به گزارش
خبرنگار پارلماني باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، دفتر مطالعات برنامه و بودجه این مرکز در گزارش خود اعلام کرد: سابقه برنامهریزی در هندوستان، به عنوان ابزاری برای توسعه اقتصاد به انتشار کتاب «اقتصاد برنامه ریزی شده برای هند» توسط SirM.Visvesvarayyaدر سال 1934 باز می گردد. انتنشار این کتاب سبب جلب توجه و تشویق حلقههای دانشگاهی به این امر شده و در نهایت انتشار کتاب های بیشتری در این زمینه را به دنبال داشته است.
اما اولین تلاش به منظور تدوین یک برنامه ملی برای هند، در سال 1938 با تشکیل کمیتهملی برنامهریزی به ریاست Pandit Jawaharlar Nehru آغاز شد. کار این کمیته به علت بروز جنگ جهانی دوم و آشوبهای سیاسی که استعفای اعضای کنگره را در پی داشت متوقف شد. تنها در سال 1948 بود که کمیتهملی برنامهریزی توانست گزارشهایی را تهیه و منتشر کند.
این گزارش میافزاید: برنامهریزی در هندوستان در عمل به گونهای رقم خورده است که دارای وجه چشمگیری از صفت «تحققی بودن یا متعین بودن» است. منظور آن است که برنامهها در هندوستان به طور نسبی (و حداقل در مقایسه با ایران) تحققیتر بوده و دارای دستاوردهای عینی تر و محقق شده تریاند. البته تاکید بر این مطلب لازم است که این ویژگی را نباید تنها و فقط به عملکرد برنامه یا ارتباط تهیه و تدوین برنامه با اجرای آن (قابلیت اجرایی بودن برنامه ها) احاله داد، بلکه به نظر می رسد پیش و بیش از آن، این امر را باید به دیدگاه های حاکم نزد متولیان در لایه ها و سطوح مختلف و حتی بیشتر به اجماع و فضای کلی حاکم بر نظام برنامه ریزی ارتباط داد؛ دیدگاه ، اجماع یا فضایی که اصرار قابل توجهی بر تحققی بودن و عینی بودن داشته و ملاک داوری ها درباره برنامه ها و عملکرد شان «عملکرد واقعی» آنهاست؛ عملکردی که منجر به تغییری واقعی و محقق شده در جامعه شده باشد.
وجود چنین فضا و اجماعی سبب شده تا در برنامهریزی، توجه و تاکید قابل توجهی بر قابلیت تحقق ، پیوند برنامه ها با واقعیات اجرایی، پیوند میان اهداف و سیاستها و بالاخره اصرار بر شکلگیری و به عینیت رسیدن اهداف وجود داشته باشد. در این چارچوب لازم به تاکید است که شکلگیری این اجماع و مبنا شدن این توافق در چارچوب فضای اجتماعی – سیاسی هندوستان (بزرگترین دمکراسی دنیا یا سمبل دمکراسی آسیایی) قابل درک است، فضایی که اجازه و امکان فعالیت، مشارکت و نظارت نهادهای مردمی در سطوح مختلف را نه تنها فراهم میکند بلکه این نقش نه فقط اثرگذار و غیرنمایشی، بلکه تعیینکننده است.
گزارش مذکور در پایان می افزاید: نکته دیگری که در خصوص برنامهریزی هندوستان لازم به توضیح است آن که پس از شروع اصلاحات اقتصادی در سال 1991 (آزادسازی اقتصاد) از جمله مباحث بسیار تعیینکننده و اثرگذار بر برنامهها و حتی نظام برنامهریزی در این کشور، نقش فعال سرمایه گذاریهای خارجی از یک طرف و افزایش ارتباطات و مبادلات اقتصادی هندوستان با خارج بوده است. به بیان فنی، اقتصاد هندوستان با انجام اصلاحات بازتر شده است. این مهم از آنجا بر نظام برنامه ریزی و برنامه ها تاثیر میگذارد که نه تنها دولت مرکزی (در قالب چارچوب های کلی) بر تقویت این ارتباطات تاکید دارد، بلکه در چارچوب نقش بخش خصوصی در نظام برنامهریزی، این بخش به عنوان پیشگام در برقراری و تقویت مبادلات خارجی ، گرایشها و خواستهای خود مبنی بر باز بودن اقتصاد و ارتباط با دنیای خارج را به برنامهها تزریق میکند.
انتهاي پيام/