی می دانم که ایشان در تمام مسابقات حضور دارند.
الان هم هستند و امسال هم بودند؟بله
امسال هم بودند ولی متأسفانه نتوانستند حتی وارد فینال شوند. ایشان المپیک
آتن و پکن طلا داشتند و از المپیک آتن تا پکن هم در تمام مسابقات جهان فقط
یکی دو نقره گرفتند. از نظر تیراندازی الگوی من هستند به این دلیل می گویم
الگو که خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم. از ایشان تقلید نمی کردم ولی
واقعا رفتار قهرمانی و خوب تیراندازی کردن و خیلی مسائل جانبی که مربوط به
رفتار قهرمانی می شود را از ایشان یاد گرفتم. ولی بالاخره ما مسلمان هستیم و
نمی توانیم بگوییم از نظر اخلاقی الگوی ما کسی است که مسلمان نیست و دین و
مذهبش با من فرق می کند و فقط از لحاظ تیراندازی می گویم.
نظر ایشان در مورد حجاب شما چیست؟خیلی
دوست داشتم که با ایشان ارتباط برقرار کنم ولی چون ایشان زبان بلد نیستند
نتوانستیم با هم صحبت کنیم ولی می دانم این مسئله پذیرفته شده است مخصوصا
وقتی ایران سهمیه گرفت و مخصوصا وقتی تیرانداز ایرانی با این حجاب توانست
در فینال المپیک حضور پیدا کند واقعا برای همه قطعی شد که حجاب نه مانع است
و نه به قول خودشان که فکر می کنند که حجاب باعث می شود ما عقب تر از
کشورهای دیگر باشیم است.
یعنی حجاب را به اسم ایران می شناسند؟بله.
المپیک جایگاهی است که شاید اسم شخص مطرح نباشد و شخصی هم به اندازه
مسابقات دیگری که شرکت می کند دوست نداشته باشد خودش مطرح باشد چون واقعا
وقتی اسم کشور مطرح می شود همه چیز برای آن کشور است حتی نام و نشان و به
قول شما شناختن هم شناخت کشوری می شود و نمی گویند الهه احمدی به فینال راه
پیدا کرده می گویند یک دختر ایرانی به فینال راه پیدا کرده.
به
نظر شما در شناساندن ایران مؤثر بودید؟ مثلا شاید جایی بوده که ایران را
نمی شناختند شما وقتی با این حجاب در آن جا شرکت کردید چقدر ایران را
شناساندید؟همه ما به نحوی داریم این کار را می کنیم حالا
شاید کسی مثل من این فرصت برای آن ها پیش آمده باشد که جاهایی حضور پیدا
کنند که نماینده کشورهای شان هم باشند ولی همه ما به نحوی این کار را کردیم
ولی حالا ما کسانی هستیم که در این کار دیده شدیم. مسلما خیلی زیاد بوده
هم من و هم دوستان دیگر با کارهایی که کردیم که حالا شاید کارهای ناچیزی
بوده و نتوانستیم مدال بیاوریم و کار خیلی بزرگی کنیم ولی همین حضور ما در
کنار نام های بزرگ و کسانی که سال های سال حضور داشته اند و پای ثابت فینال
المپیک و جهانی بوده اند با توجه به این که در تیراندازی سن مطرح نیست و
شخص می تواند سه چهار تا المپیک را تجربه کند که این گونه افراد هم بودند
واقعا در شناساندن ایران تأثیرگذار بوده.
به
عنوان یک بانوی محجبه ایرانی قهرمان المپیک هستید به خانم های دیگر هم
توصیه می کنید که دست از خانه داری بردارند و دختر خانم ها کنار درس شان
تیراندازی کنند؟اجازه بدهید در جوابتان یک خاطره تعریف کنم:
همسرم افطاری ای را نذر داشت چون خانه ما کوچک است مجبور شدیم که این
افطاری را در سالن بگیریم و تمام خانواده ام بودند من یک دایی داشتم که
جوان هم است و زمان خداحافظی دست من و شوهرم را گرفت و گفت می خواهم یک
چیزی از حضرت رسول (ص) به شما بگویم خیلی خوشحال شدم و گفتم بگو دایی یه
چیزی هم یاد می گیریم که برگشت گفت جهادزن خوب شوهرداری کردن است که من سرش
داد زدم و گفتم چرااین حرف را زدی برگشت گفت اول گفتم چه کسی این حرف را
زده که نتوانی چیزی بگویی ولی واقعا همین طور است چون مسئولیت اول زن یعنی
آن چیزی که مسئولیت اصلی زن است و قرار است در آن دنیا از او سؤال شود همین
مسئله است شاید در مورد تیراندازی از من سؤال نشود. هم همسرداری و هم بچه
داری و خیلی مسئولیت های دیگر هم وجود دارد که وظیفه من است و ارتباط
مستقیمی هم با جامعه و اجتماعی که در آن زندگی می کنم دارد. مسئولیت اول من
این است که بتوانم یک زندگی را جمع کنم که یک زندگی سالمی باشد که اگر
قرار است بچه ای از آن خانواده وارد اجتماع شود بچه خوب و سالمی باشد
بنابراین نه تیراندازی و نه طلای المپیک گرفتن نباید باعث شود که مسئولیت
اصلی خود را که خدا و رسول من به من گفته را فراموش کنم و این وظیفه خدشه
دار شود.
یعنی شما به فکر مربی گری نیستید؟این
مسئله خیلی به من گفته می شود و حتی پدرم از من می خواهد اگر زمانی
تیراندازی راکنار گذاشتم مربی گری کنم ولی خودم مربی گری را زیاد دوست
ندارم چون واقعا کار سختی است شاید ده برابرتیراندازی کردن مربی گری سخت تر
است چون پدرم سال ها در این شغل بودند دیدم که چه کار سختی است.
الگوی غیرورزشی شما؟شخص
خاصی را به عنوان الگو نداشتم که مثلا بگویم از هر لحاظ خواسته ام که عین
ایشان باشم یا از ایشان چیزی یاد بگیرم ولی کسی بودم که به زندگی دیگران
خیلی توجه می کردم. زندگی خیلی از قهرمانان را می خواندم و کلا کتاب زیاد
می خوانم.
الگوی خارج از ورزش؟به
غیر از ورزش خیلی از کتاب هایی که می خواندم و می دیدم و می شنیدم در مورد
زندگی دیگران حالا فرقی هم نمی کرده و از همه این ها قسمت های کوچکی را در
دفترچه ام یادداشت می کردم هرچیزی از این ها که برایم خوش آیند بود.
مطمئنا همه آدم ها در زندگی شان چیزهایی را تجربه کرده اند که شخص دیگری آن
ها را تجربه نکرده که اگر در حرف ها و گفته ها و زندگی شان جستجو کنید می
توانید آن ها را کشف کنید.
کتاب دا را خواندید؟هنوز نخواندم ولی دارم. در این یکسالی که همسرم برای من تهیه کردند خودم دادم به خواهر و مادرم و آن ها خواندند ولی خودم فرصت نکردم.
ارتباطاتتان با ائمه چطور است؟این
که اصلا سؤال ندارد نظر شخصی خودم است من خودم وقتی با خدا صحبت می کنم
اعتقادم بر این است که وقتی جواب این همه بدی را با خوبی می دهی به خاطر
وجود ائمه است و به نظرم سؤالی است که نباید پرسیده شود و به نظرم پاسخ آن
برای همه مشخص است.
آخرین بار کی گریه کردید؟من زیاد گریه می کنم.
از آن هایی هستید که همین که همسرتان چیزی می گوید گریه می کنید؟همسر
نه، اشخاص دیگر. کسی هستم که نمی توانم بگویم خیلی خیلی احساساتی هستم ولی
چه خوشحال می شوم و چه هیجان زده می شوم خیلی زود اشک هایم جاری می شود.
وقتی خیلی دلتان می گیرد کجا می روید؟راستش
را بگویم یک امامزاده نزدیک خانه مان است که من خیلی آن را دوست دارم به
نام امامزاده عبدالله و معمولا سعی می کنم همیشه با مادرم به آن جا بروم
چون یکی از کسانی که واقعا به من آرامش می دهد مادرم است.
امامزاده عبدالله فکر می کنم سمت امامزاده حسن است.بله آذری.
چرا
در سال های اخیر بانوان ایرانی علاقه شان به تیراندازی خیلی زیاد شده؟ و
طوری که من آمار گرفتم استقبال بانوان از خانم ها خیلی بیشتر بوده.یکی
از دلایلی که استقبال خانم ها نسبت به آقایان این است که تیراندازی رشته
ای است که واقعا باید کار شود. خیلی از آقایان هستند که یا به سن ازدواج می
رسند یا ازدواج می کنند و خیلی نمی توانند وقت شان را صرف این قضیه کنند
ولی فکر می کنم در سطح جوانان و نوجوانان فکر می کنم بانوان و آقایان در یک
سطح حرکت می کنند. غیر از این ها رشته تیراندازی به این دلیل پرمدال است
که شرکت کننده و متقاضی زیادی دارد.
راست می گویند که به لحاظ علمی خانم ها دقیق تر تیراندازی می کنند؟بالاخره
از نظر اندامی، جسمی، ذهنی و روانی بخواهیم در نظر بگیریم فاکتور قدرتی
آقایان بیشتر است و خانم ها استقامتی و رشته تیراندازی رشته ای است که
بیشتر استقامت را می طلبد هم استقامت جسمی و هم ذهنی و روحی علاوه بر این
این طور نیست که آقایان از خانم ها در این زمینه ضعیف تر هستند اما خانم ها
بیشتر دیده می شوند. رکوردهایی که زده می شود توسط خانم ها و آقایان در یک
سبک است ولی انگار که تعداد شرکت کنندگان خانم بیشتر باشد و استقبالی کهع
خانم ها از این رشته می کنند این که به استقامت ذهنی و جسمی بیشتر نیاز
دارد بیشتر است.
تا به حال تصمیم گرفتید که ورزش تیراندازی را کنار بگذارید؟در
این ده سال تا به حال این اتفاق افتاده با توجه به سؤالاتی که از بقیه
ورزشکاران در رشته های دیگر کردم چه آقا و چه خانم برای ان ها هم چنین
اتفاقی افتاده و یک چیز طبیعی است و وقتی فشار و سختی برای کسانی که ورزش
قهرمانی می کنند حتما چنین فکری به ذهن شان خطور می کند.
شما در کاروانی که در المپیک رژه می رفت بودید؟نه
متأسفانه. من حتی انتخاب شده بودم برای پرچم داری اما چون صبح فردای آن
مسابقه بادی داشتند هم نتوانستند پرچم داری را قبول کنم و نه این که
توانستم در رژه باشم.
ناراحت نبودید؟چرا
پرچم داری کاروان المپیک افتخاری است که شاید نصیب هرکسی که چه عرض کنم
حتی ورزشکارانی که در سطح قهرمانی هستند و قهرمان هم هستند خیلی امید
نداشته باشند ولی خیلی برای من مهم بود که در این یازده سالی که در
تیزاندازی فعالیت داشتم کاری کنم که پرچمم بالا برود که متأسفانه نتوانستم
این کار را هم بکنم اما خداراشکر توانستم حداقل قدمی در این زمینه بردارم.
به خاطر این که گریه نکردید؟نه ناراحت شدم ولی گریه نکردم.
از
لندن بگویید، از این که در کشوری حضور پیدا کردید که با ما مشکل دارند و
جزء دشمنان درجه یک ما محسوب می شوند، آیا اتفاقی بود که ببینید و به خاطر
آن به کشور خودتان ببالید؟خداراشکر لندن یکی از معدود
شهرهای بزرگ اروپایی بود که من دیدم مسلمان در آن خیلی زیاد است و مسئله
حجاب یک مسئله کاملا جا افتاده بود و من شخصا از مردم شهر لندن چیز خاصی
ندیدم. ما هرجا می رفتیم باید آی دی کارت مان را می انداختیم دو سه باری که
داخل شهر رفتیم برخورد محافظه کارانه آن ها را می دیدیم و آی دی کارت ما
را می خواندند که از ایران آمده ایم اول خیلی نگاه نمی کردند با این که
خیلی کنجکاو بودند ولی وقتی روی خوش ما را می دیدند و در مترو با آن ها
صحبت می کردیم و برخوردی که از آن ها دیدیم وقتی فهمیدند تیراندازیم اصلا
ترغیب می شدند و ابراز خوشحالی می کردند و می گفتند خیلی خوشحالیم که شما
این جا هستید و ازایران آمده اید و حتی خوش آمد می گفتند و در ابتدا انگار
چنین دیدی را نسبت به ما نداشتند و فکر می کردند یک زن ایرانی اصلا نمی
خندند و بلد نیست اصلا حرف بزند ولی وقتی دیدند که ما هم مثل خودشان با آن
ها ارتباط برقرار می کنیم و حرف می زنیم و می خندیم و ورزشکار هستیم و مثل
قهرمان ها هستیم و حتی سهمیه گرفتیم یعنی حرفی برای گفتن داشتیم که به لندن
آمده ایم خیلی دیدشان صدوهشتاد درجه تغییر می کرد و خودشان با ما ارتباط
برقرار می کردند و حتی خیلی از آن ها از ما درخواست می کردند که از ما عکس
بیندازند و خیلی برای آن ها جالب بود که با ما عکس بیندازند و به اعضای
خانواده شان نشان دهند که یک دختر ایرانی آمده و ششم المپیک شده وقتی می
گفتیم ما یک ششم المپیک داشتیم و خیلی معرفی نمی کردیم که چه کسی بوده ولی
خیلی خوشحال می شدند. من از مردم آن جا چیز خاصی ندیدم و خداراشکر زیاد هم
در سیاست نیستند و سعی می کنم یک بعد دیگری از مسئولیتی که به عنوان
ورزشکار دارم به غیر از این که در رشته ورزشی ام افتخارآفرینی کنم این است
که خودم و کشورم و مسلمان بودنم را به مردم نشان دهم و حداقل بتوانم از آن
همه لکه سیاهی که در ذهن شان است یکی را پاک کنم شاید با خیلی چیزهای دیگر
برخورد کنند که آن لکه پاک شود و دیدشان نسبت به ایران و زن ایرانی و کلا
ایرانی ها تغییر کند به نظر من ماها به غیر از مسئولیت ورزشی خود این
مسئولیت را هم داریم و شاید به حجاب مان در آن جا باید بیشتر اهمیت بدهیم
یا خیلی چیزها رادرآن جا باید بیشتر اهمیت دهیم.
چیز خاصی در دهکده بود که موجب تعجب شما شود؟چون بازی های آسیایی شرکت کرده بودم تقریبا شبیه بازی های آسیایی بود.
از این تجمع های اعتراض آمیز در شهر ندیدید؟نه اصلا.
آخرین دستمزدی که در لیگ بابت تیراندازی گرفتید چقدر بوده؟والا
یادم نیست ولی فکر می کنم پارسال و حدود سه میلیون تومان بود دقیقا یادم
نیست چون لیگ تیراندازی یک لیگ تازه تأسیسی است قابل مقایسه با خیلی از لیگ
ها نیست.
لیگ منظمی دارد؟بله.
چندتا تیم شرکت دارند؟لیگ برتر، دسته یک و دو و سه داریم و در لیگ برتر شرکت دارم که هفت تیم حضور دارند.
تا چند سالگی قصد دارید ادامه دهید؟در
تیراندازی سن مطرح نیست و حتی ما در این بازی ها قهرمان 44 ساله داشتیم و
تنها باید تلاش کنیم و فقط احتیاج دارد به این که رکورد نسبت به کسانی که
در ایران هستند بالاتر باشد و مهم نیست چند ساله باشید.
از مراسم تجلیل از قهرمانان المپیک بگویید، چه جایزه ای گرفتید؟حواله خرید خودروی تیبا.
راضی بودید؟بالاخره
مراسم تجلیل از قهرمانان و مدال آوران المپیک بود. من نه توانستم مدالی
بیاورم و نه کار مهمی کردم ولی مسئولین کشور اینقدر لطف داشتند که به خاطر
عملکرد خوب یک نفر به او جایزه دادند که به نظر من حرکت خوبی بود و این
حرکت می تواند انگیزه را برای خانم ها بیشتر کند.
چرا خانم مه لقا جام بزرگ در المپیک موفق نبود؟خانم
جام بزرگ تیرانداز خیلی خوبی هستند ولی خیلی جوان هستند و در یک رشته
نتوانستند خوب کار کنند ولی در رشته دوم یعنی سه وضعیت رکورد 581 را به دست
آوردند که یک رکورد خیلی خوبی بود و فقط دو نمره تا فینال فاصله داشتند و
نفر چهاردهم شدند.
اولین کسی که تلفنی به شما تبریک گفت چه کسی بود؟همسرم.
تا به حال اسم تان را در گوگل سرچ کردید؟بله. البته همسرم خیلی این کار را می کند و اولین بار هم همسرم این کار را انجام داد.
اوایل یا تازگی ها؟چندسالی است که این مسئله را می دانم که عکس ها و خبرها و مصاحبه های که در مورد من است ولی اولین بار همسرم به من نشان داد.
کودکی شیطنت هم داشتید؟نه اصلا.
یک خاطره شیرین می توانید برای ما تعریف کنید؟حالا
شیرین که نمی توان گفت ولی خاطره ای که در ذهنم مانده این است که یک بار
در محله مان گم شده بودم چون خیلی آرام بودم و سروصدایی نداشتم مادرم متوجه
نشده بود که خانه نیستم رفته بودم در کوچه و با یکی از همسن و سال ها بازی
می کردم و فراموش کرده بودم که کجا هستم و یک دفعه متوجه شدم که مسیر خیلی
زیادی را رفتم که بعد داییم من را پیدا کرد و چون همه دنبال می گشتند یک
خاطره مشترک است که البته خیلی شیرین نیست ولی جالب است که همه این خاطره
را تعریف می کنند.
کدام محله ساکن هستید؟سی متری جی.
تمام فامیل ها هم در این محل هستند؟نه
ولی به دلیل این که ازدواج کرده بودم مجبور بودم در آن جا زندگی کنم به
علت این که نزدیک مادرم بودم و مادرم در این سه سال توانست به من کمک کند و
درواقع به این خاطر که مادرم به ما کمک کند این جا هستیم. خواهرم هم در
این محل هستند.
یک خاطره به ما می گویید که درآن تفنگ باشد؟تمام خاطرات من خاطرات ورزشی است و فکر نکنم زیاد جالب باشد چون ورزش ما ورزش هیجانی و پر زد و خوردی نیست.
همسر شما هم تیراندازی کار می کنند؟خیر.
وقتی متوجه شدند که شما تیرانداز هستید عکس العمل شان چطور بود؟والا
من نمی دانم چون همسر من یکی از آشناهای خیلی دور ما بودند و می دانستند
که من تیراندازی کار می کنم و با این دید آمده بودند و قبل از این که با من
هم صحبت کنند با پدرم صحبت کرده بودند و همه صحبت ها را با پدر من کرده
بودند که همه شرایط من را قبول می کنند چون بالاخره من راهی بود که رفته
بودم و مطمئنا هرکسی هم که من را می شناخت می دانست که دست بردار نیستم و
نمی خواهم تیراندازی را کنار بگذارم و ایشان هم همه چیز را پذیرفت و در این
سه سال هم ثابت کردند که همراه خوبی برای من بودند.
شما به فیلم های اکشن علاقه دارید؟اصلا. زیاد فیلم نگاه نمی کنم مگر اینکه همسرم تهیه کنند و بیشتر هم فیلم های ایرانی نگاه می کنم.
اوقات فراغت دارید؟نه
در این چهارپنج سال اخیر نداشتم وقتی ازدواج کردم نه ماه عسل جایی رفتم و
نه عید خانه بودم و سال 91 اولین سالی بود که خانه بودم آن هم فقط چند روز
اول و بعد از آن سر تمرین ها حاضر شدم. در این سه سال نه تولد ها و نه
سالگرد ازدواج ها خانه بودم و امسال اولین سالی بود که منزل بودم.
اهل خرید هستید؟بله، خیلی زیاد.
بیشتر با چه کسی خرید می روید؟همسرم.
اهل چشم و هم چشمی هستید؟اصلا.
خواهرشوهر هم دارید؟خیر.
رابطه تان با مادرشوهرتان خوب است؟بله خیلی زیاد.
از عروس هایی نیستید که اذیت کنید؟نمی دانم باید از خودشان بپرسید ولی مادرشوهر من که خیلی خوب است.
شاید به خاطر این است که خواهرشوهر ندارید؟نه
این طور نیست. مادرشوهر من با من مثل یک دختر سی ساله برخورد می کند با
این که شاید سن شان دو برابر من است. جالب است بدانید وقتی خانه مادرشوهرم
می رویم اول از همه اگر بخواهم با ایشان قرآن می خوانم بعد از آن شروع می
کنیم بازی کردن و دسته جمعی بازی می کنیم.
جاری دارید؟بله.
رابطه تان با جاری چطور است؟خوب
است. تفکری بین همه وجود دارد و چند وقت پیش هم فیلمی را شبکه نمایش پخش
کرد به نام موش و گربه که فیلم طنزی بود که دعوای بین مادرشوهر و عروس بود
که با سلاح به جان هم افتاده بودند ولی واقعا این طور نیست و اصلا دلیلی هم
ندارد. شاید حساسیت هایی در زندگی وجود داشته باشد ولی مطمئنا بین مادر و
دختر هم دعوا و اختلاف وجود دارد و حتی با هم قهر هم می کنند ولی هیچ وقت
مطرح نمی شود ولی عروس و مادرشوهر این طور نیست و حتی برای آن فیلم می
سازند.
بالاخره شما قهرمان المپیکی هستید فکر نمی کنید این مسئله باعث توجه بیشتر شود؟نه
اصلا خداراشکر مادرشوهر من خیلی خوب می توانند از پس همه چیز بربیایند پنج
تا پسر و دوتا عروس دارند و کاری می کنند که هیچ وقت بین آن ها اختلاف
نباشد.
آخرین باری که با آن ها سفر رفتید کجا بوده؟چند وقت قبل عید فطر بود که دو سه روز شهرستان آن ها رفته بودیم.
اهل هیئت های خانگی که مخصوص خانم هاست هستید؟خیلی
دوست دارم. چون مادربزرگ من از بچگی یادم است که از خیلی از این هیئت ها
را در خانه برگزار می کرد و من خاطرات خوبی از آن ها دارم اما متأسفانه من
حتی یک سفره حضرت ابوالفضل نذر داشتم که مانده بود و وقت نمی کردم انجام
دهم و قصد داشتم قبل از المپیک حتما این سفره را بیندازم و از مادر و
خواهرم خواستم که این سفره را به نیابت من بیندازند و من حتی نتوانستم در
آن شرکت کنم.
به هر حال نذرتان را ادا کردید.بله.
شده تا به حال باتلفن همراه جایی دارید راجع به تیراندازی صحبت می کنید و کسی اطراف شما باشد و بشنود و نسبت به شما احساس ترس کند؟نه
من این کار را کردم ولی نترسیدند برمی گردند و من را نگاه می کنند من سعی
می کنم زیاد راجع به این موضوع صحبت نکنم ولی در آن لحظه مجبور بودم که
صحبت کنم و معمولا در جمع این کار را نمی کنم ولی بعد از این که از المپیک
برگشته بودیم یک بار که داشتم با تلفن صحبت می کردم خانمی برگشت به من نگاه
کرد و گفت تو همان خانمی هستی که ششم شدی و من گفتم آره که من را بغل کرد و
بوسم کرد و خیلی به من تبریک گفت ولی ترسیدن نبود.
پس فعلا در این شرایط نیستید که در خیابان زیاد شما را بشناسند؟خیلی کم پیش آمده تا به حال شاید سه چهار مرتبه بیشتر نبوده.
اگر یک روزی همه شما را بشناسند عینک دودی می زنید به خیابان بروید؟فکر نکنم، فکر کنم جواب تلفن ها را ندهم.(باخنده)
نظر شما درمورد سید مهدی هاشمی رئیس فدراسیون تیراندازی؟ آیا از ایشان راضی هستید؟احتیاجی
به گفتن از طرف من نیست چون مدیریت آقای هاشمی اینقدر درخشش داشته که حتی
کسانی هم که تیراندازی نمی دانستند دیده اند حداقل تا چهار سال قبل هیچ
حرفی از تیراندازی نبوده ولی ایشان قدرت مدیریت شان اینقدر خوب بوده و
واقعا اینقدر درخشش داشته که نگاه همه را به خود جلب کرده که تیراندازی چرا
تا به حال این طور نبوده الهه احمدی از سال 82 عضو تیم ملی بوده چه علتی
دارد که فقط در این چهار سال در میادین نشان داده می شود.
اگر یک ساعت دیگر از طریق رسانه ها متوجه شوید که ایشان برکنار شده اند و شخص دیگری جایگزین ایشان شده اند چه عکس العملی دارید؟یک
امر طبیعی است و وجود دارد حتی ممکن است یک ساعت دیگر من هم در تیم ملی
نباشم. تنها کاری که می کنم این است که با ایشان تماس می گیریم و بابت
زحماتی که در این چهارسال برای تیراندازی کشیدند تشکر می کنم همیشه می گویم
یکی از پله هایی که باعث شد بالاتر از خیلی از کسان دیگر باشم که پله خیلی
خیلی مؤثری هم بود حضور ایشان به عنوان مدیر فدراسیون تیراندازی بود.
مرضیه اکبرآبادی؟من
زیاد نتوانستم ایشان را ببینم ولی مسلما ایشان هم به عنوان نایب رئیس ورزش
بانوان کشور خدمات زیادی انجام داده اند که شاید خیلی کمتر از افراد دیگر
دیده شود.
یعنی قبل از این که المپیک بروید و الان که برگشتید خانم اکبرآبادی را ندیدید؟زمانی
که برگشتیم ایشان را دیدیم و به استقبال ما آمده بودند و کمک های
غیرمستقیم ایشان به ما رسیده چون نایب رئیس فدراسیون تیراندازی هم هستند
ولی مشغله کاری به خصوص برای بخش بانوان چرا که خیلی احتیاج به کار کردن
دارد تا این که بتواند در جایگاهی که شایسته آن هاست قرار بگیرد و مسلما
درگیری های زیادی دارند و من ایشان را درک می کنم.
لحظه ای که المپیک تمام شد؟خیلی ناراحت بودم و لحظه ای بود که گریه می کردم.
مهمترین هدفت تان برای چهار سال بعد در برزیل؟من
دارم تلاش می کنم. در این چهار سال تمرینات من خیلی سخت بود ولی کافی نبود
و کیفیت کارم را خیلی باید بالاتر ببرم تا بتوانم جزء موفق های آن المپیک
باشم یعنی جزء مدال گیران باشم.
هیچ ارگان نظامی هم تا به حال درخواستی برای استخدام شما نفرستادند؟نه خیر.
دوست هم ندارید؟زیاد
کار کردن را دوست ندارم. چون کسی که در سطح قهرمانی ورزش می کند نباید به
این مسئله فکر کند. شاید اگر یک مرد بودم دوست داشتم چون دغدغه بسیاری از
آقایان این است که بتوانند یک جایی کار کنند و استخدام شوند و درآمدی داشته
باشند اگر قرار باشد تیراندازی نکنند.
لحظه ای که می شنوید یک نفر با تفنگ یک نفر دیگر را کشت؟فکر می کنم این مسئله می تواند برای هرکسی دردناک باشد.
مهمترین رقیب شما الان کیست؟تیراندازی
رشته رکوردی است و قابل تشخیص نیست مثلا چه کشوری اول می شود مثلا خانمی
که در المپیک مدال نقره را گرفت یک تیرانداز خیلی متوسطی در این چهار سال
بودند و در سه مسابقه جهانی که بودند نتوانسته بودند رکورد قابل توجهی
بزنند ولی اینقدر مشخصا خودشان را برای این المپیک آماده کرده بودند و
توانستند رکورد فوق العاده خوبی بزنند و توانستند مدال نقره را بگیرند.
می توان گفت شانس هم دخیل است؟بله شانس هم دخیل است.
در ایران چطور؟در
ایران تیراندازان خیلی خوبی داریم و تعداد تیراندازانی که رکوردهای بالایی
می زنند خیلی زیاد هستند و مطمئنا در چهار سال آینده رقبای خیلی سرسختی
خواهم داشت.
این مسئله به نفع شما می تواند باشد اگر رقیبی نباشد شاید در المپیک بعدی هم ششم بشوید؟بله دقیقا.
کتاب نمی خوانید؟زیاد می خوانم.
بیشتر به چه کتاب هایی علاقه دارید؟ آخرین کتابی که خواندید چه بوده؟کتاب نفرین زمین بود از جلال آل احمد و بیشتر کتاب هایی که شوهرم معرفی می کنند را می خوانم.
رشته ایشان چیست؟دانشجوی خبرنگاری هستند.
برای شما آرزوی موفقیت می کنم. در پایان اگر مطلب خاصی دارید و تا به حال جایی نگفتید و دوست دارید به ما بگویید بفرمایید.تشکر
می کنم. چیزی که برای من هیجان انگیز بود این است که اولین جایی است که من
می آیم. معمولا خبرگزاری ها و روزنامه ها نمی روم ولی واقعا تشکر می کنم.
حمایت شما از ما به خصوص خانم ها باعث می شود که نه این که من شناخته شوم
بلکه یک ورزشکار خانم شناخته شود و در سایت های معتبری مثل سایت شما عکسش
بیاید و خواسته هایش مطرح شود. این باعث می شود که مردم بیشتر آشنا شوند و
ورزش بانوان از آن انزوایی که بوده و از آن نادیده گرفتنی که قبلا وجود
داشته و هنوز هم سایه آن وجود دارد، برداشته شود و برای همه مردم شناخته
شود.