در اين شب‌ها مجموعه طنز "دزد و پليس" با ايفاي نقش هومن برق‌نورد مخاطبان زيادي را به خود اختصاص داده است و برق‌نورد مي‌گويد كه به كارهاي خود نمي‌خندد چون او را عصبي مي‌كند.

به گزارش وبگردي باشگاه خبرنگاران، اگر شکوفایی کمدی در دهه 70 را مدیون آدم  هایی مثل مهران مدیری و رضا عطاران بدانیم نکته قابل توجهی در پس زمینه کاری هر دو نفر پیدا می‌کنیم و آن این که هم مدیری و هم عطاران بازیگرانی بودند که از تئاتر وارد تلویزیون به طور خاص‌تر کمدی شده‌اند. باز اگر قبول کنیم که دو سه سالی است به اندازه انگشتان یک دست هم ما مجموعه‌های کمدی خوبی نداشته‌ایم و فقط تک جرقه‌هایی مثل "پایتخت"، "ساختمان پزشکان" و با ارفاق "چک برگشتی" آبروداری کرده‌اند. آن وقت می‌بینیم این سریال‌ها هم روی کاکول بازیگرانی چون امیر جعفری، هومن برق‌نورد، احمد مهران‌فرد، محسن تنابنده و بهنام تشکر می‌گردد که آنها هم برخواسته از خاک صحنه‌اند.

اما این که چرا با توجه به این همه تئاتری موفق در عرصه کمدی‌های تلویزیونی نگاه بیشتری به این سمت نمی‌رود و استعدادهای جدیدی کشف نمی‌شوند خودش سوالی است که مثل خیلی از اتفاقات سینما و تلویزیون عقل سلیم جوابی برایش ندارد! حالا بعد از مدتها سریال "دزد و پلیس" توانسته خودش را به جمع همان جرقه‌ها اضافه کند و جدا از متن و کارگردانی در زمینه بازیگری باز هم دو بازیگر موفق تئاتری (برق‌نورد و تشکر) عامل اصلی موفقیت کار هستند.

البته ستاره این سریال بدون شک هومن برق‌نورد بازیگر نقش داوود است این لقب ستاره بودن را هم ما به او نمی‌دهیم کافی است اطرافمان را نگاه کنیم تا ببینیم چه قدر تکیه کلام‌های داوود مثل "خواهر گلم" ، "اوچکتیم"، "فکر کن و بگو" و "رفیق خوب من" بین مردم رد و بدل می‌شود.

برق‌نورد بزرگ شده تئاتر است و به گفته خودش کارهای جدی او دو برابر کارهای کمدی‌اش است اما از آن جایی که ما همیشه مردم خنده دوستی هستیم از تمام سریال‌هایی که او بازی کرده "اشک ها و لبخندها"، "چک برگشتی"، "ساختمان پزشکان" همین "دزد و پلیس" به خاطر میماند. اگر تصور کرده‌اید که برق‌نورد شبیه همان شخصیتی است که جلوی دوربین می‌بینید سخت در اشتباهید. او به شدت جدی است که خب این جدی بودن را بداخلاق بودن اشتباه نگیرید او طنازی‌های خاص خودش را دارد. در ادامه مصاحبه او براي بازي در سريال "دزد و پليس" مي‌آيد.

هومن برق‌نورد در نقش "داوود ززززززززز" در سریال "دزد و پلیس" تبدیل به ستاره این شب‌های تلویزیون شده او از ویژگی‌های این نقش و تفاوت آن با دیگر نقش‌های کمدی‌اش در "چک برگشتی"، "ساختمان پزشکان" و "اشک ها و لبخندها " می‌گوید.

*مخاطبی که "ساختمان پزشکان" را دیده باشد با کمی دقت متوجه می‌شود شخصیت داوود در "دزد و پلیس" بسیار شبیه "ناصر" در ساختمان پزشکان است بازیگری مثل شما وقتی در مقابل دو نقش مشابه هم قرار می‌گیرد چه ترفندهایی می‌زند که شخصیت‌ها یکسان نشوند؟

خب تا به حال به این فکر نکردم که این آن چیزی است که باید وجود داشته تا نقشی که بازی می‌کنم متفاوت باشد. وقتی متنی به من پیشنهاد می‌شود متن را می‌خوانم البته اول از همه نویسنده متن برایم بسیار مهم است اگر در زمان مطالعه فیلمنامه، هاله‌ای از نقش را ببینم کار را ادامه می‌دهم اما اگر چیزی در نقش نبینم به هیچ عنوان بازیش نخواهم کرد. داوود هم دقیقا یک سری ویژگی‌های خاصی داشت که در متن کار مشخص شده بود و به همین دلیل آن را پذیرفتن ضمن این که می‌خواستم کمی از ناصر "ساختمان پزشکان" و حتی احمد در "چک برگشتی" دور شوم.

*با توجه به شباهت بین ناصر "ساختمان پزشکان" و داوود که حتی نویسنده فیلم‌نامه هم به آن اذعان دارد این ویژگی‌های خاص داوود دقیقا چه بود که شما ترغیب شدید این نقش را بازی کنید؟

مهم‌تر از همه لاف‌زدن داوود بود. شخصیتی که احساس می‌کند خیلی کار بلد است اما اصلا این گونه نیست حماقت‌ها و سادگی جالبی داشت در حالی که ناصر ساختمان پزشکان نه تنها آدم ساده‌ای نبود بلکه خیلی هم زرنگ بود داداش خودش را جوری تلکه می‌کرد که هیچ کس نمی‌فهمید هر چند داوود خیلی راحت می‌توانست نسخه دیگری از ناصر ساختمان پزشکان باشد ولی کار تکراری برای شخص من قابل قبول نیست.

*زمانی که نقش را جلوی دوربین بردید و در طول تصویربرداری جاهایی هم که احساس می‌کردید، نکند انجام این حرکت یا گفتن فلان دیالوگ باعث شود داوود شبیه شخصیت ناصر در ساختمان پزشکان شود؟ منظورم بیشتر ترسی است که ممکن است بازیگر دچارش شود.


اصلا این اتفاق نیافتد قبل از اینکه داوود جلوی دوربین برود با مهراب قاسم‌خانی و سعید آقاخانی زیروبم و جزییات نقش را تثبیت کردیم و بعد داوود را جلوی دوربین بردند به همین دلیل ترسی نداشتم همیشه معتقد بودم که اگر متن قوی باشد و شخصیت در خود متن درست شکل گرفته باشد و بازیگر هم همان چیزی را که در متن است را صحیح اجرا کند به مشکل بر نمی‌خورد.

*در "دزد و پلیس" با سعید آقاخانی کار کردید کارگردانی که جنس کمدی‌اش بسیار متفاوت است با کارگردانان دیگری چون سیروس مقدم، "چک برگشتی" ، سروش صحت "ساختمان پزشکان" و حتی حسن فتحی "اشک‌ها و لبخندها" با توجه به یکی دو تجربه آخر آقاخانی در سریال‌سازی که خیلی هم موفق نبود و با توجه به شکست بسیاری از سریال‌های کمدی تلویزیون در چند سال اخیر که مخاطب را به شدت سرخورده کرده شما چه قدر به متن اعتماد کردید و چه قدر به آقاخانی که کارگردانی متن را بر عهده داشت؟

من به هر دو اعتماد کردم و همیشه متن برایم اولویت و اهمیت بیشتری داشته است. آقاخانی کارش را بلد است آن یکی دو کاری که شما اشاره می‌کنید مطمئنا متن‌ها ضعیف بوده و باعث شده آقاخانی از بازیگرانی استفاده کند که قدرت بداهه‌گویی بالایی داشته باشند و طناز هم باشند تا با همراهی خودش به عنوان کارگردان دسته جمعی و در لحظه کار را جلوی دوربین ببرند ولی در این کار متن خیلی کمک کرد که همه چیز درست باشد حتی من درباره این که هر شب قبل از تصویربرداری متن به دستم برسد بسیار سخت‌گیر بودم هر چند با تمام فشارهایی که آوردم در روزهای آخر متن داغ داغ به دستمان می‌رسید ولی واقعا در چند روز آخر این اتفاق افتاد.

*ویژگی خاص آقاخانی در کارگردانی که او را از دیگر کارگردانانی که تا به حال تجربه همکاری با آنها را داشته اید جدا می‌کرد چه بود؟

آقاخانی به شدت شوخی‌ها را می‌شناسد  و طنز موقعیت را بلد است وقتی چنین کارگردانی در کنارت باشد ترس و واهمه‌ای نداری. وقتی من میزانسنی به ذهنم می‌رسید یا ایده‌ای داشتم آقاخانی به خوبی آن را پخته و آماده می‌کرد و گرنه خیلی کارها را هم دیده‌اید که کارگردان فکر می‌کند کار طنز ساخته ولی من به عنوان مخاطب اصلا به آن نمی‌خندم.

*خب شما به عنوان بازیگری که خودش کار طنز کرده است قطعا نگاه سخت‌گیرانه‌تری نسبت به یک فیلم یا سریال کمدی دارید خودتان اصولا به کارهای کمدی که بازی می‌کنید یا دیگران بازی می‌کنند می‌خندید؟

من نسبت به خودم خیلی سختگیرم شاید به کاری که خودم بازی می‌کنم نخندم اگر تنها باشم نه تنها به کارهای خودم نمی‌خندم بلکه خیلی هم عصبی می‌شوم چون احساس می‌کنم که فلان جا باید فلان کار را می‌کردم یا فلان دیالوگ را به گونه‌ای دیگر می‌گفتم ولی اگر 4 نفر اطرافم باشند و ببینم به کار می‌خندند من هم می‌خندم ولی اصولا به طنز بازیگران دیگران به شرط آن که کار درست و حسابی و قابل قبولی باشد می‌خندم.

*یک سکانسی در سریال دزد و پلیس وجود داشت که بازسازی کمدی سکانسی مهم از فیلم معروف پالپ فیکشن (قصه عامه‌پسند) به کارگردانی  کوئنتین تارانتینو بود در یک سکانس دیگر هم که در زندان می‌گذرد با بعضی دیالوگ‌های فیلم قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی شوخی شده چون اجرای شما و بهنام تشکر هم دقیقا مشابه اجرای جان تراولتا و ساموئل ال جکسون بازیگران آن سکانس بود، آیا قبل از تصویربرداری فیلم و مشخصا آن سکانس معروف را دیده بودید؟

نمی‌دانم شوخی با دیالوگ‌های فیلم قیصر دقیقا از روی همان فیلم برداشته شده یا نه ولی در مورد پالپ فیکشن بازسازی همان سکانس بود در مورد سوال شما هم باید بگویم که فیلم را دیده‌ام ولی برای بازی در این سکانس دوباره آن را ندیده‌ام به نظرم لزومی نداشت که دوباره نگاه کنم چون دکوپاژ و کات‌هایی که داده شد با آن فیلم متفاوت بود.

*در مصاحبه‌ای از شما خواندم که گفتید وقتی جلوی دوربین می‌روید شوخی‌ها و طنازی‌های شما آغاز می‌شود ولی به محض این که کار کات می‌خورد خیلی جدی می‌شوید به عنوان یک بازیگر طنز و با تعریفی که مردم معمولا از بازیگران طنز دارند تصور این که شما پشت صحنه آدمی بسیار جدی باشید کمی سخت است.

به نظرم اصلا قرار نیست ما پشت دوربین سر و کله هم دیگر بزنیم شما می‌توانید آدم طنازی باشید ولی در عین حال زمان کار بسیار جدی باشید.

*مثلا در سریال چند بار بهنام تشکر ناخودآگاه به کارهای شما می‌خندد که کات هم نمی‌دهند ولی این اتفاق برای شما رخ نمی‌دهد یعنی شما به شوخی‌هایی که برای مخاطب و حتی بازیگر مقابل شما خیلی خنده‌دار است اصلا نمی‌خندید؟

من نباید بخندم تا تماشاچی بخندد اگر من بخندم تماشاچی به خنده من می‌خندد نه موقعیت طنزی که برایش خلق کرده‌ایم.

*جلوی خودتان را می‌گیرید که نخندید یا اصولا نمی‌خندید؟

نه نمی‌خندم مگر در شرایط خاص. گاهی شما سر صحنه خنده‌ات می‌گیرد ولی لزوما این خنده به آن معنی نیست که تو از طنز آن صحنه خنده‌ات گرفته است اگر اکسیژن فضا کم باشد مغز شما دیگر جواب نمی‌دهد خستگی مفرط باعث می‌شود که عضلات صورت شما نتواند به شما کمک کنند که جلوی خنده‌تان را بگیرید گاهی اوقات خندیدن‌ها عصبی است. مثلا اگر در یک برداشتی بهنام تشکر یک بار، دو بار و سه بار خندید از برداشت چهارم به بعد من هم خنده‌ام می‌گیرد ولی این خنده از روی خوشی نیست. مثلا ما سکانسی داشتیم که داخل آسانسور می‌گذشت آسانسوری که فکر کنم اتاقش کوچکترین اتاق آسانسور در تهران باشد در این اتاق فقط من بودم و بهنام تشکر و تصویربردار و صدابردار. ما باید هی بالا می‌رفتیم هی پایین می‌آمدیم خب بعد از سه چهار دقیقه دیگر نمی‌شد در آسانسور نفس کشید بهنام ناگهان خنده‌اش گرفت ایرادی ندارد ولی من دیگر نتوانستم خودم را جمع و جور کنم همین باعث شد که ما آن سکانس را در 15 یا 16 برداشت به نتیجه برسانیم آخر کار هم خودمان عصبانی شدیم و گفتیم که واقعا چرا باید این سکانس این قدر طول بکشد.

*زمانی که یک فیلم‌نامه کمدی را می‌خوانید به کدام بخش بیشتر اهمیت می‌دهید؟ طنز موجود در کلیت فیلم‌نامه و شخصیتی که قرار است نقش آن را بازی کنید یا شخصیت‌پردازی کلی کار و روند حرکتی داستان؟

اول کلیت این که دوست دارم این فیلم و سریال را بازی کنم یا نه. اگر ببینم متن می‌تواند هم خودم را جذب کند و هم احتمالا مخاطب جذب آن می‌شود آن وقت در مورد شخصیت خودم وارد بحث و گفتگو با نویسنده و کارگردان می‌شوم.

*جنس صدای داوود شباهت زیادی با جنس صدای یکی از بازیگران معروف سینمای قبل از انقلاب دارد صدایی که خیلی از بازیگران در کارهای مختلف از آن تقلید کرده‌اند وقتی سریال شروع شد این تصور وجود داشت که این جنس صدا با توجه به استفاده شدن‌های مداومش در گذشته می‌تواند پاشنه‌آشیل نقش شما باشد که خوب این اتفاق رخ نداد آیا عامدانه این جنس صدا را انتخاب کردید؟

عامدانه انتخاب کردم اما نه به این منظور که این صدا متعلق به فلان فیلم است یا فلان بازیگر زیاد از آن استفاده کرده. پس من هم از آن استفاده کنم وقتی کاراکتر را ساختم تست گریم کردم و لباس پوشیدم. در تمرین‌ها احساس کردم که مثلا این جنس صدا برای این نقش خیلی مناسب است کلا وقتی احساس کنم که مثلا این صدا به درد این نقش می‌خورد اصلا برایم مهم نیست که قبلا 60 هزار نفر دیگر هم این را استفاده کرده باشند یا در 100 فیلم و سریال مخاطب چنین صدایی را شنیده باشد حتی برایم مهم نیست که بگویند تقلید کرده است.

*بازی شما در صحنه‌هایی که حضور دارید به اعتراف دیگر بازیگران سریال و حتی نویسنده بیشتر دیده می‌شود و مخاطب هم تقریبا با داوود بیشتر از باقی نقش‌ها ارتباط برقرار کرده آیا خودتان طوری بازی کردید که این اتفاق بیافتد؟ یعنی نوعی بازی دزدی انجام دادید؟

این اسمش بازی دزدی نیست. بازی دزدی یعنی من و شما در یک قاب مشترک قرار داریم نوبت دیالوگ گفتن شماست و بیننده باید تمرکزش روی شما باشد ولی من مثلا در زمان دیالوگ گفتن شما دست توی دماغم بکنم یا ری‌اکشنی غیرطبیعی انجام دهم که حواس مخاطب را به سمت خودم پرت کنم. من فقط صددرصد انرژیم را روی نقش گذاشته‌ام.

*یعنی فقط برای این کار صددرصد انرژیتان را گذاشته‌اید؟

برای هر کاری همین اندازه انرژی می‌گذارم.

*خب پس چرا مثلا در ساختمان پزشکان این دیده شدن برای شخصیت خانم شیرزاد با بازی شقایق دهقان اتفاق افتاد در حالی که خیلی ویژگی‌های شخصیت ناصر در ساختمان پزشکان با داوود مشترک بود؟

ناصر در ساختمان پزشکان هم خب بود.

*نه منظور من بیشتر دیده شدن است چرا داوود در دزد و پلیس با همه اشتراکاتی که دارد از ناصر ساختمان پزشکان بیشتر دیده می‌شود؟

به خاطر اینکه خانم شیرزاد در ساختمان پزشکان یک تیپ بود و داوود هم یک تیپ است ناصر در ساختمان پزشکان شخصیتی بود که ممکن است همه ما در اطرافیانمان با چنین آدمی مواجه شویم در این حالت و با توجه به خصوصیات تیپ‌سازی اگر تیپی درست اجرا شود و به چشم و دل مخاطب بنشیند قطعا بیشتر دیده می‌شود.

*شما برایتان تیپ یا شخصیت بازی کردن تفاوتی ندارد؟ چون خیلی از بازیگران می‌گویند ما دوست نداریم تیپ بازی کنیم؟

نه من فقط تمام تلاشم را می‌کنم از تیپی که ساخته‌ام یک شخصیت بسازم حتی شخصیتی فانتزی.

*یعنی ما به ازای بیرونی داشتن نقش خیلی برایتان مهم نیست؟

قبل از کار چرا من از خصوصیت و ویژگی رفتاری خیلی از آدم‌های اطرافم و مردمی که در جامعه زندگی می‌کنند برای ساختن یا کامل کردن یک تیپ استفاده می‌کنم. مثلا داوود ممکن است از ویژگی‌های با مزه و بانمک 10 تا آدم مختلف تشکیل شده باشد. ویژگی‌هایی که قطعا در یک نفر به تنهایی جمع نمی‌شود مثلا نوع نگاه کردن، عصبانیت، راه رفتن، جنس صدا و خیلی ویژگی‌های دیگر داوود ممکن است متعلق به آدم‌های متفاوتی باشد. ولی در قالب یک نفر که داوود است نشان داده می‌شود. این باعث می‌شود در عین حال که ممکن است نمونه خالصی از داوود را در جامعه نبینید ولی هر تکه از تیپ او نشانگر یک جنس خاص از مردم عادی باشد این یعنی یک آدم جدید که مخلوطی از آدم‌های دیگر است. به همین دلیل اکثر کارهایی که بازی می‌کنم یک نوع تیپ - کاراکتر هستند چون خودم تیپ صرف بودن را خیلی دوست ندارم.

*با توجه به این که می گویید در انتخاب نقش و شکل دادن به یک شخصیت یا تیپ خیلی سختگیرانه عمل می‌کنید چه قدر به نویسنده و کارگردان کارهایی که بازی می‌کنید پیشنهادهایی خارج از متنی که نوشته شده می‌دهید و چه قدر پیشنهاد دیگران را پذیرا هستید؟


من همیشه پیشنهاد دارم. ضمن اینکه اولین مخاطبان ما بچه های پشت دوربین هستند.وقتی نقشی شیرین و با نمک باشد بچه های پشت دوربین هم شروع به پیشنهاد دادن برای بهتر شدن نقش می‌کنند من همه پیشنهادهایی را که می‌دهند گوش می‌کنند. اما به این معنی نیست که همه آن ها را اجرا می‌کنم اگر به نظرم پیشنهاد درست باشد اجرا می‌کنم اگر نه به هیچ عنوان تو تعارف گیر نمی‌کنم که مثلا چون فلانی گفته آن را به نقش اضافه کنم.

*معمولا در کارهای کمدی تکیه کلام‌ها یا خیلی حیف می‌شوند مثلا تکیه کلام خوبی وجود دارد که بنا به هر دلیلی از یک جایی به بعد نویسنده یادش می‌رود بنویسد یا بازیگر یادش می‌رود که بگوید یا خیلی استفاده می‌شود که ایجاد دلزدگی در مخاطب می‌کند ولی تکیه کلام‌های داوود در "دزد و پلیس" خیلی خوب تقسیم شده است و تقریبا تکیه کلامی نیست که حیف شده باشد چه طور می‌شود چنین اتفاقی می‌افتد؟

تکیه کلام‌های یک کلمه‌ای مثل "خیلی ممنونم"، "دوست خوب من"، "چه قدر مودبه" یا "خواهر گلم" یا کاملا بداهه است. یا مثلا مهراب قاسم‌خانی جایی در دیالوگی این‌ها را یک بار نوشته و به نظرم آن قدر جذاب بوده که در ادامه حتی اگر در متن نوشته نشده بود هم از آن استفاده کرده اند البته برعکس هم هست. یعنی من بداهه‌ای گفتم که مهراب از آن خوشش آمده و در ادامه وارد متن کرده است این که به قول شما تکیه کلامی گم یا فراموش نشده به این بر‌می‌گردد که شخصا تکیه کلامی را الکی پیدا نمی‌کنم. بلکه با توجه به تیپ یا شخصیتی که بازی می‌کنم تکیه کلام‌هایی برایش در نظر می‌گیرم. وقتی تکیه کلام را بر این مبنا پیدا کنید جزیی از نقش می‌شود و در نتیجه اگر شما 15 قسمت هم آدم مودبی پیدا نکنید ولی در قسمت 16 آن آدم پیدا شود باز هم از تکیه کلام "چه قدر مودبه" استفاده می‌کنید چون جزیی از نقش شماست نه فقط یک جمله خنده‌دار.

*با این که در کارنامه کاری شما کارهای جدی بسیار زیادی دیده می‌شود ولی الان بین مخاطبان تلویزیون به عنوان یک بازیگر کمدی مطرح شده‌اید تا آن جا که تجربه ثابت کرده شکستن این تصویر یا خیلی سخت و در برخی موارد غیرممکن یا نتیجه‌اش به ضرر بازیگر تمام می‌شود و مردم بازیگر را پس می‌زنند شما قصد دارید این تصویر کمدین بودن در ذهن مخاطب را بشکنید یا وجود این تصویر خیلی مهم نیست؟

کارهای جدی من حدود دو برابر کارهای کمدی است ولی چون تماشاچی به کارهای کمدی می‌خندد باعث می‌شود تاثیر خوبی در روح و روان او به وجود بیاید و مثلا مرا به عنوان بازیگری که خنده برایش ایجاد کرده بیشتر در ذهنش نگه خواهد داشت ولی من ترس و واهمه‌ای از این قضیه که در یک ژانر ماندگار شوم را ندارم چون خودم این اجازه را نمی دهم این که بعضی از بازیگران می گویند ما در این ژانر ماندگار شدیم را نمی فهمم همه چیز دست خود بازیگر است اگر بازیگری در یک ژانر تکرار می شود خودش است چون خودش خواسته که بماند.

*خيلي‌ها مي‌گويند تهيه کننده‌ها ريسک نمي‌کنند که به يک بازيگر کمدي نقش‌هاي جدي بدهند.

باز هم مشکل آنهاست. چرا که به قول شما مردم من را در نقش‌هاي کمدي مي‌شناسند. باز هم نقش‌هاي جدي پيشنهاد مي‌شود همين الان در سريال "زمانه" به کارگرداني فتحي بازي مي‌کنم که نقش يک وکيل کار کشته را دارم. خيلي هم نقش جدي است چون کار ملودرام است. يا مثلا در فيلم‌هاي سينمايي "کيفر" و "ملکه" هم نقش‌هايم کاملا جدي بوده است.

*راستي چرا در سينما به سمت کارهاي کمدي نمي‌رويد؟

دوست ندارم در سينما کمدي بازي کنم. احساس مي‌کنم زمان فيلم سينمايي براي بازي کردن در يک نقش کمدي براي من کم است. مگر اينکه يک فيلمنامه‌اي باشد که هوش از سرم ببرد.

*در مورد اين زمان کوتاهي که مي‌گوييد شما تجربه بازي در مجموعه «مسافرخانه سعادت» به کارگرداني محمد رحمانيان را در کارنامه کاري‌تان داريد. مجموعه‌اي که هر قسمتش حدود 15 تا 29 دقيقه بود و اين يعني زماني برابر يک ششم يک فيلم سينمايي 90 دقيقه‌اي. خوب اينجا هم زمان‌تان کم بود.

آن جا نه تنها تيم بلکه همه چيز کوتاه بود. از 75 قسمت آن مجموعه من حدود 45 قسمت بازي کردم که به جرات مي‌گويم 45 قسمت حداقل 30 نقش کاملا متفاوت با هم بازي کردم. حضور من در آن مجموعه چند دليل داشت، اول اينکه متن‌هاي خوبي داشتيم، دوم اينکه کارگردان بسيار خوبي هم پشت کار بود، سوم تيم خوبي بوديم و چهارم وقت نداشتيم! به قولي همينه که هست. رحمانيان متن را مي‌داد و مي‌گفت تو امروز نقش يک رشتي را بازي مي‌کني. از آن طرف برعکس خيلي‌ها که لهجه‌هاي مختلفي در آستين شان دارند من نه لهجه کار کرده‌ام و نه لهجه خاصي بلدم. مجبور بودم از همه امکانات دور و اطرافم استفاده کنم. مثلا قراره رشتي باشم، خب خانم آشا محرابي آنجا بود. من هم از او خواهش مي‌کردم که خيلي سريع بگويد جملاتم را چگونه ادا کنم. يک فيلم سينمايي با چنين کاري فرق مي‌کند. هر کدام پروسه تمرين خاص خودش را دارد. برخلاف خيلي‌ها من در مديوم و مدلي يک چارچوب کليشه‌اي ندارم که هميشه از آن استفاده کنم و براي هرکدام از گونه‌هاي مختلف فيلم، سريال، تئاتر يا مجموعه‌هايي مثل "مسافرخانه سعادت" تمرين‌هاي مختلفي در نظر مي‌گيرم.

در کارنامه کاري شما سريال هر شبي فشرده به اين صورت که صبح تا بعدازظهر ضبط شود و شب سريال پخش روي آنتن برود وجود ندارد. سريال‌هايي مثل "شب‌هاي برره"، "زير آسمان شهر" يا "پاورچين". با توجه به سختگيري‌هايي که در مورد متن داريد آيا حضور در چنين کارهايي را قبول مي‌کنيد؟

بستگي دارد کارگردان و نويسنده‌هايش چه کساني باشند، پارتنرهايم چه بازيگراني باشند و چقدر دستمزد بدهند. اگر شرايط خوبي باشد شايد قبول کنم.

*در دزد و پليس پارتنرهاي خوبي داشتيد؟

در تمام دوران کاري‌ام شقايق دهقان و بهنام تشکر در سريال دزد و پليس بهترين پارتنرهايي بودند که داشته‌ام.

*چرا؟ چه ويژگي خاصي داشتند؟

معمولا در کارهاي کمدي اين مدلي يک نفر بار طنز ماجرا را به عهده دارد و يک نفر هم قصه را جلو مي‌برد. در اين سريال هم بهنام تشکر قصه را جلو مي‌برد و جنگولک بازي‌هاي سريال با من است. اين نکته را اين دو بازيگر خيلي خوب فهميدند، بهنام به خوبي فهميده بود که اگر بخواهد وارد بازي من شود همه چيز خراب مي‌شود. اگر او اين گونه فکر مي‌کرد که چرا فقط مردم به هومن برق‌نورد بخندند و خودش را وارد بازي من مي‌کرد همه چيز به هم مي‌ريخت. بهنام جايگاه خودش به عنوان نقش اول را داشت و خانم دهقان هم جايگاه خودش را و هر سه نفر ما به خوبي موقعيت و مختصات جايگاهي که در آن قرار داشتيم را مي‌فهميديم. ما به هم پيشنهادهاي زيادي مي‌داديم و از حضور هم به بهترين شکل ممکن استفاده مي‌کرديم اما هيچ کدام در کار ديگري دخالت نمي‌کرديم.

*در کارهايي که ضبط و پخش همزمان انجام مي‌شود در طول ساخت کار باز خورد مخاطبان ديده مي‌شود. اتفاقي که درسريال‌هايي مثل "ساختمان پزشکان" يا "دزد و پليس" رخ نمي‌دهد معمولا اين بازخوردها هم در شکل‌گيري و جلو رفتن شخصيت‌ها در طول کار خيلي موثر است. اگر روزي در چنين سريال‌هايي بازي کنيد از اين بازخوردها در جهت اضافه يا کم کردن ويژگي‌هاي شخصيتي که بازي مي‌کنيد بهره مي‌گيريد؟

نه هيچ عنوان. آن چيزي که من از ابتدا ساخته و پرداخته کردم تغيير نخواهم داد. نمي‌توان بعد از يک ماه دماغش را عمل کنم، چشمش را ليزر کنم، عينکش را بردارم يا هر کار ديگري.

*حتي اگر احساس کنيد مخاطب با آن ارتباط برقرار نکرده؟

بله، اگر مخاطب ارتباط برقرار نکرده اشتباه من نيست، من تمام توانم را براي نقشي که بازي مي‌کنم مي‌گذارم، حالا ممکن است متن مشکل داشته باشد يا قصه لق و شل باشد که شخصيت ديده نشده است.

*"دزد و پليس" در کارنامه کاري هومن برق نورد چه جايگاهي دارد؟

من کار را دوست دارم. از همان ابتدا هم کار را دوست داشتم. اصلا اگر کار را دوست نداشتم که آن را قبول نمي‌کردم. مطمئن باشيد هر کاري که بازي مي‌کنم با لذت تمام در آن کار حضور داشتم. اگر هم نتيجه کار بد شود و من در کار گير افتاده باشم آخرين کاري است که با آن کارگردان همکاري مي‌کنم. خب طبيعي است که مثلا در کاري حضور پيدا کردي، پنج قسمت هم از کار جلو رفته ولي يکهو مي‌بيني کار آن چيزي نمي‌شود که تصورش را مي‌کردم ولي خب قرار داد داري و نمي‌تواني بگويي که ديگر سرکار نمي‌روي. با اين حال سعي مي‌کنم حتي اگر کار بدي بازي مي‌کنم نقش خودم را آنقدر خوب جلو ببرم که اگر کسي کار را ديد بگويد لااقل برق نورد خوب بازي مي‌کرد ولي دزد و پليس  خوشبختانه از بهترين تجربه‌هاي بازيگري من بود.

منبع: روزنامه هفت صبح
برچسب ها: سریال ، برق نورد ، مخاب
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.